English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (16 milliseconds)
English Persian
collecting bank بانک وصول کننده
Other Matches
del credere وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
recipient وصول کننده
recipients وصول کننده
debt collector وصول کننده طلب
advising bank بانک ابلاغ کننده
issuing bank بانک صادر کننده
accepting bank بانک قبول کننده
paying bank بانک پرداخت کننده
presenting bank بانک ارائه کننده
confirming bank بانک تائید کننده
negotiating bank بانک معامله کننده
opening bank بانک باز کننده اعتبار
rediscount rate نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
reserve requirement مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giro روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giros روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
world bank بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
del credere agent نمایندهای که متعهد به وصول طلبها میباشد نمایندهای که وصول مطالبات راتقبل مینماید
available cash موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
recoveries وصول
recovery وصول
collection وصول
receptions وصول
reception وصول
collections وصول
to get in وصول کردن
executable <adj.> قابل وصول
practicable <adj.> قابل وصول
possible [doable, feasible] <adj.> قابل وصول
manageable <adj.> قابل وصول
makeable <adj.> قابل وصول
workable <adj.> قابل وصول
get in وصول کردن
makable <adj.> قابل وصول
outstanding وصول نشده
line of approach راه وصول
outstandingly وصول نشده
levier مالیات وصول کن
accessible قابل وصول
makable [spv. makeable] <adj.> قابل وصول
feasible <adj.> قابل وصول
collection charge هزینه وصول
collection charges هزینه وصول
collection fee هزینه وصول
collection order دستور وصول
come at able قابل وصول
levying وصول مالیات
levy وصول مالیات
levies وصول مالیات
levied وصول مالیات
recoverable قابل وصول
accessibility قابلیت وصول
receipt اعلام وصول
receipt وصول کردن
receipts اعلام وصول
receipts وصول کردن
recovery وصول جبران
recoveries وصول جبران
doable <adj.> قابل وصول
contrivable <adj.> قابل وصول
achievable <adj.> قابل وصول
certificate of receipt گواهی وصول
recvery استرداد وصول
recovers وصول کردن
recovering وصول کردن
recover وصول کردن
cleared cheque چک وصول شده
collectable قابل وصول
collectible قابل وصول
collecting books وصول مطالبات
collecting debts وصول مطالبات
accession تابع وصول
receive وصول کردن
collect وصول کردن
acknowledgement of receipt اعلام وصول
collecting وصول کردن
acknowledgment اعلام وصول
collects وصول کردن
receives وصول کردن
checks چک بانک
banks بانک
check چک بانک
checked چک بانک
bank بانک
good debt طلب وصول شدنی
cashes وصول کردن نقدکردن
cashed وصول کردن نقدکردن
cash وصول کردن نقدکردن
receipts اعلام وصول نمودن
accessible در دسترس قابل وصول
acknowledgement اعلام وصول رسید
acknowledgment شماره اعلام وصول
acknowledging اعلام وصول کردن
debt collecting agency نماینده وصول مطالبات
good dept طلب وصول شدنی
receipt اعلام وصول نمودن
cashing وصول کردن نقدکردن
solvency قابل وصول بودن
acknowledgments اعلام وصول رسید
acknowledgements اعلام وصول رسید
publican مامور وصول مالیات
publicans مامور وصول مالیات
irrecoverable غیر قابل وصول
receivable قابل وصول پذیرفتنی
acknowledges اعلام وصول کردن
acknowledge اعلام وصول کردن
debt enforcement درخواست طلب وصول
irrecoverably بطور وصول نشدنی
collection charge هزینه وصول مطالبات
corrector جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
intermediary bank بانک میانجی
shroff بانک دار
remitting bank بانک واگذارنده
clearing bank بانک پس انداز
bank overdraft بدهی به بانک
bankroll سرمایه بانک
piggy bank <idiom> بانک کوچک
memory bank بانک حافظه
world bank بانک جهانی
bank بانک ضرابخانه
banks در بانک گذاشتن
banks بانک ضرابخانه
state bank بانک استان
state bank بانک دولتی
central bank بانک مرکزی
loan bank بانک وامی
loan bank بانک استقراضی
bank در بانک گذاشتن
bankbook کتابچه بانک
data bank بانک داده ها
bank failures ورشکستگی بانک
data banks بانک داده ها
data banks بانک اطلاعاتی
bank of deposit بانک پس انداز
authorized bank بانک مجاز
data banks بانک اطلاعات
data bank بانک اطلاعاتی
data bank بانک اطلاعات
bank asset دارائی بانک
germplasm bank بانک گونه ها
bank bill برات بانک
national bank بانک ملی
bank rate نرخ بانک
bankers بانک دار
bank stock سهام بانک
banker بانک دار
merchant bank بانک بازرگانی
saving bank بانک پس انداز
merchant banks بانک بازرگانی
development bank بانک توسعه
clearing banks بانک پس انداز
monopoly bank بانک انحصاری
bankbill برات بانک
mortgage bank بانک رهنی
execution for debt اقدام برای طلب وصول
accessibility دستیابی پذیری قابلیت وصول
reviving وصول مطالبات سوخت شده
bad debts طلب غیر قابل وصول
lien حق وصول طلب حق تصرف وثیقه
acknowledgements خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgement خبر وصول نامه سپاسگزاری
acknowledgments خبر وصول نامه سپاسگزاری
collection of premiums وصول اضافه ارزش سهام
bad dept طلبی که امکان وصول ان کم باشد
accessibility امکان نزدیکی وسیله وصول
acknowledging وصول نامهای را اشعار داشتن
acknowledge وصول نامه ای را اظهار داشتن
acknowledges وصول نامهای را اشعار داشتن
remembrancer مامور وصول مطالبات سلطنتی
bad debt طلب غیر قابل وصول
deposit with the bank در بانک ودیعه گذاردن
issuing bank بانک گشاینده اعتبار
drawen on the national bank عهده بانک ملی
to place money in the bank پول در بانک گذاشتن
export import bank بانک صادرات واردات
deposit in the bank در بانک به ودیعه گذاردن
stakeholder نگهدارنده بانک در قمار
to pay in بحساب بانک گذاشتن
federal reserve bank بانک فدرال رزرو
accepting bank بانک قبولی نویس
approved bank بانک تایید شده
bank of issue بانک ناشر اسکناس
croupiers کمک صاحب بانک
bankable قابل پذیرش در بانک
account حساب داشتن در بانک
croupier کمک صاحب بانک
deposit به حساب بانک گذاشتن
German Central Bank بانک مرکزی آلمان
deposits به حساب بانک گذاشتن
Where is the nearest bank? نزدیکترین بانک کجاست؟
bankable نقد شدنی در بانک
bank balance sheet تراز نامه بانک
taxing master مامور وصول مالیات هزینه دادرسی
acknowledges شماره اعلام وصول تصدیق کردن
acknowledging شماره اعلام وصول تصدیق کردن
cod وصول وجه در موقع تحویل کالا
acknowledge شماره اعلام وصول تصدیق کردن
bank capital requirement سرمایه مورد نیاز بانک
accepting bank بانک پذیرنده حواله یابرات
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com