English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (36 milliseconds)
English Persian
A-bomb با بمب اتمی حمله کردن
A-bombs با بمب اتمی حمله کردن
Search result with all words
nuke با سلاح اتمی حمله کردن
nuked با سلاح اتمی حمله کردن
nukes با سلاح اتمی حمله کردن
nuking با سلاح اتمی حمله کردن
Other Matches
second strike اولین حمله متقابله یا ضدحمله در یک جنگ اتمی
minometer دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی وسیله اندازه گیری دوز اتمی
rainout ریزش ابر اتمی به علت رطوبت هوا بارش غبار اتمی
implosion weapon جنگ افزار اتمی حساس قابل انفجار با تجزیه اتمی
isotopy دارای تساوی در اعداد اتمی برابری عددی اتمی
proliferation سیستم گسترش اتمی یاگسترش تولید اتمی
atomic weight وزن اتمی یک عنصر که برمبنای 61 وزن اتمی اکسیژن قرار داده شده است
fallout contours خطوط میزان منحنی تشعشع اتمی یا نشان دهنده شدت تشعشع اتمی
clean weapon جنگ افزار اتمی کم ریزش جنگ اتمی که اثار باقیه کم داشته باشد
european atomic energy community جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
velimirovic attack حمله ولیمیروویچ در حمله سوزین از دفاع سیسیلی شطرنج
hysterics حمله خنده غیر قابل کنترل حمله گریه
A-bombs بمباران اتمی کردن
A-bomb بمباران اتمی کردن
counter riposte حمله شمشیرباز پس از دفع حمله متقابل حریف
nuclear stalemate گلوله اتمی خارج از رده گلوله اتمی ممنوعه
nucleon اجزای داخل هسته اتمی هستک هسته اتمی
fission to yield ratio توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
vortex breakdown/brust جدایی ناگهانی جریانهای حلقوی از لبه حمله بالهای دلتا در زاویه حمله معین که واماندگی این نوع بالها رانشان میدهد
flash blindness کوری حاصله از نگاه کردن به برق ترکش اتمی
atomic demolition munition خرج تخریب مهمات اتمی مهمات مخصوص تخریب جنگ افزار اتمی
cloud chamber effect اثرات حاصله از لایه خارجی قارچ اتمی اثرات پوسته قارچ اتمی
rio treaty اکوادور ونیکاراگوئه به سال 7491 که به موجب ان در صورت حمله به یک از کشورهای امریکایی همه کشورهای دیگر حق حمله مسلحانه را دارند
hysteroid حمله تشنجی شبیه حمله
ond shot بیک حمله دریک حمله
hysterogenic حمله تشنجی شبیه حمله
withhold محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholds محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withheld محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
withholding محدود کردن استفاده از جنگ افزار اتمی محدودیت اجرای اتش
attack [on] حمله کردن [بر]
setting up حمله کردن
thrusts حمله کردن
to makea raid.on حمله کردن بر
to fallirrto a f. حمله کردن
sets حمله کردن
thrusting حمله کردن
to be down up حمله کردن بر
attack حمله کردن
set about حمله کردن به
to sweep down on حمله کردن بر
snap at حمله کردن
to make a pounce حمله کردن
launch an attack حمله کردن
attack حمله کردن بر
to fall on حمله کردن
set حمله کردن
thrust حمله کردن
make at حمله کردن
strikes حمله کردن
attacks حمله کردن بر
beset حمله کردن
to set at حمله کردن به
assails حمله کردن
assails حمله کردن بر
attacks حمله کردن
attacked حمله کردن
besets حمله کردن
assail حمله کردن بر
assailing حمله کردن بر
attacked حمله کردن بر
assail حمله کردن
assailed حمله کردن
strike حمله کردن
assailed حمله کردن بر
assailing حمله کردن
forays چپاول کردن حمله
to torpedo با اژدر حمله کردن
launches شروع کردن حمله
to be kept at bay بی نتیجه حمله کردن
launching شروع کردن حمله
pop حمله کردن ترکاندن
pops حمله کردن ترکاندن
foray چپاول کردن حمله
pitch into به خوراک حمله کردن
popped حمله کردن ترکاندن
launched شروع کردن حمله
to assume the a اول حمله کردن
pebbles باریگ حمله کردن
pebble باریگ حمله کردن
launch شروع کردن حمله
counterattack حمله متقابل کردن
submarines با زیردریایی حمله کردن
inveighed با سخن حمله کردن
inveighing با سخن حمله کردن
inveigh با سخن حمله کردن
inveighs با سخن حمله کردن
submarine با زیردریایی حمله کردن
to take in rear از پشت سر حمله کردن به
lay (light) into <idiom> حمله فیزیکی کردن
rushing حمله کردن هجوم با عجله
plow into <idiom> باتمام نیرو حمله کردن
rush حمله کردن هجوم با عجله
quarterback بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
to stab at any one با خنجر به کسی حمله کردن
rushed حمله کردن هجوم با عجله
To attack someone from the back. از پشت به کسی حمله کردن
attacked با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
to hang on the rear برای حمله دنبال کردن
to pitch into زور اوردن به حمله کردن
