English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (36 milliseconds)
English Persian
analyse با تجزیه ازمایش کردن
analysed با تجزیه ازمایش کردن
analyses با تجزیه ازمایش کردن
analysing با تجزیه ازمایش کردن
analyzed با تجزیه ازمایش کردن
analyzes با تجزیه ازمایش کردن
analyzing با تجزیه ازمایش کردن
Other Matches
sieve analysis تجزیه دانه خاک توسط الک ازمایش دانه بندی
assay محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assays محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
use testing ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
osmose نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
insulation test ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
soil examination بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
decomposing تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
analysing تجزیه کردن
dismember تجزیه کردن
analyse تجزیه کردن
dismembered تجزیه کردن
disintegrating تجزیه کردن
dismembering تجزیه کردن
disembody تجزیه کردن
analysed تجزیه کردن
parses تجزیه کردن
parse تجزیه کردن
liberating تجزیه کردن
liberates تجزیه کردن
liberate تجزیه کردن
analyses تجزیه کردن
dismembers تجزیه کردن
disassemble تجزیه کردن
analyzed تجزیه کردن
parsed تجزیه کردن
investigate تجزیه کردن
dissect [analyse] تجزیه کردن
study تجزیه کردن
inspect تجزیه کردن
explore تجزیه کردن
decomposes تجزیه کردن
examine تجزیه کردن
decompose تجزیه کردن
enquire into تجزیه کردن
dialyze تجزیه کردن
determine تجزیه کردن
check تجزیه کردن
bolt [examine] تجزیه کردن
evaluate تجزیه کردن
disintegrate تجزیه کردن
assay تجزیه کردن
analyzes تجزیه کردن
analyzing تجزیه کردن
analyze تجزیه کردن
parsing تجزیه کردن
survey تجزیه کردن
disintegrates تجزیه کردن
analyse [British] تجزیه کردن
prescind تجزیه کردن
analyze [American] تجزیه کردن
scrutinize تجزیه کردن
look into تجزیه کردن
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
syllabicate ازروی هجا تجزیه کردن هجابندی کردن
to try out خوب ازمایش کردن کاملاازمودن تصفیه کردن گداختن
resolve تجزیه کردن یا شدن
resolves تجزیه کردن یا شدن
separate سواکردن تجزیه کردن
abstracting جداکردن تجزیه کردن
separates سواکردن تجزیه کردن
separated سواکردن تجزیه کردن
abstracts جداکردن تجزیه کردن
abstract جداکردن تجزیه کردن
ionize به یون تجزیه کردن
examined ازمایش کردن
examine ازمایش کردن
gage ازمایش کردن
to bring to the proof ازمایش کردن
approve ازمایش کردن
examining ازمایش کردن
test ازمایش کردن
quizzes ازمایش کردن
gauges ازمایش کردن
gauge ازمایش کردن
tests ازمایش کردن
gauged ازمایش کردن
approving ازمایش کردن
tested ازمایش کردن
approves ازمایش کردن
examines ازمایش کردن
quiz ازمایش کردن
decompose تجزیه کردن متلاشی شدن
decomposes تجزیه کردن متلاشی شدن
tested تست کردن ازمایش
retry دوباره ازمایش کردن
essays ازمایش کردن ازمودن
tested ازمایش کردن امتحان
essay ازمایش کردن ازمودن
trials ازمایش کردن ازمایشی
trial ازمایش کردن ازمایشی
to put to proof ازمایش کردن دراوردن
test ازمایش کردن امتحان
test تست کردن ازمایش
tests ازمایش کردن امتحان
tests تست کردن ازمایش
break down تجزیه کردن طبقه بندی کردن
detaching تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detaches تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
detach تجزیه کردن جدا کردن دور کردن
fractionate تجزیه وتفکیک نمودن برخه کردن
electrolyze تجزیه کردن بوسیله جریان برق
bending test ازمایش خمش ازمون تا کردن
check up رسیدگی کامل کردن ازمایش کردن
analyze باتجزیه ازمایش کردن فرگشایی کردن
psychanalyze بوسیله تجزیه وتحلیل روانی معالجه کردن
hacks تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hack تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacked تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
foretaste ازمایش قبلی پیش بینی کردن
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
creep test ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
lixiviate تجزیه کردن بوسیله شستشو باقلیا یا ماده حلالی
sequestrate جدا کردن تجزیه کردن
experimenting تجربه کردن ازمایش کردن
experiment تجربه کردن ازمایش کردن
experiments تجربه کردن ازمایش کردن
experimented تجربه کردن ازمایش کردن
to stand the racket ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
tube tester دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
steeve خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
spectrophotometry اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
crater analysis تجزیه و تحلیل قیف انفجار تجزیه و تحلیل قیف حاصله از انفجار گلوله ها
anatomize قطعه قطعه کردن تجزیه کردن
comminute ریز ریز کردن تجزیه کردن
analysis تجزیه
analyzer تجزیه گر
breaks تجزیه
separation تجزیه
dialysis تجزیه
separated تجزیه
separate تجزیه
segregation تجزیه
dissolution تجزیه
cracking تجزیه
separates تجزیه
dissociation تجزیه
break تجزیه
resolutions تجزیه
decomposition تجزیه
separations تجزیه
parsing تجزیه
severance تجزیه
shake down تجزیه
disintegration تجزیه
break up تجزیه
decay تجزیه
decayed تجزیه
catalysis تجزیه
anatomy تجزیه
decaying تجزیه
decays تجزیه
break down تجزیه
resolution تجزیه
anatomies تجزیه
dissection تجزیه
sequestration تجزیه
decoupling تجزیه
isolation تجزیه جداسازی
gas analysis تجزیه گاز
syllabi تجزیه هجائی
motion analysis تجزیه حرکت
double decomposition تجزیه مضاعف
splitting a cause of action تجزیه دعوی
disintegrate تجزیه شدن
photodecomposition تجزیه نوری
syllabicity تجزیه هجایی
spectrum analysis تجزیه بیناب
spectrum analysis تجزیه طیف
indiscerptibility تجزیه ناپذیری
parsed تجزیه شدن
gasometry تجزیه گازی
decomposed تجزیه شده
homolysis تجزیه شیمیایی
parting of metals تجزیه فلزات
physical analysis تجزیه فیزیکی
secessionist تجزیه طلب
dialyze تجزیه شدن
indissoluble تجزیه نا پذیر
hydrolysis تجزیه بوسیله اب
image resolution تجزیه تصویر
electrolysis تجزیه الکتریکی
parses تجزیه شدن
break down <idiom> تجزیه وتحلیل
gravimetric analysis تجزیه وزنی
hydrolyze تجزیه شدن
gravimetrical analysis تجزیه وزنی
refraction تجزیه انحراف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com