Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
English
Persian
One must suffer in silence.
باید سوخت وساخت
Other Matches
What can't be cured must be endured.
<idiom>
باید سوخت و ساخت.
Those who lose must step out.
هر که سوخت (باخت ) باید از بازی بیرون برود
taille
شکل وساخت مجسمه
cadam
فرایند بکارگیری سیستمهای کامپیوتری به عنوان وسائلی در کاربردهای طراحی وساخت Computer anufacturing
central refueling provisions
سیم سوخت رسانی هواپیماکه در ان تمام تانکهای سوخت از یک نقطه تغذیه میشوند
air metering force
نیروی در کاربوراتور وسیستمهای تزریق سو سوخت که لوله وانتوری و فشارهوا را مقدار سوخت را کنترل میکند
combustion starter
مکانیزمی که در ان احتراق یک سوخت ترکیب سوخت و هواانرژی لازم برای شروع دوران موتور را تامین میکند
bipropellant
سوخت راکت متشکل از دو جزء سوخت و اکسیدکننده
charges
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
charge
جرم کل سوخت در راکتهای سوخت جامد
atomisers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizer
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
atomizers
سوخت پاش انژکتور پودرکن سوخت
torch pot
[محفظه مشعل سوخت محفظه سوخت پاش توربینی]
ullage
فضای خالی داخل محفظه سوخت موشک فضای بازداخل محفظه سوخت
tips
باکهای خارجی سوخت باکهای بیرونی سوخت
double coincidence of wants
زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
catabolism
سوخت
fuelled
سوخت
propellant
سوخت
propellants
سوخت
fuels
سوخت
fuel
سوخت
firing
سوخت
combustion
سوخت
gasoline
سوخت
dissimilation
سوخت
fuelling
سوخت
fueled
سوخت
burner frame
سوخت
stoker
سوخت
power fuel
سوخت
The house burned down .
خانه سوخت
bulk petroleum
سوخت مخزنی
fuels
سوخت دادن
aviation fuel
سوخت هواپیما
avgas
سوخت طیاره
octane
سوخت ماشینی
feeders
سوخت رسان
feeder
سوخت رسان
fossil fuels
سوخت سنگوارهای
fossil fuel
سوخت سنگوارهای
fueling
سوخت گیری
carburator
سوخت رسان
chemical fuel
سوخت شیمیایی
colloidal propeller
سوخت کلوئیدی
stoker
سوخت انداز
thickened fuel
سوخت جامد
jetting
سوخت پاش
fuels
سوخت موتور
fuel consumption
مصرف سوخت
fuel air pump
بوستر سوخت
jetted
سوخت پاش
fire teazer
سوخت انداز
firer
سوخت انداز
feed tank
مخزن سوخت
jets
سوخت پاش
domestic fuel
سوخت خانگی
refuelling
سوخت گیری
jet
سوخت پاش
metabolic
سوخت و سازی
solid fuel
سوخت جامد
atomizer
سوخت پاش
atomizers
سوخت افشان
tanker
مخزن سوخت
tankers
مخزن سوخت
metabolisms
سوخت و ساز
metabolisms
سوخت وساز
metabolism
سوخت و ساز
metabolism
سوخت وساز
stoking
سوخت ریختن در
stokes
سوخت ریختن در
stoked
سوخت ریختن در
atomizer
سوخت افشان
atomisers
سوخت پاش
atomisers
سوخت افشان
tank
ماشین سوخت
refuels
سوخت گیری
burner
سوخت پاش
refuelled
سوخت گیری
burners
سوخت پاش
refueling
سوخت گیری
refueled
سوخت گیری
refuel
سوخت گیری
firemen
سوخت گیر
firemen
سوخت انداز
fireman
سوخت گیر
fireman
سوخت انداز
stoke
سوخت ریختن در
gas fuel
سوخت گازی
fuel
سوخت موتور
liquid propellant
سوخت مایع
fuel injection
سوخت رسانی
metabolical
سوخت وسازی
fuel grade
درجه سوخت
fueled
سوخت دادن
motor fule
سوخت موتوری
oil firing
سوخت روغنی
fueled
سوخت موتور
fuel gas
سوخت گازی
fuel
