Dictiornary-Farsi | با اکثریت ارا برگزیدن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 79 (6 milliseconds)

English	Persian
to vote in	با اکثریت ارا برگزیدن


Other Matches

we had a narrow majority	بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
to opt between alternatives	یکی از دو شق را برگزیدن برای برگزیدن یکی از دو شق اختیار داشتن
selects	برگزیدن
to have one's pick	برگزیدن
to f. on	برگزیدن
elect	برگزیدن
pick over	برگزیدن
to make a choice of	برگزیدن
opt	برگزیدن
opted	برگزیدن
opting	برگزیدن
selected	برگزیدن
select	برگزیدن
opts	برگزیدن
electing	برگزیدن
elite	برگزیدن
elects	برگزیدن
excerpts	برگزیدن و جداکردن
excerpt	برگزیدن و جداکردن
put up	متحمل شدن برگزیدن
put-up	متحمل شدن برگزیدن
prefer	رجحان دادن برگزیدن
preferring	رجحان دادن برگزیدن
prefers	رجحان دادن برگزیدن
designate	تخصیص دادن برگزیدن
pick	نوک زدن به برگزیدن
designating	تخصیص دادن برگزیدن
single	جدا کردن برگزیدن
stick-in-the-mud <idiom>	گوشه عزلت برگزیدن
picks	نوک زدن به برگزیدن
designates	تخصیص دادن برگزیدن
to pick over	بازرسی کردن و برگزیدن
to pick out	سوا کردن برگزیدن
to pitch upon something	چیزی را برگزیدن یا انتخاب کردن
majorities	اکثریت
plurality	اکثریت
pluralities	اکثریت
majority	اکثریت
to hire	برگزیدن برای کار [استخدام کردن]
majority gate	دریجه اکثریت
majority of the members	اکثریت اعضا
majority operation	عمل اکثریت
bulk	توده اکثریت
plurality of vote	اکثریت ارا
relative majority	اکثریت نسبی
special majority	اکثریت خاص
obstructionist	اکثریت می اندازد
generality	عمومیت اکثریت
major party	حزب اکثریت
full majority	اکثریت تامه
absolute majority	اکثریت مطلق
generalities	عمومیت اکثریت
at the head of the poll	حائز اکثریت
by a majority vote	به اکثریت اراء
majority rule	قانون اکثریت
polled	حائز شدن اکثریت سر
poll	حائز شدن اکثریت سر
polls	حائز شدن اکثریت سر
to vote down	با اکثریت ارا رد کردن
majorities	اکثریت پیادهای شطرنج
majority	اکثریت پیادهای شطرنج
vote down	به اکثریت اراء رد کردن
feck	سهم بزرگتر اکثریت
crippled majority	اکثریت پیادهای فلج
approval to the majority	با اکثریت موافقت کردن
split decision	رای اکثریت داوران
dissentient	مخالف عقیده اکثریت
voted	با اکثریت اراء تصویب کردن
to yet had it	طرف مثبت اکثریت را دارند
cabinet government	حکومت حزب حائز اکثریت
votes	با اکثریت اراء تصویب کردن
vote	با اکثریت اراء تصویب کردن
quorum	اکثریت لازم برای مذاکرات
lowest common denominators	مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
lowest common denominator	مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
to pack a jury	جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
majority rule	شیوه رای گیری بر مبنای اکثریت ازاد
to carry a motion by acclamation	درخواستی [رأیی] را بوسیله بله گفتن اکثریت پذیرفتن