English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
rummage out با جستجوی زیاد در اوردن
rummage up با جستجوی زیاد در اوردن
Other Matches
to rummage out با جستجوی زیاد پیدا کردن
overstrain زیاد زور اوردن به
to overstrain oneself زیاد بخود فشار اوردن
to p any one with question کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to p angone with questions با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
to prospect for gold جستجوی زردر محلی کردن برای جستجوی زر در جایی پی کردن
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
governmentalize تحت کنترل حکومت در اوردن بصورت دولتی در اوردن
in search of در جستجوی
after در جستجوی
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
global search جستجوی سراسری
linear search جستجوی خطی
area search جستجوی دامنهای
area search جستجوی ناحیهای
backward search جستجوی پسرو
fibonacci search جستجوی فیبوناچی
area search جستجوی ناحیه
binary chop جستجوی دودویی
the search of جستجوی چیزی
sequential search جستجوی ترتیبی
head seek time زمان جستجوی هد
dichotomizing search جستجوی دورستهای
dichotomizing search جستجوی دو حالته
table look up جستجوی جدول
dichotomizing search جستجوی دوقسمتی
pervestigation جستجوی کامل
binary search جستجوی دوتایی
perquisition جستجوی کامل
binary search جستجوی دودوئی
chaining search جستجوی زنجیرهای
jargonize بزبان غیر مصطلح یا امیخته در اوردن یا ترجمه کردن بقالب اصطلاحات خاص علمی یافنی مخصوص در اوردن
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
optimum tree search جستجوی بهینه درخت
herborize جستجوی گیاه کردن
full text searching جستجوی تمام متن
multifile search جستجوی چند پروندهای
parallel search storage انباره جستجوی موازی
hitting جستجوی موفق در پایگاه داده
hits جستجوی موفق در پایگاه داده
hit جستجوی موفق در پایگاه داده
free WAIS گونه غیرتجاری سرور جستجوی WAIS
hunting فرآیند جستجوی رکورد داده در یک فایل
to seek a position جستجوی کاریامقامی کردن پی کاری گشتن
searched جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searches جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
cover search جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
search جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
grasped بچنگ اوردن گیر اوردن
grasps بچنگ اوردن گیر اوردن
grasp بچنگ اوردن گیر اوردن
retrospective search جستجوی متن ها دریک موضوع مشخص ازیک داده
searches جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
searched جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
search جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
searchingly جستجوی متن ها روی یک موضوع خاص با یک داده مشخص
chaining جستجوی یک عنصر فایل که در لیست زنجیره مرتب شده است
binary look up روش جستجوی سریع برای استفاده از لیست مرتب داده
fullest انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
full انجام جستجوی چیزی در یک متن در فایل یا پایگاه داده ها و نه در یک فضایی از ملاب
search and replace جستجوی کلمه پرداز و تابع جایگزینی مربوط به فایل کامل یا متن
list لیستی از کلمات که استفاده نمیشوند یا برای جستجوی در فایل به کار نمیروند
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
view جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewing جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
viewed جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
views جستجوی چیزی , به ویژه آنچه روی صفحه نمایش داده شده است
false فایلهای ناخواسته بازیاب شده از پایگاه داده از طریق استفاده از کدهای جستجوی غلط
terrtorialize محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
job to job transition فرایند جستجوی یک برنامه وفایلهای مربوط به ان واماده کردن کامپیوتر جهت اجرای یک کار خاص
right of search حقی که کشتیهای دول متحارب برای جستجوی ناوگان ممالک بیطرف به منظور مطمئن شدن از بیطرفیشان دارند
canvassed جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvassing جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvasses جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
canvass جمع اوری ارا کردن جستجوی سفارش و مشتری کردن
stopping لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
wild card character نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد
stopped لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stops لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
right of حق جستجوی کشتی بی طرف از طرف دولت متحارب
surf جستجوی وب سایت با نگاه کردن به صفحات وب به صورت نا مرتب ولی حرکت ساده بین صفحات با استفاده از اتصالات
surcharge زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharges زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
high speed با سرعت زیاد راندن با سرعت زیاد
utility برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد
too much زیاد
widely زیاد
highs زیاد
large adv زیاد
in excess زیاد
immane زیاد
superabundant زیاد
thick زیاد
quite a few <idiom> زیاد
overly زیاد
too زیاد
in quantities زیاد
overmuch زیاد
high زیاد
highest زیاد
squeamishness زیاد
excessive زیاد
thicker زیاد
populous زیاد
fulsome زیاد
supererogatory زیاد
egregiously زیاد
intense زیاد
effusively زیاد
extortionary زیاد
swingeing زیاد
over and above زیاد
generous زیاد
hugely زیاد
glaring زیاد
tremendously زیاد
immoderate زیاد
intensively زیاد
squeamishly زیاد
thickest زیاد
numerous زیاد
vastly زیاد
plethoric زیاد
greatly زیاد
great زیاد
many زیاد
late زیاد
wide زیاد
wider زیاد
mortally زیاد
plaguily زیاد
ranksack زیاد
mickle زیاد
rife زیاد
to a large extent زیاد
profusely زیاد
copious زیاد
highly زیاد
heart break غم زیاد
heavily زیاد
much زیاد
for all the world بی کم و زیاد
great- زیاد
not a lettle زیاد
heartbreak غم زیاد
extortionate زیاد
no end of زیاد
intensely زیاد
mickle or muckle زیاد
extensive زیاد
widest زیاد
outrageously زیاد
muckle زیاد
very زیاد
greatest زیاد
profoundly زیاد
go for اوردن
immigrates اوردن
inductility اوردن
compliance بر اوردن
classicize در اوردن
ascites اب اوردن
immigrated اوردن
cataracts اب اوردن
cataract اب اوردن
immigrate اوردن
run out of کم اوردن
run short کم اوردن
bring اوردن
immigrating اوردن
to put in remembrance اوردن
brings اوردن
bring back پس اوردن
procure اوردن
bring in اوردن
stretch کش اوردن
procured اوردن
fetch اوردن
fetched اوردن
fetches اوردن
procures اوردن
procuring اوردن
to bring in to line در صف اوردن
stretched کش اوردن
stretches کش اوردن
leavening ور اوردن
bringing اوردن
leaven ور اوردن
leavens ور اوردن
at a great rat بسرعت زیاد
at long intervals بفواصل زیاد
augmenter زیاد کننده
over anxiety دل واپسی زیاد
interminableness درازی زیاد
bad nip تای زیاد
violent pain درد زیاد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com