English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
orthographically با املای درست
Other Matches
heterography املای بی قاعده
heterography املای نادرست
misspell املای غلط بکار بردن
draftiest املای انگلیسی واژهی drafty
draughtier املای انگلیسی واژهی drafty
draughtiest املای انگلیسی واژهی drafty
phonetioist طرفداری املای مطابق صدا
draughty املای انگلیسی واژهی drafty
misspelled املای غلط بکار بردن
draftier املای انگلیسی واژهی drafty
misspells املای غلط بکار بردن
misspelt املای غلط بکار بردن
phonetist متخصص ترکیب صداها طرفداری املای مطابق صدا
heteronym کلمهای که املای ان باکلمه دیگریکسان ولی معنی وتلفظ ان دگرگون
homograph کلمهای که املای ان باکلمه دیگر یکسان ولی معنی ان مختلف باشد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
right درست
accurate [correct] <adj.> درست
in a entireness of state درست
exactly درست
properly درست
integral درست
authentic درست
righted درست
righting درست
proper <adj.> درست
out and out درست
legitimating درست
perfect درست
perfected درست
perfecting درست
perfects درست
whole درست
exacts درست
exacted درست
straight درست
straighter درست
straightest درست
straightforward درست
legitimates درست
legitimated درست
conscionable درست
by the square درست
by fits and starts درست
valid درست
Am I not right?dont you agree with me ? درست می گه یا نه ؟
orthodox درست
just درست
veracious درست
proper درست
even هم درست
out-and-out درست
entire درست
legitimate درست
exact درست
correct <adj.> درست
clears درست
right as a trivet تن درست
right as nails درست
practical <adj.> درست
correcting درست
plain dealing درست
true درست
practicable <adj.> درست
truer درست
correct درست
functional <adj.> درست
clearest درست
purpose-built <adj.> درست
orthographically درست
purposive <adj.> درست
suitable <adj.> درست
clearer درست
useful <adj.> درست
clear درست
utilitarian [useful] <adj.> درست
right as a trivet درست
purposeful <adj.> درست
convenient <adj.> درست
appropriate [for an occasion] <adj.> درست
Quite [so] ! درست!
sock درست
legitimately درست
inviolate درست
well advised درست
corrects درست
indefectible درست
incorrupt درست
exact <adj.> درست
in order درست
genuine درست
truest درست
true <adj.> درست
real <adj.> درست
accurate درست
aright درست
smack dab درست
incorrect نا درست
redd درست کردن
misbehaving درست رفتارنکردن
misbehaves درست رفتارنکردن
the flat of the hand پهنای درست
entire درست یکپارچه
trustworthy موثق درست
fair shake <idiom> رفتار درست
misapprehends درست نفهمیدن
misapprehending درست نفهمیدن
misapprehended درست نفهمیدن
misapprehend درست نفهمیدن
on the button <idiom> درست سر موقع
spitting image <idiom> درست مثل
in good time <idiom> درست سر وقت
mishear درست نشنیدن
propriety of behaviour درست رفتاری
that is wrong درست نیست
trim درست کردن
fabricating درست کردن
fabricates درست کردن
fabricated درست کردن
fabricate درست کردن
right oh! درست است
right you are درست است
that is right درست است
rightable درست شدنی
mistook درست نفهمیدن
behaving درست رفتارکردن
trimmest درست کردن
trims درست کردن
concoct درست کردن
that is it درست است
misbehaved درست رفتارنکردن
misbehave درست رفتارنکردن
right mindedness درست اندیشی
buildings درست کردن
misunderstood درست نفهمیدن
misunderstands درست نفهمیدن
misunderstand درست نفهمیدن
concocts درست کردن
concocting درست کردن
concocted درست کردن
behaves درست رفتارکردن
in roaring health تن درست وفربه
to set to rights درست کردن
entire leaf برگ درست
to set in order درست کردن
to set درست کردن
misconceive درست نفهمیدن
to sct aright درست کردن
to riven laths یا درست کردن
next in fornt of درست در جلو
divination حدس درست
to put in to shape درست کردن
mishearing درست نشنیدن
dead astern درست پاشنه
orthoepist درست تلفظ کن
orthographer درست نویس
selfsame درست همان
misheard درست نشنیدن
fecit درست کرده
indite درست کردن
integral number عدد درست
integral number چیز درست
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com