English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
English Persian
mortgage bank بانک رهنی
Other Matches
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
rediscount rate نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
giro روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giros روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
bonded رهنی
hypothecary رهنی
mortgaged رهنی
pawnbrokers بنگاه رهنی
mont de piete بنگاه رهنی
pawnshop موسسه رهنی
mortgage money پول رهنی
pawnshop بنگاه رهنی
pawnbroker بنگاه رهنی
pawnbroker دلال در بنگاه رهنی
pawnbrokers دلال در بنگاه رهنی
closed mortgage سند رهنی غیر ازاد
to pay off a debt [mortgage] بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
deed of trust سنداستیفای دین از ملک رهنی
check چک بانک
banks بانک
bank بانک
checks چک بانک
checked چک بانک
loan bank بانک استقراضی
saving bank بانک پس انداز
remitting bank بانک واگذارنده
loan bank بانک وامی
national bank بانک ملی
development bank بانک توسعه
monopoly bank بانک انحصاری
germplasm bank بانک گونه ها
memory bank بانک حافظه
central bank بانک مرکزی
shroff بانک دار
intermediary bank بانک میانجی
state bank بانک استان
state bank بانک دولتی
world bank بانک جهانی
piggy bank <idiom> بانک کوچک
bankroll سرمایه بانک
data bank بانک اطلاعات
data banks بانک اطلاعات
data banks بانک داده ها
data bank بانک اطلاعاتی
data bank بانک داده ها
banks در بانک گذاشتن
bank of deposit بانک پس انداز
banks بانک ضرابخانه
bank failures ورشکستگی بانک
merchant banks بانک بازرگانی
merchant bank بانک بازرگانی
authorized bank بانک مجاز
bank rate نرخ بانک
bank asset دارائی بانک
bank bill برات بانک
data banks بانک اطلاعاتی
bank در بانک گذاشتن
clearing bank بانک پس انداز
bankbill برات بانک
bankbook کتابچه بانک
clearing banks بانک پس انداز
bank stock سهام بانک
bankers بانک دار
banker بانک دار
bank بانک ضرابخانه
bank overdraft بدهی به بانک
presenting bank بانک ارائه کننده
deposit به حساب بانک گذاشتن
to place money in the bank پول در بانک گذاشتن
stakeholder نگهدارنده بانک در قمار
German Central Bank بانک مرکزی آلمان
deposits به حساب بانک گذاشتن
to pay in بحساب بانک گذاشتن
account حساب داشتن در بانک
croupiers کمک صاحب بانک
croupier کمک صاحب بانک
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
approved bank بانک تایید شده
accepting bank بانک قبولی نویس
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
bank balance sheet تراز نامه بانک
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
bank of issue بانک ناشر اسکناس
collecting bank بانک وصول کننده
bankable نقد شدنی در بانک
bankable قابل پذیرش در بانک
issuing bank بانک صادر کننده
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
negotiating bank بانک معامله کننده
confirming bank بانک تائید کننده
accepting bank بانک قبول کننده
advising bank بانک ابلاغ کننده
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
export import bank بانک صادرات واردات
paying bank بانک پرداخت کننده
drawen on the national bank عهده بانک ملی
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
blood bank بانک جمع اوری خون
blood banks بانک جمع اوری خون
depositor کسیکه پول در بانک میگذارد
banks رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
stop payment دستور عدم پرداخت چک به بانک
time deposits مطالبه نقدی موجل از بانک
opening bank بانک باز کننده اعتبار
bank capital requirement سرمایه مورد نیاز بانک
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
bankbook دفترحساب بانک دفترچه بانکی
bank for international settlements بانک پرداختهای بین المللی
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
banks انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
Bank for International Settlements [BIS] بانک تسویه پرداخت بین المللی
cashier's check چکی که بانک عهده خود بکشد
faro نوعی بازی قمار شبیه بانک
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
This check is on bank Melli . این چه بعهده بانک ملی است
cancelled cheque چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
Does the bank acknowledge your signature ? آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
big five پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
bank giro همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
lombard street خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
inclearing همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
opening hours ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
eft سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
reserving مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
atm ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
sideways ROM نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
legal reserves مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com