English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (35 milliseconds)
English Persian
vote با اکثریت اراء تصویب کردن
voted با اکثریت اراء تصویب کردن
votes با اکثریت اراء تصویب کردن
Other Matches
vote down به اکثریت اراء رد کردن
by a majority vote به اکثریت اراء
we had a narrow majority بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
poll تعداد اراء اخذ اراء
polls تعداد اراء اخذ اراء
polled تعداد اراء اخذ اراء
to vote down با اکثریت ارا رد کردن
approval to the majority با اکثریت موافقت کردن
ostracizing با اراء عمومی تبعید کردن
ostracizes با اراء عمومی تبعید کردن
ostracize با اراء عمومی تبعید کردن
ostracises با اراء عمومی تبعید کردن
ostracising با اراء عمومی تبعید کردن
ostracized با اراء عمومی تبعید کردن
ostracised با اراء عمومی تبعید کردن
canvassed برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvassing برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvass برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
canvasses برای جمع اوری اراء فعالیت کردن
approval by acclamation تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
approving تصویب کردن
sanctioning تصویب کردن
sanctioned تصویب کردن
grant تصویب کردن
allow تصویب کردن
approbate تصویب کردن
approves تصویب کردن
approve تصویب کردن
sanction تصویب کردن
subscribe تصویب کردن
allow تصویب کردن
ratifying تصویب کردن
subscribes تصویب کردن
ratify تصویب کردن
subscribed تصویب کردن
allows تصویب کردن
allowing تصویب کردن
ratified تصویب کردن
sanctions تصویب کردن
subscribing تصویب کردن
ratifies تصویب کردن
resolute تصویب کردن
disapprove رد کردن تصویب نکردن
disapproves رد کردن تصویب نکردن
approval to the treaty معاهدهای را تصویب کردن
passes تصویب کردن قبول شدن
authorises اختیار دادن تصویب کردن
authorize اختیار دادن تصویب کردن
enacts تصویب کردن نمایش دادن
authorizes اختیار دادن تصویب کردن
pass تصویب کردن قبول شدن
enacting تصویب کردن نمایش دادن
enacted تصویب کردن نمایش دادن
authorizing اختیار دادن تصویب کردن
authorising اختیار دادن تصویب کردن
passed تصویب کردن قبول شدن
enact تصویب کردن نمایش دادن
passed صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
pass صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
passes صادر شدن فتوی دادن تصویب و قابل اجرا کردن
homologate تصدیق کردن تصویب کردن
ratifies قبول کردن تصویب کردن
ratifying قبول کردن تصویب کردن
ratified قبول کردن تصویب کردن
ratify قبول کردن تصویب کردن
ok تصویب کردن موافقت کردن
okay تصویب کردن موافقت کردن
majorities اکثریت
plurality اکثریت
pluralities اکثریت
majority اکثریت
absolute majority اکثریت مطلق
majority rule قانون اکثریت
plurality of vote اکثریت ارا
majority of the members اکثریت اعضا
bulk توده اکثریت
obstructionist اکثریت می اندازد
generality عمومیت اکثریت
generalities عمومیت اکثریت
special majority اکثریت خاص
full majority اکثریت تامه
majority operation عمل اکثریت
majority gate دریجه اکثریت
major party حزب اکثریت
relative majority اکثریت نسبی
at the head of the poll حائز اکثریت
crippled majority اکثریت پیادهای فلج
poll حائز شدن اکثریت سر
to vote in با اکثریت ارا برگزیدن
feck سهم بزرگتر اکثریت
majority اکثریت پیادهای شطرنج
split decision رای اکثریت داوران
dissentient مخالف عقیده اکثریت
polls حائز شدن اکثریت سر
majorities اکثریت پیادهای شطرنج
polled حائز شدن اکثریت سر
tie vote تساوی اراء
by a unanimous به اتفاق اراء
tie vote اراء مساوی
consensus of opinion اتفاق اراء
by a unanimity vote به اتفاق اراء
plebiscites اراء عمومی
scrutineer بازرس اراء
polls صورت اراء