سوخت دادن
fuel manifold
چندراهی سوخت
liquid fuel
سوخت مایع
fule pump
تلمبه سوخت
fule pump
پمپ سوخت
fule injection
تزریق سوخت
fuel tap
شیر سوخت
fuel tank
مخزن سوخت
fuel storage
انبار سوخت
fuel pump
پمپ سوخت
fuel meter
سوخت سنج
choke
دریچه سوخت
choked
دریچه سوخت
chokes
دریچه سوخت
it excited my pity
دلم سوخت
fuel filter
صافی سوخت
fuel engineering
مهندسی سوخت
fuelled
سوخت موتور
raw fuel
سوخت خام
fuelling
سوخت موتور
atomizers
سوخت پاش
rocket fuel
سوخت راکت
fuel economy
اقتصاد سوخت
solid propellant
سوخت جامد
fuelling
سوخت دادن
rocket fuel
سوخت موشک
ion burn
یون سوخت
fuelled
سوخت دادن
feeder vessel
کشتی سوخت رسان
spray carburetor
کاربراتور سوخت پاش
fuel oil mixture
مخلوط روغن و سوخت
refueled
تجدید سوخت کردن
fuel endurance
قدرت پایداری سوخت
specific fuel consumption
مصرف سوخت ویژه
regenerative gas firing
سوخت گازی رژنراتیو
refuel
سوخت گیری کردن
refuel
تجدید سوخت کردن
refuels
تجدید سوخت کردن
fuel tank vent
هواکش تانک سوخت
fuel reserve tank
مخزن ذخیره سوخت
injector pump
پمپ تزریق سوخت
injector nozzle
نازل سوخت پاش
i felt sorry for him
دلم برایش سوخت
firing
عمل سوخت دادن
i fell pity for him
دلم برایش سوخت
hypergolic fuel
سوخت فوق حساس
gasoline gels
سوخت تغلیظ شده
stoker
متصدی سوخت کوره
fuel control unit
واحد کنترل سوخت
thickened fuel
سوخت تغلیظ شده
feed pump
پمپ سوخت رسانی
fuel supply pump
پمپ سوخت رسانی
fuel supply line
لوله سوخت رسانی
stokehold
محل سوخت ریزی
refueled
سوخت گیری کردن
fuel endurance
میزان تکافوی سوخت
refueling
تجدید سوخت کردن
unusable fuel
سوخت غیرقابل استفاده
natural gas firing
سوخت گاز طبیعی
powdered coal firing
سوخت خاک ذغال
oilking
متصدی سوخت و اب کشتی
burner nozzle
نازل سوخت پاش
bunkering
دخیره سوخت در کشتی
bunker adjustment factor
ضریب تعدیل سوخت
Her face was sun-burnt.
صورتش درآفتاب سوخت
air/fuel ratio
نسبت هوا به سوخت
overfeed
زیاد سوخت رساندن به
peptized fuel
سوخت تغلیظ شده
baf
ضریب تعدیل سوخت
basal metabolism
سوخت و ساز پایه
to mend the fire
سوخت به اتش رساندن
metabolic reaction
واکنش سوخت و سازی
refueling
سوخت گیری کردن
liquid propellant
سوخت مایع موشک
throttling
دستگاه کنترل سوخت
liquid rocket
راکت سوخت مایع
refuelled
تجدید سوخت کردن
refuelled
سوخت گیری کردن
diergolic
سوخت مایع ثابت
refuelling
تجدید سوخت کردن
refuelling
سوخت گیری کردن
fuel injection system
سیستم تزریق سوخت
refuels
سوخت گیری کردن
throttle
دستگاه کنترل سوخت
throttled
دستگاه کنترل سوخت
throttles
دستگاه کنترل سوخت
breeder rocket
راکت سوخت ساز
fuelling
سوخت گیری کردن
fueled
سوخت گیری کردن
fuels
سوخت گیری کردن
fuelled
سوخت گیری کردن
fuel
سوخت گیری کردن
basal metabolic rate
اهنگ سوخت و ساز پایه
fuel air mixture ratio
نسبت مخلوط سوخت و هوا
fuels
سوخت ماده قابل اشتعال
bunkering
ذخیره سوخت در کشتی سوختگیری
bulk production
تقسیم سوخت درفروف کوچک
fuels
تقویت سوخت گیری کردن
fuelling
سوخت ماده قابل اشتعال
diesel fuel oil filter
صافی سوخت موتور دیزل
Recent search history
Search history is
off
.
Activate
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com
Close
Previous
Next
Loading...