Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
Thank you for your efforts.
با تشکر برای تلاش شما.
Other Matches
Thank you for your support
با تشکر برای حمایت شما.
Thank you for your support
با تشکر برای پشتیبانی شما.
foraged
تلاش وجستجو برای علیق
foraging
تلاش وجستجو برای علیق
try for point
تلاش برای کسب امتیاز
forage
تلاش وجستجو برای علیق
run scared
<idiom>
تلاش برای رقابت سیاسی
forages
تلاش وجستجو برای علیق
to scramble for a living
برای معاش یازندگی تلاش کردن
Whistle past the graveyard
<idiom>
تلاش برای بشاش ماندن در اوضاع وخیم
to make an effort to do something
تلاش کردن برای انجام دادن کاری
Thanks for calling back.
با تشکر برای تماس.
[به کسی گفته میشود که فرد تلفن خود را جواب نداده و بعدا دوباره تماس می گیرد.]
phoned
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phone
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
phoning
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
phones
شماره گیری یا تلاش برای صحبت کردن با کسی در تلفن
biochip
تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car.
به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
Don't let making a living prevent you from making a life.
اجازه ندهید تلاش برای پول درآوردن مانع زندگی شما شود.
write
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
writes
خطای گزارش شده هنگام تلاش برای ذخیره کردن داده روی رسانه مغناطیسی
thankyous
تشکر
gratefully
با تشکر
thank
تشکر
thankfulness
تشکر
acknowledgment
تشکر
gramercy
تشکر
thanking
تشکر
thankyou
تشکر
thanked
تشکر
A bare (thank you ) .
یک تشکر خشک وخالی
Thank you for your efforts.
با تشکر از زحمات شما.
i thank you be half of
از طرف ... تشکر می کنم
scrounges
تلاش
scrounging
تلاش
quests
تلاش
stressing
تلاش
efforts
تلاش
competency
تلاش
effort
تلاش
set out
<idiom>
تلاش
scrounge
تلاش
scrounged
تلاش
quest
تلاش
endeavor
تلاش
search
تلاش
stresses
تلاش
stress
تلاش
searches
تلاش
searchingly
تلاش
endevour
تلاش
searched
تلاش
synergic
هم تلاش
wild-goose chases
تلاش بیهوده
wild-goose chase
تلاش بیهوده
wild goose chase
تلاش بیهوده
level of effort
میزان تلاش
fillers
خرج تلاش
burster
خرج تلاش
to cast about
تلاش کردن
to lay about
تلاش کردن
filler
خرج تلاش
unity of effort
وحدت تلاش
bursting charge
خرج تلاش
main effort
تلاش اصلی
make a push
تلاش کردن
shearing force
تلاش برشی
normal force
تلاش عمودی
scrounge
تلاش کردن
effort syndrome
نشانگان تلاش
design stress resultant
تلاش محاسباتی
scrounged
تلاش کردن
full bore
حداکثر تلاش
scrounges
تلاش کردن
detonation charge
خرج تلاش
scrounging
تلاش کردن
last-ditch
وابسته به آخرین تلاش
put up a good fight
<idiom>
سخت تلاش کردن
all out
با تمام قدرت و تلاش
burster tube
لوله خرج تلاش
admissible stress
تلاش قابل قبول
burster course
مسیرانفجار خرج تلاش
bend over backwards to do something
<idiom>
سخت تلاش کردن
go for broke
<idiom>
به سختی تلاش کردن
knock oneself out
<idiom>
باعث تلاش فراوان
level of effort
تلاش رزمی یکان
roll up one's sleeves
<idiom>
سخت تلاش کردن
main attack
تلاش اصلی نیروها
main effort
تلاش اصلی نیروها
inert filling
خرج تلاش بی اثر
prowl
پرسه زدن تلاش
endeavor
تلاش کردن کوشیدن
go out of one's way
<idiom>
تلاش زیادی کردن
competence
روح تلاش جدیت
to make a real effort
تلاش جدی کردن
compete
تلاش و جدیت کردن
competed
تلاش و جدیت کردن
prowls
پرسه زدن تلاش
competes
تلاش و جدیت کردن
prowled
پرسه زدن تلاش
prowling
پرسه زدن تلاش
endevour
تلاش کردن کوشیدن
put someone's best foot forward
<idiom>
بیشتر تلاش کردن
work someone's finger to the bone
<idiom>
تمام تلاش را به کار بستند
powering
حداکثر تلاش در کمترین زمان
to turn upside down
هر تلاش امکان پذیری را کرن
to lavisheffort
زیاد تلاش یا کوشش کردن
do one's best
<idiom>
تمام تلاش خودرا کردن
scrambles
بزحمت جلو رفتن تلاش
scrambling
بزحمت جلو رفتن تلاش
scramble
بزحمت جلو رفتن تلاش
go long
تلاش درپاس طولانی بجلو
power
حداکثر تلاش در کمترین زمان
powers
حداکثر تلاش در کمترین زمان
scrambled
بزحمت جلو رفتن تلاش
powered
حداکثر تلاش در کمترین زمان
thankworthy
قابل تشکر قابل شکر
stretch runner
تلاش زیاد اسب در اخرین مرحله
to torpedo
تارومار کردن
[مانند تلاش کسی]
To make desperate efforts.
