Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (15 milliseconds)
English
Persian
sewsaw
بالا و پائین رفتن
Search result with all words
fluctuable
مستعد بالا و پائین رفتن مواج
Other Matches
sewsaw
پس و پیش بالا و پائین
phreatic decline
پائین رفتن سطح ایستائی
tide mark
علامتی که مد به هنگام پائین رفتن از خود بر دیواره یاساحل میگذارد
ascendance
بالا رفتن
soar
بالا رفتن
soared
بالا رفتن
aspires
بالا رفتن
soars
بالا رفتن
Mts
بالا رفتن
upwards
<adv.>
به بالا
[رفتن]
Mt
بالا رفتن
aspired
بالا رفتن
aspire
بالا رفتن
aspiring
بالا رفتن
tacit collusion
حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
fire raising
بالا رفتن اتش
teetered
بالا وپایین رفتن
remounting
دوباره بالا رفتن
bump
بالا و پایین رفتن
teeter
بالا وپایین رفتن
remounts
دوباره بالا رفتن
ascendible
قابل بالا رفتن از
teetering
بالا وپایین رفتن
to increase
[to, by]
بالا رفتن
[به مقدار]
teeters
بالا وپایین رفتن
pole climbing
از تیر بالا رفتن
remount
دوباره بالا رفتن
remounted
دوباره بالا رفتن
ascendable
قابل بالا رفتن از
skips
بالا وپایین رفتن
fire-raising
بالا رفتن اتش
skipped
بالا وپایین رفتن
skip
بالا وپایین رفتن
casual uplift
بالا رفتن موقتی
climable
قابل بالا رفتن
upwell
بطرف بالا رفتن
climb
بالا رفتن از کوه یادرخت
to whirl up
بطور چرخش بالا رفتن
swaying
بالا و پایین رفتن ناو
climbs
بالا رفتن از کوه یادرخت
climbing
بالا رفتن از کوه یادرخت
climbed
بالا رفتن از کوه یادرخت
heaving
بالا و پایین رفتن ناو
to swirl up
بطور چرخش بالا رفتن
have money to burn
<idiom>
پول از پارو بالا رفتن
fluctuated
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
capillarity
خاصیت بالا رفتن اب درسوراخهای موئی
fluctuates
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
fluctuate
نوسان کردن بالا وپایین رفتن
seesaw
بالا وپایین رفتن الله کلنگ کردن
scend
در اثر حرکت امواج بالا وپایین رفتن
progressive rebate
تخفیفی که با بالا رفتن حجم خرید به درصد ان افزوده می گردد
pillaring
بالا رفتن ستون دود به طورسریع تنوره کشیدن دود
increase
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increases
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
increased
صعود کردن افزایش یافتن بالا رفتن افزایش
multiplier principle
اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
falling of the womb
پائین افتادگی
f.of a page
پائین صفحه
downwards
بطرف پائین
land vi
پائین امدن
juniority
رتبه پائین تر
katabatic
پائین اینده
low price
قیمت پائین
f.of a bed
پائین بستریاتختخواب
low productivity
بازده پائین
To stop being adamant (unyielding).
از خر شیطان پائین آمدن
shift downward
حرکت به سمت پائین
light or lighted
پائین امدن واردامدن
bottom price
پائین ترین قیمت
shift downward
انتقال به سمت پائین
neap tide
پائین ترین جزر و مد
elevation tracking
دستگاه تعقیب صعود هواپیما تعقیب صعود یا بالا رفتن
to d. a hill
از تپه ایی پائین امدن
tax havens
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
lower limit
[of the integral]
کرانه پائین
[انتگرال]
[ریاضی]
falling of the womb
سقوط کردن پائین افتادگی
to reach down
سوی پائین دراز کردن
tax haven
نرخ پائین مالیات پیشنهادی
low ball
شوت کردن پائین توپ
[فوتبال]
To marry below ones station.
