Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
flying
بال وپر زن بسرعت گذرنده مسافرت هوایی
Other Matches
the incidents of a journey
رویدادهای یک مسافرت اتفاقات جزئی و گوناگون یک مسافرت
trekking
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
treks
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trekked
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
trek
کوچ مسافرت باگاری بازحمت حرکت کردن باسختی واهستگی مسافرت کردن
passing
گذرنده
passer
گذرنده
intersecting
از یکدیگر گذرنده
overknee
از زانو گذرنده
passant
جلوافتاده گذرنده
trips
مسافرت مسافرت کردن
tripped
مسافرت مسافرت کردن
trip
مسافرت مسافرت کردن
airlift service
سرویس حمل و نقل هوایی خدمات ترابری هوایی قسمت ترابری هوایی
telling
مخابره اطلاعات به دست امده از تجسس هوایی به یکانهای پدافند هوایی
holiday
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
holidays
تولید رخنه در عکاسی هوایی محوطه پوشیده نشده درعکاسی هوایی
air policing
عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
restrictive fire plan
طرح اتش محدود کننده حرکات هوایی یا تامینی هوایی
antiair warfare
جنگ ضدبرتری هوایی نبرد بر علیه برتری هوایی دشمن
line chief
افسرجزء نیروی هوایی که درفرود امدن وبرخاستن هواپیمادرخطوط هوایی نظارت میکند
i stay
در رهگیری هوایی به علامت ماموریت گشت هوایی راتحویل گرفتم اعلام میشود
pounced
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounces
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pouncing
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
pounce
در رهگیری هوایی یعنی دروضعی هستم که اماده برای درگیری هوایی می باشم
broadcast controlled air interception
نوعی رهگیری هوایی که هواپیمای رهگیر را مداوم درجریان تک هوایی دشمن قرارمی دهند
air delivery container
جعبههای مخصوص حمل بارهای هوایی جعبه حامل بار در نقل و انتقال هوایی
air sentinel
گارد هوایی نگهبان مخصوص اعلام خطرتک هوایی
steered
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steer
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
steers
در رهگیری هوایی و پشتیبانی مستقیم هوایی یعنی گرای مغناطیسی داده شده را ببندید تا به من برسید
pigeons
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
pigeon
در رهگیری هوایی یعنی اینکه گرای مغناطیسی و مسافت پایگاه هوایی از هواپیما این قدر است
flak
گلوله خودترکان ضد هوایی توپ پدافند هوایی
sleeve target
هدف کش هوایی استوانهای برای تیراندازی ضد هوایی
air scoop
چاه هوایی صفحه تنظیم دریچه هوایی
fly through
عبور هدف هوایی از مخروط اتش ضد هوایی تقاطع هدف با اتش ضد هوایی
air pilots
خلبانان نیروی هوایی راهنمایان هوایی
air superiority
برتری موقت هوایی رجحان هوایی
air interdiction
عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
aviation pay
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
air suprmacy
برتری کامل هوایی سیادت هوایی
carrier air group
دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
notice to airmen
اعلامیه هوایی یا اعلان هوایی
air material
ماتریل هوایی وسایل هوایی
air
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air branch
قسمت هوایی رسته هوایی
airs
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
aired
هوایی هواپیمایی نیروی هوایی
air station
ایستگاه عکس برداری هوایی نقطه تمرکز عکسبرداری هوایی ایستگاه هواشناسی
code panel
رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
splash
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
splashes
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tropopause
منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
splashing
ترکیدن ترکیدن گلوله در پدافند هوایی یعنی کلیه هدفهای هوایی زده شد
tour
مسافرت
travels
مسافرت
journeyed
مسافرت
journeying
مسافرت
locomotion
مسافرت
journeys
مسافرت
traveled
مسافرت
toured
مسافرت
travel
مسافرت
tours
مسافرت
journey
مسافرت
touring
مسافرت
hardest
بسرعت
hard
بسرعت
quickly
بسرعت
harder
بسرعت
rapidily
بسرعت
fleetly
بسرعت
full tilt
بسرعت
likea
بسرعت
rapidly
بسرعت
snack
بسرعت
snacks
بسرعت
visit
مسافرت معاینه
passports
اجازه مسافرت
passport
اجازه مسافرت
jaunt
مسافرت کوچک
jaunts
مسافرت کوچک
visited
مسافرت معاینه
visits
مسافرت معاینه
peregrinations
مسافرت دور
dromomania
جنون مسافرت
royal progress
مسافرت شاهانه
hitchhike
مسافرت مفتی
trip ticket
بلیط مسافرت
walkabout
مسافرت پیاده
walkabouts
مسافرت پیاده
peregrination
مسافرت دور
river trip
مسافرت رودخانه ای
scuttling
بسرعت دویدن
flee
بسرعت رفتن
scuttles
بسرعت دویدن
scuttled
بسرعت دویدن
fleeing
بسرعت رفتن
scuttle
بسرعت دویدن
flees
بسرعت رفتن
dashes
بسرعت رفتن
skyrocket
بسرعت بالابردن
mushrooms
بسرعت رویاندن
mushrooming
بسرعت رویاندن
mushroomed
بسرعت رویاندن
mushroom
بسرعت رویاندن
fleet
بسرعت گذشتن
snipping
بسرعت قاپیدن
at a great rat
بسرعت زیاد
snip
بسرعت قاپیدن
sweep
بسرعت گذشتن از
skyrockets
بسرعت بالابردن
fleets
بسرعت گذشتن
whish
بسرعت گذشته
dash
بسرعت رفتن
dashed
بسرعت رفتن
skyrocketed
بسرعت بالابردن
skyrocketing
بسرعت بالابردن
snipped
بسرعت قاپیدن
air picket
هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
churchills v to moscow
مسافرت چرچیل به مسکو
yachting
مسافرت با قایق تفریحی
sailings
مسافرت با قایق بادی
sailed
مسافرت با قایق بادی
sail
مسافرت با قایق بادی
trip ticket
برگه اجازه مسافرت
To travel night and day .