parry دفع کردن حمله حریف
parrying دفع کردن حمله حریف
parries دفع کردن حمله حریف
triggered شروع کردن حمله یاکار
parried دفع کردن حمله حریف
set on پیش رفتن حمله کردن
maraud بقصد غارت حمله کردن
rabble بااراذل و اوباش حمله کردن به
trigger شروع کردن حمله یاکار
to pelt some one with stones باسنگ بکسی حمله کردن
attacks با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
triggers شروع کردن حمله یاکار
quarterbacks بازیکن خط حمله کارفرمایی کردن
attack با گفتارونوشتجات بدیگری حمله کردن
wade into <idiom> ملحق شدن بر،حمله کردن
assaulted افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaulted حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assault افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assaults حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
assaults افهار عشق تجاوز یا حمله کردن
assault حمله کردن به کسی به قصدازار بدنی
scuff بامشت حمله کردن مشت خوردن
outflanking ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffs بامشت حمله کردن مشت خوردن
outflanked ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
outflank ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
scuffing بامشت حمله کردن مشت خوردن
scuffed بامشت حمله کردن مشت خوردن
souse بطور کامل پوشاندن حمله کردن
outflanks ازجناح خارجی بدشمن حمله کردن
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
survey meter دستگاه دوزسنج تشعشع اتمی دستگاه تشعشع سنج اتمی
feinting حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
to pounce upon a bird ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
disengages رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
to square up خود را آماده کردن [برای دعوی یا حمله]
feints حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feinted حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
feint حمله فاهری یا دروغین فاهرسازی کردن در عملیات
disengaging رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
flanking از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
flanked از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
shock action غافلگیری حمله ناگهانی غافلگیر کردن دشمن
flank از جناح حمله کردن درکنار واقع شدن
disengage رد کردن شمشیراز زیرشمشیر حریف برای حمله
lunge حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunging حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
lunges حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
ceding parry کنار زدن حمله و سد کردن شمشیر حریف در خط جدید
lunged حمله ناگهانی شمشیرباز بجلو و باز کردن بازو
impinge تخطی کردن حمله کردن
beset مزین کردن حمله کردن بر
lay on حمله کردن یورش کردن
aggress نزدیک کردن حمله کردن
impinges تخطی کردن حمله کردن
impinged تخطی کردن حمله کردن
invaded تهاجم کردن حمله کردن بر
invade تهاجم کردن حمله کردن بر
besets مزین کردن حمله کردن بر
invades تهاجم کردن حمله کردن بر
invading تهاجم کردن حمله کردن بر
break out نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
to pounce on somebody به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
goose مثل غاز یاگردن دراز حمله ور شدن وغدغد کردن
front line خط حمله خط حمله یادفاع
sacked حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sack حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
sacks حمله کردن به مهاجم پشت خط تجمع پیش از انکه بتواندپاس بدهد
target date زمان حمله به هدف یا تاریخ حمله به هدف
touch football نوعی فوتبال با 6 یا 9 بازیگردر هر تیم که سد کردن مجازاست ولی حمله بدنی مجازنیست و فقط لمس حریف کافی است
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
atomic اتمی
nuclear strike تک اتمی
hexatomic شش اتمی
monoatomic یک اتمی
nuclear اتمی
triatomic سه اتمی
diatomic دو اتمی
atomic fission شکافت اتمی
atomic lattice شبکه اتمی
atomic absorption جذب اتمی
atom samshing انفجار اتمی
nuclear مربوط به اتمی
atom rocket موشک اتمی
nuclear reactors پیل اتمی
nuclear reactor پیل اتمی
atomic bond پیوند اتمی
atomic clock ساعت اتمی
A-bombs بمب اتمی
nuclear winter زمستان اتمی
nuke زیردریایی اتمی
median lethal dose دوزمتوسط اتمی
atomic energy انرژی اتمی
fission bomb بمب اتمی
atomic energy نیروی اتمی
atomic crystal بلور اتمی
mass number وزن اتمی
atomic configuration ارایش اتمی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com