English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (21 milliseconds)
English Persian
to enter into p with another باکسی شرکت کردن
Other Matches
illtreat باکسی بد رفتاری کردن
to bear with a person باکسی ساختن یاسازش کردن
to play a trick on any one زدن باکسی شوخی کردن
to have an i. with any one باکسی دیدار و گفتگو کردن
houses 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
to turn on any one باکسی بد شدن
to keep up with a person باکسی برابربودن
to haunt with a person باکسی ماندگارشدن
to keep pace with any one باکسی برابرقدم زدن
got a thing going <idiom> باکسی نامزد شدن
cozy up to (someone) <idiom> باکسی دوستی برقرارکردن
sympathy with any one همدردی یاهمفکری باکسی
get in touch with someone <idiom> باکسی تماس گرفتن
take out <idiom> باکسی قرار گذاشتن
to keep in touch with any one باکسی تماس داشتن
handle with kid gloves <idiom> باکسی همکاری دقیق داشتن
to be of kinship with somebody باکسی نسبت خویشاوندی داشتن
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
pick a quarrel <idiom> باکسی جنگ ودعوا راه انداختن
lose track of <idiom> ازدست دادن تماس باکسی یاچیزی
letterheads مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterhead مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
to be even witn any one انتقام خودرا ازکسی گرفتن باکسی باربریاسراسربودن
compaq computer corporation شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
to blow hot and cold وقتی باکسی گرم گرفتن ووقتی سرد شدن
to eat salt with a person باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
to get one's own back تلافی برسر کسی دراوردن باکسی برابر شدن
limited company شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company شرکت مادر شرکت مرکزی
private رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
privates رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
participated شرکت کردن
participation شرکت کردن
to play at شرکت کردن در
participates شرکت کردن
stand in شرکت کردن
stand-in شرکت کردن
stand-ins شرکت کردن
participate شرکت کردن
contribute شرکت کردن
contributed شرکت کردن
contributes شرکت کردن
contributing شرکت کردن
partake شرکت کردن
partook شرکت کردن
go into شرکت کردن در
partaken شرکت کردن
partakes شرکت کردن
take a hand at شرکت کردن در
partaking شرکت کردن
outsource به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
joined شرکت کردن در پیوستن
join شرکت کردن در پیوستن
To sit for an examination. درامتحان شرکت کردن
take part دخالت یا شرکت کردن
intercommon باهم شرکت کردن
joins شرکت کردن در پیوستن
sit for an examination در امتحانی شرکت کردن
contributing شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
partake شرکت کردن شریک شدن در
partaken شرکت کردن شریک شدن در
to subscribe to a charity در دادن اعانهای شرکت کردن
participates شرکت کردن سهیم شدن
participate شرکت کردن سهیم شدن
partakes شرکت کردن شریک شدن در
partaking شرکت کردن شریک شدن در
participated شرکت کردن سهیم شدن
conspiring درنقشه خیانت شرکت کردن
to ride a race در اسب دوانی شرکت کردن
to undergo training در یک دوره آموزشی شرکت کردن
conspire درنقشه خیانت شرکت کردن
conspired درنقشه خیانت شرکت کردن
to a oneself in شرکت کردن یاشریک شدن
conspires درنقشه خیانت شرکت کردن
totake parts in something در چیزی شرکت یادخالت کردن
see to (something) <idiom> شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
to row a race در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
to empower somebody to participate به کسی اجازه شرکت کردن دادن
component اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
to move one's operation offshore شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
to bar somebody from a competition شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
take part مداخله کردن شرکت کردن
enter into partnership with someone شرکت کردن شراکت کردن
to go on a picnic بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to go a mumming در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
to call a meeting of the board of directors برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
go in for <idiom> شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
body corporate شرکت شرکت سهامی
business group شرکت سهامی [شرکت]
army component نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
subscribes تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
play off درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
introduced بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduce بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
associations شرکت
incorporation شرکت
corporation شرکت
houses شرکت
cahoot شرکت
enterprise شرکت
enterprises شرکت
housed شرکت
consociation شرکت
house شرکت
partnerships شرکت
companies شرکت
company شرکت
handing شرکت
hand شرکت
business شرکت
firms شرکت
corporations شرکت
businesses شرکت
concerns شرکت
concern شرکت
EIS ول شرکت
contribution شرکت
association شرکت
contributions شرکت
firm شرکت
fellowsh شرکت
firmer شرکت
firmest شرکت
partnership شرکت
participation شرکت
equities حق صاحبان شرکت
partnerships شرکت تضامنی
stock company شرکت سهامی
partnership شرکت تضامنی
employer's liability insurance company شرکت بیمه
commercial firm شرکت تجارتی
commercial company شرکت تجاری
sit in on <idiom> شرکت درجلسه
holding company شرکت مرکزی
equity حق صاحبان شرکت
invalidation of company بطلان شرکت
economic unit خانوار شرکت
a stand-alone company یک شرکت مستقل
mutual company شرکت تعاونی
cooperative society شرکت تعاونی
subsidiary شرکت تابعه
subsidiaries شرکت تابعه
business شرکت تجاری
corporate appraisal ارزیابی شرکت
holding company شرکت مالک
subsidiary company شرکت فرعی
joint-stock companies شرکت سهامی
entry شرکت کننده
associativity شرکت پذیری
general partnership شرکت تضامنی
affiliated company شرکت وابسته
winding up انحلال شرکت
associative شرکت پذیر
joint-stock company شرکت سهامی
civil partnership شرکت مدنی
corporately بصورت شرکت
corporativism شرکت گرایی
ncr corporation شرکت NCR
voluntary partnership شرکت اختیاری
liquidation تصفیه شرکت
trading company شرکت تجارتی
to sit out شرکت نداشتن در
branch of a company شعبه شرکت
giant corporation شرکت بزرگ
inveluntary partnership شرکت قهری
company law قوانین شرکت
proprietary company شرکت خصوصی
proportional liability partnership شرکت نسبی
compulsory partnership شرکت قهری
memorandom of association اساسنامه شرکت
memorandum of association اساسنامه شرکت
businesses شرکت تجاری
shipping company شرکت کشتیرانی
company union اتحادیه شرکت
acting company شرکت عامل
sit out شرکت نداشتن در
company secretary منشی شرکت
entrepreneurs موسس شرکت
entrepreneur موسس شرکت
share [in] شرکت [سهم] [در]
company seal مهر شرکت
principals شرکت اصلی
principal شرکت اصلی
company network شبکه شرکت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com