این دروآن در زدن ( تلاش کردن )
to put one's best foot formost
<idiom>
حداکثر تلاش خود را به کار بستن.
follow up
<idiom>
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
inert mine
مین بی اثر وبدون خرج تلاش
muss
درهم وبرهم یاکثیف کردن تلاش
throw up one's hands
<idiom>
توقف تلاش ،پذیرش موفق نشدن
to try to stop the march of time
تلاش به جلوگیری از گذشت زمان کردن
use up every ounce of energy
نهایت تلاش خود را به کار بستن
However hard he tried ...
با این وجود که او
[مرد]
سخت تلاش کرد ...
To go flat out . To make astupendous effort.
غیرت بخرج دادن ( نهایت تلاش را کردن )
I wI'll fall behind with everything if I dont try hard .
اگر تلاش نکنم از کار وزندگه با زمی مانم
You wI'll fail unless you work harder .
موفق نخواهی شد مگه اینکه تلاش بیشتری بکنی
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
to score with a girl
<idiom>
موفق شدن در تلاش نزدیکی کردن با دختری
[اصطلاح روزمره]
flechette
پیکان شراپنل ساچمه ها یا پیکانهای مخلوط با خرج تلاش که پره دار هستند
to reinvent the wheel
<idiom>
هدر مقدار زیادی از زمان و یا تلاش در ساختن چیزی که قبلا وجود داشته.
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
The documentary tries to be truthful to the events.
این فیلم مستند تلاش می کند صادقانه رویدادها را توصیف کند.
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
burster block
مجموعه منفجر کننده مجموعه خرج تلاش
design stress resultant
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
bending stress
خستگی خمشی تلاش خمشی
struggles
تلاش کردن مبارزه کردن
struggling
تلاش کردن مبارزه کردن
struggle
تلاش کردن مبارزه کردن
struggled
تلاش کردن مبارزه کردن
narratives
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
narrative
یادداشتها یا دستورات اضافی برای کمک به کاربر برای اجرای سیستم
recalls
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
recalled
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
c
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
recall
برگرداندن متن یا فایل از محل برای ذخیره سازی برای ویرایش
Ackerman's function
تابع بازگشتی برای بررسی توانایی کامپیوتر برای اجرای بازگشت
revenue tax
مالیاتی که برای افزایش درامد کشور است نه برای تاثیردربازرگانی
bin
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
bins
محلی برای کاغذهایی که باید آماده برای چاپ شوند
iil
دستگاه کنترل برای برای تولیدات صنعتی و سیستمهای کامپیوتر
no show
مسافری که جا برای خودمحفوظ کرده ولی برای سفرحاضر نمیشود
teacloths
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
teacloth
رومیزی برای میز چای دستمال برای خشکاندن فنجانها
permanent
آنچه برای مدت طولانی یا برای همیشه باقی بماند
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
doubled up
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
scratches
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
redundancy
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
scratching
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratched
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
scratch
حذف یاجابجایی محلی از حافظه برای ایجاد فضا برای داده دیگر
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
HTTP
دستوری که جستجوگر برای درخواست وب سرور اینترنت برای اطلاعات صفحه وب میدهد
FDDI
اختصاری برای استاندارد FDD1 برای ارسال داده آنالوگ به صورت دیجیتال
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
redundancies
بررسی داده دریافتی برای کدهای افزوده صحیح برای تشخیص خطا
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
feedback
اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
cold thrust
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
open
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
opened
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
cold test
ازمایشی برای تعیین حداقل دمای لازم برای عبور ازادانه سیال
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
grammars
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
grammar
امکان نرم افزاری برای بررسی متن یا حرف برای صحت گزاری آن
cat
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cats
استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
opens
سیستمی که چندین ایستگاه کاری آماده برای هر کس برای استفاده داشته باشد
executive information system
نرم افزار ساده برای استفاده حاوی اطلاعاتی برای مدیر یا خصوصیاتی از شرکت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com