polled صورت اراء
poll صورت اراء
consensus اتفاق اراء
counting votes استخراج اراء
counting votes شمارش اراء
plebiscite اراء عمومی
unanimously باتفاق اراء
unanimously به اتفاق اراء
unanimity اتفاق اراء
quorum اکثریت لازم برای مذاکرات
cabinet government حکومت حزب حائز اکثریت
to yet had it طرف مثبت اکثریت را دارند
ostracises با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracised با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracising با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracism تبعید با اراء عمومی
vox populi اراء یا افکار مردم
polls مراجعه به اراء عمومی
polled مراجعه به اراء عمومی
ostracizing با اراء عمومی تبعیدکردن
consentaneous دارای اتفاق اراء
ostracized با اراء عمومی تبعیدکردن
poll مراجعه به اراء عمومی
ostracizes با اراء عمومی تبعیدکردن
ostracize با اراء عمومی تبعیدکردن
lowest common denominators مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
lowest common denominator مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
white primary اخذ اراء مقدماتی حزبی
majority rule شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
public opinion polling استخراج عقاید و اراء عمومی رفراندوم
ballot رای مخفی مجموع اراء نوشته
balloted رای مخفی مجموع اراء نوشته
pollsters متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
pollster متصدی اخذرای یا مراجعه به اراء عمومی
ballots رای مخفی مجموع اراء نوشته
to carry a motion by acclamation درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن
privacy act of قانونی که در کنگره آمریکا برای منظم کردن ذخیره داده در پایگاه های داده آژانس فدرالی به تصویب رسید
treating جمع اوری اراء با رشوه یا غذا و مشروب دادن به رای دهندگان
referenda همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendum همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
referendums همه پرسی مراجعه به اراء عمومی یادداشتی که از طرف سفیربه دولت متبوع وی ارسال میشود
sanctioning تصویب
sanctioned تصویب
ok تصویب
ratification تصویب
okay تصویب
approval تصویب
approbation تصویب
sanction تصویب
resolutions تصویب
sanctions تصویب
resolution تصویب
enactments تصویب
enactment تصویب
to be approved به تصویب رسیدن
meet of approval of به تصویب ..... رسیدن
passed <adj.> <past-p.> تصویب شده
authorized <adj.> <past-p.> تصویب شده
authorised [British] <adj.> <past-p.> تصویب شده
approved <adj.> <past-p.> تصویب شده
allowed <adj.> <past-p.> تصویب شده
passages تصویب قطعه
agreed <adj.> <past-p.> تصویب شده
to meet the a of به تصویب رسیدن
approvable قابل تصویب
passage تصویب قطعه
to have approved به تصویب رساندن
acceptance تصویب یک پیشنهاد
acceptances تصویب یک پیشنهاد
approval of plan تصویب نقشه
ratification تصدیق و تصویب
disapprove تصویب نکردن
passed تصویب شدن
act تصویب نامه
acted تصویب نامه
approvingly تصویب شده
imprimatur تصویب پذیرش
passes تصویب شدن
disapproves تصویب نکردن
discountenance تصویب نکردن
indorsation تصویب نمودن
disapprobation عدم تصویب رد
approved تصویب شده
disapproval عدم تصویب
pass تصویب شدن
subject to your approval موکول به تصویب شما
pass گذراندن تصویب شدن
subject to your approval اگرشما تصویب نمایید
order in council تصویب نامه دولتی
passes گذراندن تصویب شدن
the royol a تصویب یاصحه همایونی
reenactment تصویب مجدد قانون
passed گذراندن تصویب شدن
instruments of ratification اسناد دال بر تصویب و تصدیق
it depends on his approval منوط به موافقت و تصویب اوست
approved circuit مدار تصویب شده مخابراتی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com