Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
monopoly bank
بانک انحصاری
Other Matches
monopoly
امتیاز انحصاری کالای انحصاری
monopolies
امتیاز انحصاری کالای انحصاری
reserve requirement
مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
rediscount rate
نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
giros
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank.
من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giro
روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
world bank
بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash
موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
exclusive
انحصاری
sole right
حق انحصاری
patenting
انحصاری
merest
انحصاری
mere
انحصاری
patents
انحصاری
patented
انحصاری
monopolistic
انحصاری
patent
انحصاری
sole
انحصاری
soles
انحصاری
market trust
بازار انحصاری
monopolist
سیاست انحصاری
exclusive or
یای انحصاری
monopolistic competition
رقابت انحصاری
monopoly management
مدیریت انحصاری
preemptive
قبضهای انحصاری
monopoly restriction
محدودیت انحصاری
monopoly price
قیمت انحصاری
sole agent
نماینده انحصاری
monopoly power
قدرت انحصاری
monopoly position
موقعیت انحصاری
restricted
مقیدالتداول انحصاری
monopoly output
تولید انحصاری
patent
دارای حق انحصاری
patents
دارای حق انحصاری
patenting
دارای حق انحصاری
patented
دارای حق انحصاری
soles
تنها انحصاری
sole
تنها انحصاری
patent right
حق انحصاری ثبت شده
oligopsony
خرید نیمه انحصاری
oligapoly
فروش نیمه انحصاری
monopolizing
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolises
امتیاز انحصاری گرفتن
patents
انحصاری به ثبت رساندن
patented
انحصاری به ثبت رساندن
patenting
انحصاری به ثبت رساندن
sole arbitrator
حکم یا داور انحصاری
sole distributor contract
قرارداد توزیع انحصاری
sole selling right
حقوق فروش انحصاری
theory of monoplistic competition
نظریه رقابت انحصاری
monopolizes
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolized
امتیاز انحصاری گرفتن
exclusive or cate
دریچه یای انحصاری
exjunction gate
دریچه یای انحصاری
exclusive or element
عنصر یای انحصاری
exclusive or gate
دریچه یای انحصاری
fixed stock
مالک انحصاری سهام
exclusive economic zone
منطقه اقتصادی انحصاری
monopolize
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolising
امتیاز انحصاری گرفتن
monopolised
امتیاز انحصاری گرفتن
patent
انحصاری به ثبت رساندن
monopolization
گرفتن امتیاز انحصاری چیزی
patent law
قانون ثبت انحصاری اختراعات
exclusive nor gate
دریچه نقیض یای انحصاری
sole tenant
مستاجر انحصاری مستاجری که شریک ندارد
patenting
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patenting
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patents
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patent
حق ثبت شده انحصاری برای استفاده از اختراعی
patented
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patent
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
patents
امتیازیاحق انحصاری بکسی دادن اعطا کردن
severalty
مالکیت انفرادی منافع زمین اجاره داری انحصاری
free fishery
حق انحصاری ماهی گیری درابهای عمومی بموجب فرمان شاه
countervailing power
مثلااتحادیه کارگران که درواکنش به قدرت تولید کننده انحصاری ایجاد میشود
checks
چک بانک
bank
بانک
check
چک بانک
checked
چک بانک
banks
بانک
memory bank
بانک حافظه
loan bank
بانک وامی
germplasm bank
بانک گونه ها
loan bank
بانک استقراضی
saving bank
بانک پس انداز
shroff
بانک دار
state bank
بانک استان
state bank
بانک دولتی
world bank
بانک جهانی
remitting bank
بانک واگذارنده
intermediary bank
بانک میانجی
mortgage bank
بانک رهنی
national bank
بانک ملی
piggy bank
<idiom>
بانک کوچک
data bank
بانک اطلاعاتی
banks
بانک ضرابخانه
bankroll
سرمایه بانک
bank
در بانک گذاشتن
central bank
بانک مرکزی
bank stock
سهام بانک
bankbook
کتابچه بانک
bankbill
برات بانک
bank of deposit
بانک پس انداز
data bank
بانک اطلاعات
data banks
بانک داده ها
bank overdraft
بدهی به بانک
bank failures
ورشکستگی بانک
data bank
بانک داده ها
banks
در بانک گذاشتن
bank
بانک ضرابخانه
bank bill
برات بانک
bankers
بانک دار
development bank
بانک توسعه
merchant banks
بانک بازرگانی
merchant bank
بانک بازرگانی
bank rate
نرخ بانک
authorized bank
بانک مجاز
clearing bank
بانک پس انداز
clearing banks
بانک پس انداز
banker
بانک دار
data banks
بانک اطلاعاتی
bank asset
دارائی بانک
data banks
بانک اطلاعات
copyrights
حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
copyright
حق چاپ و انتشار انحصاری برای مولف اثر یا کسی که این حق را از او به انتقال گرفته است
accepting bank
بانک قبول کننده
accepting bank
بانک قبولی نویس
stakeholder
نگهدارنده بانک در قمار
to pay in
بحساب بانک گذاشتن
to place money in the bank
پول در بانک گذاشتن
Where is the nearest bank?
