English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 53 (5 milliseconds)
English Persian
urge با اصرار وادارکردن
urged با اصرار وادارکردن
urges با اصرار وادارکردن
urging با اصرار وادارکردن
Other Matches
influenced وادارکردن
instigate وادارکردن
instigated وادارکردن
influence وادارکردن
instigating وادارکردن
influencing وادارکردن
influences وادارکردن
instigates وادارکردن
peersistence اصرار
perverseness اصرار
imperiousness اصرار
perseverance اصرار
yen اصرار
insistently به اصرار
importunities اصرار
importunity اصرار
persists اصرار کردن
persisting اصرار کردن
tenacity چسبندگی اصرار
persisted اصرار کردن
stick out اصرار کردن
insistency اصرار پافشاری
persistency اصرار ابرام
perseveation اصرار دربرداشتن
strenuousness حرارت و اصرار
persist اصرار کردن
importuning اصرار کردن به
urge اصرار کردن
urged اصرار کردن
urges اصرار کردن
urging اصرار کردن
insist اصرار ورزیدن
insisted اصرار ورزیدن
insisting اصرار ورزیدن
insists اصرار ورزیدن
insistence اصرار پافشاری
importunes اصرار کردن به
importuned اصرار کردن به
importune اصرار کردن به
persistence اصرار ابرام
persistently با اصرار مصرانه
perrinaciousness کله شقی اصرار
he insisted on me to go اصرار کرد که بروم
he insists on going اصرار دارد برفتن
adjure به اصرار تقاضا کردن
to talk insistently to somebody با کسی به اصرار صحبت کردن [تا قانع شود]
reprisal در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
reprisals در معنی سیاسی یکی از وسایلی است که دولتهابرای مجبور کردن طرف به حل مسالمت امیز اختلافات به ان متوسل می شوند در این حالت هر دولت روشها واعمال ممکنه را به استثناء عملیات نظامی برای وادارکردن طرف به تسلیم به نظرخود به کار می برد
persistency پایداری گاز جنگی پایداری اصرار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com