Dictiornary-Farsi | با تمایل به مهربانی مهربانانه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 194 (2 milliseconds)

English	Persian
kindlily	با تمایل به مهربانی مهربانانه


Other Matches

endearing	مهربانانه
goodness	مهربانی
affectioned	مهربانی
affection	مهربانی
benignancy	مهربانی
benignancyh	مهربانی
kind heartedness	مهربانی
benignity	مهربانی
good f.	مهربانی
loving kindness	مهربانی
affectionateness	مهربانی
obligingness	مهربانی
kindnesses	مهربانی
vibes	مهربانی
kindliness	مهربانی
kindness	مهربانی
warm bloodedness	مهربانی
complacently	با مهربانی
affability	مهربانی
warmhearted	مهربان مهربانی
he showed me kindness	با من مهربانی کرد
brotherly	از روی مهربانی
affableness	مهربانی خوشرویی
amiably	از روی مهربانی
kindness to subordinates	مهربانی بزیردستان
warm blooded	خونگرمی مهربانی
tendresse	مهربانی شفقت
warmheartedness	مهربانی خونگرمی
obligingly	از روی مهربانی
cordiality	مودت قلبی مهربانی
he was very kind indeed	واقعابسیار مهربانی کرد
more kicks than half pence	بیش از مهربانی نیش
he is blind to kindness	مهربانی نمیفهمد چیست
amiability or amiableness	مهربانی خوش مشربی
milk of human kindness	مهربانی طبیعی بشر
amiability	مهربانی خوش مشربی
kind	مهربانی شفقت امیز
kindest	مهربانی شفقت امیز
kinds	مهربانی شفقت امیز
i repaid his kindress in kind	مهربانی او را عینا` تلافی کردم
i will return his kindness	مهربانی او را تلافی خواهم کرد
blithe	خوش ادم شوخ ومهربان مهربانی
imeant that he is kind	مقصودم اینست که ادم مهربانی است
regular guy <idiom>	شخص مهربانی که همه با دوست هستند
declination	تمایل
month's mind	تمایل
appetence	تمایل
left justification	تمایل به چپ
gravitation	تمایل
nisus	تمایل
proneness	تمایل
appetency	تمایل
recumbency	تمایل
appetence or tency	تمایل
addictedness	تمایل
aclinic	بی تمایل
trepan	تمایل
sentiment	تمایل
propensity	تمایل
tendencies	تمایل
tendency	تمایل
disinclined	بی تمایل
leaning	تمایل
proclivity	تمایل
orientation	تمایل
trends	تمایل
trend	تمایل
pendulums	تمایل
pendulum	تمایل
propensities	تمایل
liking	تمایل
would	تمایل
leanings	تمایل
unwilling	بی تمایل
proclivities	تمایل
intentions	تمایل
intention	تمایل
disposition	تمایل
the herd instinct	تمایل بگروه
proclivity to steal	تمایل بدزدی
portraint orientation	تمایل عمودی
gusts	تمایل مزمزه
central tendency	تمایل به مرکز
gust	تمایل مزمزه
propensity	تمایل طبیعی
propend	تمایل داشتن
propensities	تمایل طبیعی
declinatory	دارای تمایل
aptitudes	تمایل طبیعی
sinistral	تمایل بچپ
landscape orientation	تمایل افقی
trepan	تمایل داشتن
aptitude	تمایل طبیعی
fugitiveness	تمایل به فرار
self immolation	تمایل به خودکشی
falloff	تمایل داشتن
predispostion	تمایل قبلی
propensity to consume	تمایل به مصرف
reactive tendency	تمایل واکنشی
fantasies	میل تمایل
streaked	تمایل میل
streaking	تمایل میل
streaks	تمایل میل
hang	تردید تمایل
preoccupation	تمایل شیفتگی
tilt	کجی تمایل
tilted	کجی تمایل
inclination	تمایل شیب
streak	تمایل میل
veins	حالت تمایل
fantasy	میل تمایل
affect	تمایل داشتن
affects	تمایل داشتن
predilections	تمایل قبلی
caprice	تمایل فکری
caprices	تمایل فکری
vein	حالت تمایل
predilection	تمایل قبلی
tilts	کجی تمایل
inclining	تعظیم تمایل
leans	تمایل داشتن