با همسری از طبقه پائین تر ازدواج کردن
to haul a ship
بادبانهای کشتی را پائین اوردن یاخواباندن
least developed countries
پائین ترین کشورهای در حال توسعه
velocity of retreat
سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
to be unable to hold a candle to somebody
<idiom>
در برابر کسی پائین رتبه بودن
[در توانایی یا مهارت و غیره]
No matter which way you fling a cat, it will light.
<proverb>
گربه را هر طورى بیندازند روى چهار دست و پا پائین مى آید.
aston
[British E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
Lower third
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
chyron
[American E]
قسمت پائین صفحه تلویزیون
[برای نوشته و عکسهای ضمیمه]
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
spinwriter
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
lee board
تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
the clouds above
ابرهای بالا یا بالا سر
pigou effect
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
dat
سیستم ضبط صورت به صورت اطلاعات دیجیتال روی نوار مغناطیسی که تولید مجدد با کیفیت بالا دارد ونیز نوار با فرفیت بالا برای سیستم پشتیبانی
liquidity preference theory
براساس این نظریه که بوسیله جان مینارد کینز اقتصاددان انگلیسی ارائه شده است پائین امدن نرخ بهره موجب افزایش نقدینگی و کاهش اوراق قرضه بهادار میشود .
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pull up
بالا کشیدن هواپیما بالا کشیدن
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
high burst ranging
تنظیم تیر بروش ترکش بالا تنظیم تیر بروش تیر زمانی بالا
aweigh
بالا
on high
در بالا
balconies
لژ بالا
up
بالا
lever bridge
پل بالا رو
up
رو به بالا
upside
بالا
uppermost
از بالا
overhead
بالا
upping
بالا
upped
رو به بالا
outreach
بالا
upper limit
حد بالا
overhead
سر بالا
top
بالا
upping
رو به بالا
ascendency
بالا
aloft
بالا
ascendancy
بالا
upped
بالا
superincumbent
از بالا
over
بالا
over-
بالا
in old age
[in great age]
در سن بالا
atop
بالا
overtone
بالا تن
overtones
بالا تن
headwater
بالا اب
at a great age
در سن بالا یی
balcony
لژ بالا
highest
بالا
above
در بالا
up there
ان بالا
galleries
لژ بالا
gallery
لژ بالا
high
بالا
up stairs
بالا
upper
بالا
highs
بالا
lift
بالا بردن
puked
بالا اوردن
pukes
بالا اوردن
lifted
بالا دادن
head piece
قسمت بالا
raise
بالا بردن
at the utmost
دست بالا
lift
بالا دادن
lifted
جر ثقیل بالا بر
ascendent
بالا رونده
puke
بالا اوردن
lift
جر ثقیل بالا بر
Please come up .
بفرمائید بالا
ascensive
بالا رونده
lifted
بالا بردن
hoist
بالا کشیدن
boosters
بالا برنده
upward rotation
چرخش رو به بالا
hoisted
بالا بردن
booster
بالا برنده
ascending
بالا رونده
face up feed
خورد رو به بالا
upwards
بطرف بالا
res
noitaloseR بالا
regorge
بالا اوردن
lifts
بالا دادن
lifts
بالا بردن
mountant
بالا رونده
lifting
جر ثقیل بالا بر
high burst
ترکش بالا
lifting
بالا دادن
lifting
بالا بردن
lifts
جر ثقیل بالا بر
scandent
بالا رونده
upheaval
بالا امدن
wrapper
بالا پوش
wrappers
بالا پوش
uptake
بالا برنده
high-class
از طبقات بالا
upper classes
طبقه بالا
upward
بطرف بالا
escalated
بالا گرفتن
hoisted
بالا کشیدن
embezzle
بالا کشیدن
embezzled
بالا کشیدن
upper class
طبقه بالا
plan view
نمای بالا
upheavals
بالا امدن
escalates
بالا گرفتن
oversize
سایز بالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com