English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
coincident current با انطباق جریان
Other Matches
marking current جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
leakage current جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
accommodation انطباق
accommodations انطباق
adaptations انطباق
adaption انطباق
adaptation انطباق
superposition انطباق
conformity انطباق
coincidences انطباق
self identity انطباق
coincidence انطباق
matching stub مفتول انطباق
superimposable انطباق پذیر
adaptable انطباق پذیر
goodness of fit میزان انطباق
unadapted انطباق نایافته
coincidences اقتران انطباق
light adaptation انطباق با روشنایی
suits تعقیب انطباق
suited تعقیب انطباق
suit تعقیب انطباق
coincidence اقتران انطباق
absolute accommodation انطباق مطلق
adaptation level سطح انطباق
visual adaptation انطباق دیداری
brightness adaptation انطباق با درخشندگی
adaptability قابلیت انطباق
dark adaptation انطباق با تاریکی
superposable قابل انطباق
adaptability انطباق پذیری
nonsuperimposable انطباق ناپذیر
scotopic adaptation انطباق با تاریکی
sensory adaptation انطباق حسی
decency انطباق بامورد
synchrony انطباق تقارن
social adaptiveness انطباق اجتماعی
adaptation syndrome نشانگان انطباق
alignments تنظیم انطباق
alignment تنظیم انطباق
adaptation time زمان انطباق
adaptometer انطباق سنج
adjustability درجه انطباق
flow سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flowed سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flows سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
inverts جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
current جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
suit the punishment to the crime انطباق مجازات بر جرم
synchronize انطباق زمانی داشتن
synchronising انطباق زمانی داشتن
synchronism ایجاد همزمانی انطباق
synchronises انطباق زمانی داشتن
synchronised انطباق زمانی داشتن
parallax اختلاف منظر انطباق
synchronizes انطباق زمانی داشتن
aberration عدم انطباق کانونی
sovietization انطباق با رژیم شوروی
associable معاشرتی انطباق پذیر
general adaptation syndrome نشانگان انطباق عمومی
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
coincidence adjustment تعیین مسافت به وسیله انطباق
constrictor گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
compatability قابلیت انطباق کار هماهنگ با سایردستگاهها
self adjustment انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
induction current جریان القاء شده جریان تحریک
counter current جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
constant current جریان مستقیم جریان ثابت باطری
formalization انطباق با ایین واداب فاهری رسمی سازی
reseau شبکه بندی کردن عکس برای انطباق ان با نقشه
runoff coefficient ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current جریان سه فاز جریان دوار
parasitic current جریان نشتی جریان خارجی
current compensation کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
current flow سیلان جریان فلوی جریان
gresham's law پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
unstart انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
idle current meter دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
circuitry شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
vortex ring state حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
fet وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
electromagnetic compatability قابلیت انطباق الکترومغناطیسی قابلیت کارهماهنگ الکتریکی
leninism اصول عقاید لنین مارکسیسم با تفسیر واستنباطی که لنین از ان به منظور انطباق با ایدئولوژی مذکور با وضع روسیه کرده است
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
rationalization انطباق با اصول عقلانی عقلانی کردن
heavy current engineering مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
isotach خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
forward overlap پوشش در قسمت جلویی انطباق در قسمت جلویی
tide جریان
inset جریان
rheostome جریان بر
flowline خط جریان
in hand در جریان
fluor جریان
flushing جریان
flow limit حد جریان
effluvium جریان
proceeding جریان
going جریان
current جریان
runoff جریان
insets جریان
income جریان
conduct جریان
conducted جریان
process جریان
conducting جریان
conducts جریان
processes جریان
flow line خط جریان
line of flow خط جریان
action جریان
gush جریان
gushed جریان
course جریان
coursed جریان
courses جریان
rede جریان
against the stream بر ضد جریان اب
flush جریان
gushes جریان
flushes جریان
affluxion جریان
afflux جریان
actions جریان
circulation جریان
flows جریان
circulations جریان
in the air <idiom> جریان
flow جریان
flowed جریان
afoot در جریان
total current جریان کل
currents جریان
twayblade جریان
streamed جریان
streamed جریان اب
streams جریان اب
streams جریان
stream جریان اب
stream جریان
live ball توپ در جریان
fault current جریان عیب
against the current <adv.> مخالف جریان
ground ball توپ در جریان
field current جریان میدان
ground water runoff جریان زیرزمینی
filament current جریان افروزه
fault current جریان خطا
drive current جریان تحریک
wattful current جریان موثر
wattles current جریان کور
fair tide جریان اب موافق
equilibrium flow جریان متعادل
upstream <adj.> <adv.> مخالف جریان
wattless جریان بیمصرف
wattless component جریان هرز
extra current جریان اضافی
exciting current جریان تحریک
upward flow جریان رو به بالا
faradic current جریان فارادی
filament current جریان فیلامان
flood current جریان مدی
wind current جریان بادی
fusing current جریان ذوب
free stream جریان ازاد
free flow جریان ازاد
windflaw جریان باد
flow net شبکه جریان
flow of expenditure جریان هزینه
flow of income جریان درامد
I am in the dark. Iam not in the picture. من در جریان نیستم
zener current جریان زنر
flow sheet نمودار جریان
zero current جریان صفر
flowlines خطوط جریان
zero current جریان نول
flowmeter جریان سنج
welding current جریان جوشکاری
wattless component جریان کور
gold flow جریان طلا
flood currents جریان سیلابی
flow control کنترل جریان
flow of production جریان تولید
welding current جریان جوش
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com