نزدیکترین بانک کجاست؟
German Central Bank
بانک مرکزی آلمان
approved bank
بانک تایید شده
deposits
به حساب بانک گذاشتن
croupier
کمک صاحب بانک
croupiers
کمک صاحب بانک
account
حساب داشتن در بانک
deposit
به حساب بانک گذاشتن
collecting bank
بانک وصول کننده
negotiating bank
بانک معامله کننده
export import bank
بانک صادرات واردات
bank of issue
بانک ناشر اسکناس
bankable
نقد شدنی در بانک
federal reserve bank
بانک فدرال رزرو
issuing bank
بانک صادر کننده
deposit in the bank
در بانک به ودیعه گذاردن
confirming bank
بانک تائید کننده
issuing bank
بانک گشاینده اعتبار
deposit with the bank
در بانک ودیعه گذاردن
presenting bank
بانک ارائه کننده
bank balance sheet
تراز نامه بانک
advising bank
بانک ابلاغ کننده
bankable
قابل پذیرش در بانک
paying bank
بانک پرداخت کننده
drawen on the national bank
عهده بانک ملی
Which bank do you bank with?
با کدام بانک کار می کنید؟
bank capital requirement
سرمایه مورد نیاز بانک
blood bank
بانک جمع اوری خون
blood banks
بانک جمع اوری خون
bankbook
دفترحساب بانک دفترچه بانکی
accepting bank
بانک پذیرنده حواله یابرات
banks
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
time deposits
مطالبه نقدی موجل از بانک
opening bank
بانک باز کننده اعتبار
bank for international settlements
بانک پرداختهای بین المللی
Which bank do you bank with?
در کدام بانک حساب دارید؟
I have entangled myself with the banks .
خودم را گرفتار بانک ها کردم
stop payment
دستور عدم پرداخت چک به بانک
depositor
کسیکه پول در بانک میگذارد
bank
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
faro
نوعی بازی قمار شبیه بانک
Bank for International Settlements
[BIS]
بانک تسویه پرداخت بین المللی
cashier's check
چکی که بانک عهده خود بکشد
This check is on bank Melli .
این چه بعهده بانک ملی است
banks
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
bank
انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
Does the bank acknowledge your signature ?
آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
counter check
چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
cancelled cheque
چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
bank giro
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
lombard street
خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
big five
پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
fractional reserve banking
بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
opening hours
ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
inclearing
همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
electronic
استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
bank rate
مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
break the bank
<idiom>
بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
eft
سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
atm
ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave.
اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
reserving
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve
مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
joint tenants
در CLچند تن را گویند که مشترکا"از عین مستاجره استفاده کندبا این قید که هر یک پس ازمرگ دیگری یا دیگران حق استفاده انحصاری داشته باشد
sideways ROM
نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
legal reserves
مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com