Dictiornary-Farsi | باپای دیگر جهیدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
to p on any one's preserves	باپای دیگر جهیدن


Other Matches

jump	جهیدن
jumps	جهیدن
jumped	جهیدن
bound	جهیدن
dry shod	با کفش خشک باپای خشک
to bolt	ناگهانی جهیدن
flirted	اینسو وانسو جهیدن
flirts	اینسو وانسو جهیدن
flirting	اینسو وانسو جهیدن
flirt	اینسو وانسو جهیدن
spring	جهیدن قابل ارتجاع بودن
springs	جهیدن قابل ارتجاع بودن
overshoots	از حد خارج شدن اضافه جهیدن
to hop on your bicycle	روی دوچرخه خود جهیدن
overshooting	از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshoot	از حد خارج شدن اضافه جهیدن
lark	از روی مانع باپرش اسب جهیدن دست انداختن
larks	از روی مانع باپرش اسب جهیدن دست انداختن
chip	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chips	قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion	وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
reference	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
references	نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time	دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling	روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered	جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shifts	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shift	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted	تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile	1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say	دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML	مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment	انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
from each other <adv.>	از هم دیگر
from one another <adv.>	از هم دیگر
he is no more	او دیگر
of one another <adv.>	از هم دیگر
of each other <adv.>	از هم دیگر
alternative	شق دیگر
one an other	یک دیگر
alternative	دیگر
alternatives	شق دیگر
alternatives	دیگر
again	دیگر
thence	دیگر
anymore	دیگر
another	دیگر
other	دیگر
furthers	دیگر
furthering	دیگر
furthered	دیگر
further	دیگر
else	دیگر
next	دیگر
secus	از دیگر سو
others	دیگر
no more	دیگر نه
apart from that <adv.>	ازطرف دیگر
otherwise	طور دیگر
on the other hand <adv.>	از سوی دیگر
alternatively <adv.>	طور دیگر
withil	ازطرف دیگر
by the same token <adv.>	از سوی دیگر
et al	و در جای دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	از سوی دیگر
otherwise <adv.>	از سوی دیگر
about face	سوی دیگر
on the other side <adv.>	از سوی دیگر
otherwise <adv.>	ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	ازطرف دیگر
by the same token <adv.>	ازطرف دیگر
alternatively <adv.>	از سوی دیگر
alternatively <adv.>	ازطرف دیگر
what more do you want	دیگر چه می خواهید
apart from that <adv.>	از سوی دیگر
on the other hand <adv.>	ازطرف دیگر
on the other side <adv.>	ازطرف دیگر
about face	جهت دیگر
about-face	سوی دیگر
others	نوع دیگر
namely <adv.>	به عبارت دیگر
to wit <adv.>	به عبارت دیگر
shunts	به خط دیگر انداختن
shunted	به خط دیگر انداختن
shunt	به خط دیگر انداختن
videlicet	به عبارت دیگر
other	نوع دیگر
not any more	دیگر نه [بیشتر نه]
somewhere else	یک جای دیگر
yon	ان یکی دیگر ان
in fact	به عبارت دیگر
elsewhere	بجای دیگر
in other words <idiom>	به کلام دیگر
another day	یک روز دیگر
another guess	نوعی دیگر
another guess	قسمتی دیگر
at a later period	در موقع دیگر
on one's coat-tails <idiom>	همراه کس دیگر
In our other words.	بعبارت دیگر
about-faces	جهت دیگر
about-faces	سوی دیگر
alternative unit	واحدهای دیگر
aliunde	از منبع دیگر
elsewhere	درجای دیگر
variant	نوع دیگر
a horse of another colour [different colour]	مطلبی دیگر
another	شخص دیگر
elsewhere	نقطه دیگر
another	یکی دیگر
beside	ازطرف دیگر
again	از طرف دیگر
about-face	جهت دیگر
once	یکبار دیگر
so muchthe worse	دیگر بدتر
otherwhile	گاه دیگر
nevermore	دیگر ابدا
otherwhere	در مکان دیگر
no longer	نه دیگر [زمانی]
next year	سال دیگر
no more of that	بس است دیگر
no more	دیگر ن [فعل]
over-	بسوی دیگر
over	بسوی دیگر
to be no more	دیگر نبودن
apart from that <adv.>	به ترتیب دیگر
otherworld	دنیای دیگر
never more	هرگز دیگر
nevermore	هرگز دیگر
otherwhile	وقت دیگر
in other words <adv.>	به عبارت دیگر
none other than	هیچکس دیگر جز
otherwhere	جای دیگر
other people	مردم دیگر
on the other hand	از سوی دیگر
on the other hand	ازطرف دیگر
on the other part	از طرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.>	به ترتیب دیگر
by the same token <adv.>	به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.>	به ترتیب دیگر
othergates	جور دیگر
on the other side <adv.>	به ترتیب دیگر
othergates	طور دیگر
otherwhence	از جای دیگر
otherness	چیز دیگر
on more	بار دیگر
otherguise	جور دیگر
on the opposite side	در انسوی دیگر
otherguess	بروش دیگر
otherguess	جور دیگر
otherguess	نوع دیگر
no more	نه دیگر [بیشتر]
otherwise <adv.>	به ترتیب دیگر
in other words <adv.>	به کلام دیگر
my other books	کتابهای دیگر من
on the other side <adv.>	طور دیگر
the other two	دوتای دیگر
It never occurred again.	دیگر رخ نداد.
at the same time [on the other hand] <adv.>	طور دیگر
scilicet	بعبارت دیگر
tother	بعدی دیگر
on the other hand <adv.>	طور دیگر
by the same token <adv.>	طور دیگر
otherwise <adv.>	طور دیگر
to wit	بعبارت دیگر
apart from that <adv.>	طور دیگر
t' other	بعدی دیگر
alternatively <adv.>	به ترتیب دیگر
I will be back in 10 minutes.	10 دقیقه دیگر برمیگردم.
aliunde	ازیک جای دیگر
hardly a child anymore	دیگر به سختی بچه ای
interfered	با سم یک پا به پای دیگر زدن
interfere	با سم یک پا به پای دیگر زدن
again	باز [یکبار دیگر]
alternate routing	گزینش مسیر دیگر
spacemen	اهل کرات دیگر
athwart	از طرفی بطرف دیگر
interferes	با سم یک پا به پای دیگر زدن
pass on <idiom>	رد کردن چیزی که دیگر
among others	میان چیزهای دیگر
among other things	میان چیزهای دیگر
and now to be serious	دیگر شوخی بکنار
alternative route	گزینش مسیر دیگر
There is no time left .	دیگر وقتی نمانده
yet another	دوباره یکی دیگر
they sing small now	دیگر جیک نمیزنند
My pain has gone.	دیگر درد ندارم.
dialogue	صحبت با شخص دیگر
dialogues	صحبت با شخص دیگر
otherworldly	متوجه دنیای دیگر
this da y month	یک ماه دیگر از امروز
[be] no chicken	دیگر جوان نبودن
metaphraze	به عبارت دیگر در آوردن
the future	دنیای دیگر عقبی
onother's money	پول شخصی دیگر
spaceman	اهل کرات دیگر
inter alia	میان چیزهای دیگر
inter alia	میان اشخاص دیگر
hale	سوی دیگر بردن

to p on any one's preserves

باپای دیگر جهیدن