leaned	تمایل داشتن
lean	تمایل داشتن
work effort	تمایل به کار
against his grain	برخلاف تمایل او
list	تمایل کجی
polarities	تمایل قطبی
polarity	تمایل قطبی
hangs	تردید تمایل
disinclination	عدم تمایل
wish [would like]	تمایل داشتن
antipathetic	فاقد تمایل
preoccupations	تمایل شیفتگی
propensity to do evil	تمایل به بدی کردن
to take a ply	تمایل پیدا کردن
express willingness	اظهار تمایل کردن
take to	تمایل پیدا کردن
odds	تمایل بیک سو احتمالات
proclivities	تمایل طبیعی بچیز بد
uptrend	تمایل بسوی بالا
tilt angle	زاویه تمایل به طرفین
take to	تمایل پیدا کردن به
turn	تمایل تغییر جهت
turns	تمایل تغییر جهت
biases	تمایل بیک طرف
evasiveness	تمایل به طفره یاگریز
argumentativeness	تمایل یاعادت به جدال
tendency toward something	تمایل به سوی چیزی
inclination for any thing	تمایل یا میل بچیزی
proclivity	تمایل طبیعی بچیز بد
yen	تمایل رغبت شدید
hade	تمایل پیدا کردن
low marginal propensity to cunsume	تمایل ارام به مصرف
bias	تمایل بیک طرف
rapprochement	نزدیکی تمایل بدوستی
marginal propensity to expend	تمایل نهائی به مخارج
marginal propensity to absorb	تمایل نهائی به جذب
heredity	تمایل برگشت باصل توارث
frigid	دارای اندکی تمایل جنسی
frigidity	کمی تمایل درقوای جنسی
declaration of intention	افهاریه تمایل به پذیرش تابعیت
diathesis	تمایل یا حساسیت نسبت به چیزی
tenor	تمایل صدای زیر مردانه
worldliness	تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
diminishing utility	قانون تقلیل تمایل به مصرف
prepossession	اشغال قبلی تمایل بیجهت
helm	تمایل قایق به انحراف از مسیر
desirability	درجه تمایل شرایط مطلوب
adductor	تمایل عضو بطرف محور
tenors	تمایل صدای زیر مردانه
helms	تمایل قایق به انحراف از مسیر
bear out	تمایل اسب به نزدیک شدن به حد خارجی
negative diheral	تمایل بال یا سایر ایرفویلهابطرف پایین
levorotary	دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
undersexed	دارای تمایل جنسی کمتر ازطبیعی
levorotatory	دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
lug out	تمایل داشتن اسب به دورشدن از نرده مسابقه
oversteer	تمایل به پیچیدن بیش از حدراننده به خصوص در سر پیچ
labialism	حالت حروفی که با لب تلفظ می شوند تمایل بتلفظ باصداهابا لب
p in favour of a person	تمایل بی جهت نسبت بکسی طرفداری تعصب امیزازکسی
Appetite comes with eating. <proverb>	با پیش رفت فعالیت تمایل افزایش می یابد. [ضرب المثل]
wing heavy	تمایل هواپیما برای گردش درجهت حول محور طولی
spill wind	سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
bear in	تمایل اسب به نزدیک شدن به جانب کناره مسیر یا نرده ها
understeer	تمایل اتومبیل به مستقیم رفتن در سر پیچ بیش ازانتظار راننده
cathedral	تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedrals	تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
isoclinal line	خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
exparte	قراری که دادگاه به درخواست یکی از اصحاب دعوی و بدون توجه به تمایل دیگری صادر میکند
isoclinic line	خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
diminishing utility	اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
letter of intent	تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
margin propensity to consume	تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد