English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English Persian
biconvex بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
Other Matches
bow string truss خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
carbuncles لعلی که تراش محدب داشته باشد
carbuncle لعلی که تراش محدب داشته باشد
meniscus سطح منحنی بالای ستونی ازمایع که میتواند محدب یامقعر باشد
discretionary آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
laptop کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
lapheld کامپیوتر سبکی که قابل حمل باشد ولی نه آن قدر کوچک که به صورت جیبی باشد معمولا حاوی صفحه نمایش صفحه کلید و درایو دیسک است
improper fraction کسری که صورت ان بزرگتر از مخرج باشد
allotrope جسمی که مستعدتبدیل بچند صورت یا ماده باشد
individual demand schedule صورت کالاهایی که یک فرد در یک مدت معین حاضر به خریدانها باشد
interfaces مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
visualization تبدیل اعداد یا داده به صورت گرافیکی که راحت تر قابل فهم باشد
interface مداری که به داده کنترل شده به صورت ورودی یا خروجی CPU باشد
demand oxygen system سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
gadroon اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه
raw wool پشم خام [پشمی که هیچگونه عملیات سفیدگری یا شستشو روی آن صورت نگرفته باشد.]
alary بالی
alar بالی
dealation بی بالی
real box wing بالی با سه تیرک
put in more عمل یا بیع خیاری که در ان خیار فسخ در صورت تنزل ارزش پول پیش بینی شده باشد
defaulting مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaults مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
defaulted مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
default مقداری که به صورت خودکار توسط کامپیوتر استفاده میشود اگر مقدار دیگری تعریف نشده باشد
parasol wing بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
rhombus wing بالی با سطح مقطع متقارن
low mid wing بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
finner بالی که مانند ماهی برپشت پردارد
sudarium دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد
inventory از چیزی صورت برداشتن صورت ریز مواد اولیه موجودی انبار صورت تحریرترکه متوفی
dual سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
goldbeater حشره قاب بالی که رنگ سبز مسی دارد
local دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
locals دیسک درایویی که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است به جای اینکه منبع از طریق شبکه وصل باشد
wet wing بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
bottoms کف تحتانی
subjecent تحتانی
bottom کف تحتانی
inferior تحتانی
inferiors تحتانی
lower limit حد تحتانی
isoclinic wing بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
base ignition احتراق تحتانی
undercurrents جریان تحتانی
underpart بخش تحتانی
bottom die حدیده تحتانی
undercurrent جریان تحتانی
staddle قسمت تحتانی
lower floor طبقه تحتانی
DOR سیگنال ذخیره شده به صورت دودویی روی سوراخهای کوچک روی سطح دیسک فشرده یا نوری که توسط لیزر قابل خواندن باشد
crankcase upper half قسمت فوقانی محفظه لنگ محفظه لنگ فوقانی
paraplegia فلج اندامهای تحتانی
garboard strake باریکه تحتانی ناو
pile foot قسمت تحتانی شمع
beneath تحتانی تحت نفوذ
crankcase bottom o.lower half قسمت تحتانی محفظه لنگ کف کارتر
hemlines لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت
hemline لبه انتهای تحتانی لباس وپیراهن وکت
mammatus ابرهای کومولوس بابرجستگیهای اونگی در سطح تحتانی
crowned محدب
bulgy محدب
crowning محدب
convex محدب
gibbous محدب
deletion روشی برای دوباره ایجاد کردن فایلهای حذف شده وقتی فایلی حذف میشود سکتورهای دیسک نگهداری می شوند چون ممکن است حذف با اشتباه صورت گرفته باشد
convex lens عدسی محدب
convex mirror اینه محدب
convex slope شیب محدب
convex محدب گوژ
camber weld جوش محدب
convexo convex ازدوسو محدب
convexo concave محدب ومقعر
convexty بشکل محدب
biconvex محدب الطرفین
panduriform محدب الطرفین
pulvinated نازبالشی محدب
quasi convex نیمه محدب
pulvinate محدب نازبالشی
quasi convex شبه محدب
prima facie evidence مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
convexly حالت محدب داشتن
plano convex lens عدسی مسطح- محدب
double convex lens عدسی محدب الطرفین
spherical faceplate صفحه محدب تلویزیون
gibbously بطور محدب یا قوز
pulvinated frieze کتیبه کوژ یا محدب
convex set مجموعه محدب [ریاضی]
convex fillet weld جوش مغزی محدب
biconvex lens عدسی محدب الطرفین
quasi convex function تابع نیمه محدب
quasi convex function تابع شبه محدب
knull [تزئین محدب شکل]
crown gear چرخ دنده محدب
superjacent فوقانی
upper limit حد فوقانی
upper فوقانی
top فوقانی
uppers فوقانی
kruger flap فلپی در لبه حمله که بخشی از سطح تحتانی بال را تشکیل میدهد
pandurate شبیه ویولون محدب الطرفین
burning glass عدسی محدب یاایینه مقعر
condenser الت تقصیر عدسی محدب
top layer لایه فوقانی
top view نمای فوقانی
the upper storey طبقه فوقانی مخ
capital فوقانی راسی
superstructure ساختمان فوقانی
upper bowl جام فوقانی
upper beam تیر فوقانی
top edge لبه فوقانی
superstructures ساختمان فوقانی
superstratum طبقه فوقانی
topstone سنگ فوقانی
top die حدیده فوقانی
bowtell [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
bowtelle [ابزاری با سر محدب و فیتیله تخم مرغی]
upper room بالاخانه اطاق فوقانی
head gate دریچه فوقانی کانال
top hamper اتصالات فوقانی ناو
superstructures روساخت بنای فوقانی
superstructure روساخت بنای فوقانی
pile head قسمت فوقانی شمع
roundhouse عرشه فوقانی کشتی
mesocline لایه فوقانی مزوسفر
skysail بادبان فوقانی کشتی
fan light پنجره کوچک فوقانی
upside قسمت بالایی فوقانی
furnace dome قسمت فوقانی کوره
freeboard بدنه فوقانی ناو
furnace top قسمت فوقانی کوره
altar-slad [سنگ رویه فوقانی محراب]
altar-stone [سنگ رویه فوقانی محراب]
hurricane deck عرشه سبک فوقانی کشتی
chemosphere ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
headers قسمت فوقانی اجر کله
acropodium سطح فوقانی پای پرندگان
turf طبقه فوقانی خاک مرغزار
poop deck عرشه کوچک فوقانی کشتی
upstairs دراشکوب بالا ساختمان فوقانی
header قسمت فوقانی اجر کله
uppish باد در خیشوم انداز فوقانی
flip-flops قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flop قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopped قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
flip-flopping قطعه یا مدار الکترونیکی که خروجی آن به صورت یکی از دو خروجی میتواند باشد که توسط یکی از دو ورودی تشخیص داده میشود و میتواند که یک بیت از داده دیجیتال را ذخیره کند
a closed mouth catches no flies <proverb> تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
moored mine مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
stratosphere طبقه فوقانی جواز 11 کیلومتر ببالا
aurora پدیده تابناکی در لایههای فوقانی اتمسفر
topsides قسمت فوقانی بدنه قایق بالای اب
top of the loom قسمت بالایی یا فوقانی دار [قالی]
fastigium راس قسمت فوقانی بطن چهارم
taffrail قسمت فوقانی ومسطح عقب کشتی
head board تختهای که در انتهای فوقانی چیزی گ ذارند
egg-and-dart [تزئینات کلاسیک با ابزار محدب به شکل تخم مرغ و نیش]
hotter شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hottest شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
locals چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
local چاپگری که به صورت فیزیکی به کامپیوتر وصل است و نه به صورت منبع اشتراکی در شبکه
waxed واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
waxes واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
wax واکس زدن سطح فوقانی تخته موج
printers وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
printer وسیلهای که داده ورودی به صورت الکتریکی را به صورت قابل خواندن چاپ شده تبدیل میکند
escutcheon سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
godroon اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
jibstay قسمت فوقانی تیر که بادبان یک گوشه روی ان قرار می گیرد
ozonosphere لایهای از بخشهای فوقانی اتمسفر در ارتفا تقریبی 02 تا03 کیلومتر
plastic bubble keyboard صفحه کلید که کلیدهای آن به صورت حبابهای کوچک روی ورقه پلاستیکی هستند که در صورت انتخاب مدار را کامل می کنند
hotbeds بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbed بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
packets روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
packet روش ارسال داده روی شبکه گسترده به صورت بستههای کوچک که بعدا به صورت درست سوار می شوند در مرحله دریافت
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
second best theory نظریه دومین ارجحیت . براساس این نظریه چنانچه یک یا چندشرط از شرایط لازم برای بهینه پارتو وجود نداشته باشد در این صورت رعایت شدن سایر شرایط لازم باقیمانده در ارجحیت ثانی قرار نخواهد گرفت
upper surface blowing دمیدن جریان جهت پیشراننده اصلی روی سطح فوقانی بال
cumulo nimbus ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
base section رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
numeric که در بسیاری صفحه کلیدهای کامپیوتر به صورت گروه جداگانه برای واد کردن حجم زیادی از داده به صورت اعداد به کار می رود
open back [نوعی فرش تخت باف که پود آن از پشت فرش کاملا مشخص باشد و بصورت حلقوی اطراف تار را در بر گرفته باشد.]
walras law براساس این قانون در تعادل عمومی بازارها با دخالت بازار پول چنانچه تعدادی بازار کالا درحالت تعادل قرارداشته باشنددر این صورت بازار بعدی که میتواند بازار پول باشد نیز درحالت تعادل قرار خواهدداشت
barrage jamming تولید پارازیت به صورت پرده ممانعتی پخش پارازیت به صورت توده وسیع
watt واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watts واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
chapman region منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
wellŠsuppose it is so خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
base plug درپوش تحتانی گلوله درپوش کف
underpasses گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
underpass گذرگاه تحتانی گذرگاه زیرین
Zel-i Sultan vase طرح گلدان ظل السلطان [این طرح بصورت تکراری و قرینه شامل یک گلدان و دسته های گل می باشد و مربوط به زمان سلطنت قاجار می باشد.]
base ring حلقه یا رینگ تحتانی توپ حلقه پایه حلقه کف
karachoph design لچک ترنج کاراچف [این طرح مربوط به همین شهر در جنوب تفلیس منطقه قفقاز می باشد که در آن ترنج بزرگ و هشت وجهی با چهار مربع در دو طرف آن می باشد و قدمت آن بیش از صد سال است.]
rom دیسک پلاستیکی کوچک که به عنوان قطعه ROM با فرفیت بالا استفاده میشود. داده به صورت دودویی ذخیره میشود به صورت سوراخهای حکاکی شده روی سطح آن که سپس توسط لیزر خوانده می شوند
chine عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
chargeable accessions استخدام به صورت پرسنل کادر استخدام به صورت پیمانی
line astern صورت بندی ستون هوایی صورت بندی یک ستونه
charge عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
charges عهده وتعهد و الزامی که بر شخص باشد حقی که در مورد ملکی وجود داشته باشد خطابهای که رئیس محکمه پس از ختم دادرسی خطاب به هیات منصفه ایراد و ضمن خلاصه کردن شهادتهای داده شده مسائل قانونی لازم را برای ایشان تشریح میکند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com