English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 135 (7 milliseconds)
English Persian
bank بانک ضرابخانه
banks بانک ضرابخانه
Other Matches
rediscount rate نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
giros روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giro روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
minting ضرابخانه
mints ضرابخانه
mint ضرابخانه
minted ضرابخانه
mint master رئیس ضرابخانه
shroff عیارگیر ضرابخانه
banks بانک
checks چک بانک
bank بانک
checked چک بانک
check چک بانک
bankbill برات بانک
monopoly bank بانک انحصاری
mortgage bank بانک رهنی
national bank بانک ملی
remitting bank بانک واگذارنده
memory bank بانک حافظه
loan bank بانک استقراضی
bankbook کتابچه بانک
bankroll سرمایه بانک
central bank بانک مرکزی
development bank بانک توسعه
germplasm bank بانک گونه ها
loan bank بانک وامی
saving bank بانک پس انداز
shroff بانک دار
intermediary bank بانک میانجی
state bank بانک استان
state bank بانک دولتی
world bank بانک جهانی
piggy bank <idiom> بانک کوچک
banker بانک دار
data bank بانک اطلاعاتی
bank failures ورشکستگی بانک
data banks بانک اطلاعاتی
data bank بانک داده ها
bank در بانک گذاشتن
authorized bank بانک مجاز
bank asset دارائی بانک
data banks بانک اطلاعات
bank bill برات بانک
data bank بانک اطلاعات
bankers بانک دار
data banks بانک داده ها
bank stock سهام بانک
bank overdraft بدهی به بانک
merchant banks بانک بازرگانی
banks در بانک گذاشتن
merchant bank بانک بازرگانی
bank rate نرخ بانک
clearing bank بانک پس انداز
bank of deposit بانک پس انداز
clearing banks بانک پس انداز
accepting bank بانک قبولی نویس
to place money in the bank پول در بانک گذاشتن
stakeholder نگهدارنده بانک در قمار
advising bank بانک ابلاغ کننده
to pay in بحساب بانک گذاشتن
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
German Central Bank بانک مرکزی آلمان
approved bank بانک تایید شده
deposits به حساب بانک گذاشتن
drawen on the national bank عهده بانک ملی
croupier کمک صاحب بانک
account حساب داشتن در بانک
deposit به حساب بانک گذاشتن
croupiers کمک صاحب بانک
bank balance sheet تراز نامه بانک
export import bank بانک صادرات واردات
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
bank of issue بانک ناشر اسکناس
collecting bank بانک وصول کننده
confirming bank بانک تائید کننده
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
issuing bank بانک صادر کننده
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
negotiating bank بانک معامله کننده
accepting bank بانک قبول کننده
presenting bank بانک ارائه کننده
bankable قابل پذیرش در بانک
paying bank بانک پرداخت کننده
bankable نقد شدنی در بانک
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
depositor کسیکه پول در بانک میگذارد
bank capital requirement سرمایه مورد نیاز بانک
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
banks رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
blood banks بانک جمع اوری خون
blood bank بانک جمع اوری خون
Which bank do you bank with? با کدام بانک کار می کنید؟
Which bank do you bank with? در کدام بانک حساب دارید؟
bankbook دفترحساب بانک دفترچه بانکی
bank for international settlements بانک پرداختهای بین المللی
I have entangled myself with the banks . خودم را گرفتار بانک ها کردم
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
time deposits مطالبه نقدی موجل از بانک
stop payment دستور عدم پرداخت چک به بانک
opening bank بانک باز کننده اعتبار
cashier's check چکی که بانک عهده خود بکشد
banks انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
This check is on bank Melli . این چه بعهده بانک ملی است
faro نوعی بازی قمار شبیه بانک
bank انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
Bank for International Settlements [BIS] بانک تسویه پرداخت بین المللی
cancelled cheque چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
counter check چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
Does the bank acknowledge your signature ? آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
lombard street خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
big five پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
opening hours ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
electronic استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
inclearing همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
fractional reserve banking بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
bank giro همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
bank rate مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
break the bank <idiom> بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
eft سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
reserve مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserving مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
atm ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
sideways ROM نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
legal reserves مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
international development association مجمع بین المللی توسعه مجمعی است وابسته به بانک جهانی که به منظور کمک به کشورهای توسعه نیافته ایجاد شده است
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com