Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
extensively	باوسعت زیاد
Other Matches
load call	وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition	احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep.	زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
overbuild	زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
to hold somebody in great respect	کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
surcharge	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges	زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed	با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
thicker	زیاد
rife	زیاد
great	زیاد
great-	زیاد
greatest	زیاد
numerous	زیاد
plethoric	زیاد
immane	زیاد
late	زیاد
many	زیاد
ranksack	زیاد
squeamishly	زیاد
squeamishness	زیاد
highly	زیاد
thickest	زیاد
much	زیاد
intensively	زیاد
immoderate	زیاد
tremendously	زیاد
heartbreak	غم زیاد
generous	زیاد
mortally	زیاد
supererogatory	زیاد
copious	زیاد
extortionary	زیاد
extortionate	زیاد
overmuch	زیاد
not a lettle	زیاد
muckle	زیاد
mickle or muckle	زیاد
mickle	زیاد
excessive	زیاد
fulsome	زیاد
too	زیاد
for all the world	بی کم و زیاد
populous	زیاد
large adv	زیاد
egregiously	زیاد
no end of	زیاد
heart break	غم زیاد
plaguily	زیاد
vastly	زیاد
superabundant	زیاد
outrageously	زیاد
effusively	زیاد
intense	زیاد
widely	زیاد
over and above	زیاد
in excess	زیاد
in quantities	زیاد
heavily	زیاد
highs	زیاد
profoundly	زیاد
overly	زیاد
very	زیاد
extensive	زیاد
quite a few <idiom>	زیاد
high	زیاد
profusely	زیاد
intensely	زیاد
glaring	زیاد
swingeing	زیاد
to a large extent	زیاد
hugely	زیاد
widest	زیاد
too much	زیاد
wider	زیاد
wide	زیاد
thick	زیاد
greatly	زیاد
highest	زیاد
oodles	خیلی زیاد
desudation	خوی زیاد
exquisite taste	سلیقه زیاد
fervidity	گرمی زیاد
multiplies	زیاد شدن
diuresis	ادرار زیاد
diaphoresis	عرق زیاد
excessive eating	خوردن زیاد
exuberantly	بفراوانی زیاد
eclat	سروصدا زیاد
multiplied	زیاد شدن
excessive love	دوستی زیاد
fervidness	گرمی زیاد
finicality	خودارایی زیاد
heightening	زیاد کردن
heavy poll	رایهای زیاد
heightened	زیاد کردن
high altitude	از ارتفاع زیاد
heighten	زیاد کردن
high altitude	ارتفاع زیاد
high precison	دقت زیاد
high pressure	فشار زیاد
heightens	زیاد کردن
h.f.	بسامد زیاد
grnish	زیاد کردن
floridly	با ارایش زیاد
lots	خیلی زیاد
overloads	زیاد پر کردن
overloaded	زیاد پر کردن
overload	زیاد پر کردن
full tilt	باسرعت زیاد
furor	خشم زیاد
obstipation	یبوست زیاد
frequent visiting	دیدنی زیاد
desperation	نومیدی زیاد
increases	زیاد کردن
downpours	بارندگی زیاد
quaff	زیاد نوشیدن
queasy	زیاد دقیق
booster	زیاد کننده
boosters	زیاد کننده
hell bent	زیاد خمیده
hell-bent	زیاد خمیده
far	زیاد خیلی
torrid	زیاد گرم
increase	زیاد کردن
quaffed	زیاد نوشیدن
extravagantly	با افراط زیاد
terrors	ترس زیاد
terror	ترس زیاد
extreme	خیلی زیاد
downpour	بارندگی زیاد
manifold	بسیار زیاد
superannuated	زیاد کهنه
quaffs	زیاد نوشیدن
quaffing	زیاد نوشیدن
accretive	زیاد شونده
aggrandise	زیاد شدن
agreat d. of trouble	دردسر زیاد
swarms	دسته زیاد
swarmed	دسته زیاد
consumedly	بطور زیاد
swarm	دسته زیاد
d. haste	شتاب زیاد
multiplying	زیاد شدن
multiply	زیاد شدن
dense ignorance	نادانی زیاد
deprecation	افهاربیمیلی زیاد
carnosity	گوشت زیاد
boisterously	باصدای زیاد
bad nip	تای زیاد
alto relievo	برجستگی زیاد
amplitude	فاصلهء زیاد
an abrupt place	با سراشیبی زیاد
an abundance of	مقدار زیاد
increased	زیاد کردن
at a great penny worth	به بهای زیاد
at a great rat	بسرعت زیاد
at long intervals	بفواصل زیاد
augmenter	زیاد کننده
desudation	عرق زیاد
high spin	چرخش زیاد
quillet	دقت زیاد
superrabundant	زیاد فراوان
superrabundant	خیلی زیاد
swingeing damages	خسارات زیاد
tabes	لاغری زیاد
tabes	ضعف زیاد
to be left	زیاد امدن
to overleap oneself	زیاد دورافتادن
to run rup	زیاد کردن
to toll up	زیاد شدن
violent pain	درد زیاد
superelevation	ارتفاع زیاد
subtility	دقت زیاد
struck with teror	زیاد ترسیده
raff	خیلی زیاد
rapturously	با شعف زیاد
ravenous hunger	گرسنگی زیاد
ravenousness	گرسنگی زیاد
rigor	دقت زیاد
sale on a large scale	فروش زیاد
scrupulosity	دقت زیاد
scrupulousness	دقت زیاد
scrupulousy	بادقت زیاد
slather	مقدار زیاد
so many	انیقدر زیاد
wheen	تعداد زیاد
with many regrets	با تاسف زیاد
with much regret	با تاسف زیاد
on a grand scale <adv.>	به مقدار زیاد
wide apart	زیاد از هم جدا
high relief	برجستگی زیاد
escalate	زیاد شدن
escalated	زیاد شدن
escalates	زیاد شدن
escalating	زیاد شدن
on the warpath <idiom>	عصبانیت زیاد
scare out of one's wits <idiom>	ترس زیاد
scare the daylights out of someone <idiom>	ترس زیاد
so much <idiom>	مقدار زیاد

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com