شب وروز مسافرت کردن
Get ready for the journey(trip)
برای مسافرت حاضر شو
camel
مسافرت کردن باشتر
port
مامن مبدا مسافرت
train journey from ... over ... to ...
مسافرت با قطار از ... از راه ... به ...
package tour
مسافرت بسته بندی
package holiday
مسافرت بسته بندی
all-expense tour
مسافرت بسته بندی
camels
مسافرت کردن باشتر
holiday by the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
trial trip
مسافرت ازمایشی یا امتحانی
traversabel
سخنرانی درباره مسافرت
holiday at the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
campaigns
مسافرت درداخل کشور
travelogue
سخنرانی درباره مسافرت
campaigned
مسافرت درداخل کشور
travelogs
سخنرانی درباره مسافرت
campaign
مسافرت درداخل کشور
campaigning
مسافرت درداخل کشور
travelogues
سخنرانی درباره مسافرت
air scout
هواپیمای دیده ور هوایی هواپیمای مخصوص گشت زنی هوایی
call mission
درخواست پشتیبانی فوری هوایی ماموریت هوایی طبق درخواست
air photographic
شناسایی از طریق عکسبرداری هوایی شناسایی با استفاده ازعکس هوایی
tactical air controler
افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
airlift command
فرماندهی ترابری هوایی قسمت حمل و نقل هوایی فرماندهی حمل و نقل هوایی
streak
بسرعت حرکت کردن
jink
بسرعت حرکت کردن
jink
بسرعت چرخ زدن
mushrooming
بسرعت ایجاد کردن
dashed
بسرعت انجام دادن
streaks
بسرعت حرکت کردن
mushrooms
بسرعت ایجاد کردن
dash
بسرعت انجام دادن
light out
بسرعت ترک کردن
streaking
بسرعت حرکت کردن
streaked
بسرعت حرکت کردن
dashes
بسرعت انجام دادن
vamoose
بسرعت عازم شدن
scurried
بسرعت حرکت دادن
sonic
وابسته بسرعت صوت
dart
بسرعت حرکت کردن
darted
بسرعت حرکت کردن
scrams
بسرعت دور شدن
scram
بسرعت دور شدن
snowballs
بسرعت زیاد شدن
snowballing
بسرعت زیاد شدن
snowballed
بسرعت زیاد شدن
snowball
بسرعت زیاد شدن
darting
بسرعت حرکت کردن
hand over fist
بسرعت وبمقدار زیاد
scurry
بسرعت حرکت دادن
scurrying
بسرعت حرکت دادن
scurries
بسرعت حرکت دادن
full drive
بسرعت هرچه تمامتر
swooping
بسرعت پایین امدن
course
بسرعت حرکت دادن
coursed
بسرعت حرکت دادن
swooped
بسرعت پایین امدن
post haste
بسرعت شتاب فراوان
quick freeze
بسرعت سرد کردن
courses
بسرعت حرکت دادن
mushroomed
بسرعت ایجاد کردن
swoops
بسرعت پایین امدن
mushroom
بسرعت ایجاد کردن
whomp up
بسرعت تهیه کردن
swoop
بسرعت پایین امدن
We have a long journey before us .
مسافرت طولانی در پیش داریم
roadability
راهواری قابل مسافرت در جاده
riding
گردش و مسافرت لنگر گاه
waybill
خط سیر مسافر راهنمای مسافرت
foy
سوری که بخاطر مسافرت میدهند
booms
بسرعت درقیمت ترقی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com