English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (14 milliseconds)
English Persian
to ride in the car با خودرو رفتن
to use the car با خودرو رفتن
Search result with all words
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
to go into the ditch با خودرو به خندق جاده رفتن
Other Matches
four by two خودرو چهارچرخی که فقط دوچرخ ان نیرو داشته باشد خودرو چهار در دو
pussyfoot دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch راه رفتن دولادولاراه رفتن
adventive خودرو
auto :خودرو
self grown خودرو
self propelled خودرو
four by four خودرو 4 در 4
autos :خودرو
motor vehicle خودرو
vehicle خودرو
automotive خودرو
locomobile خودرو
automobile خودرو
automobiles خودرو
self propelling خودرو
self driven خودرو
vehicles خودرو
deep jeep خودرو زیرابی
motor car گردونه خودرو
automobiles ماشین خودرو
chasis شاسی خودرو
caterpillar truck خودرو هزارپا
automobile ماشین خودرو
motor cars گردونه خودرو
drive screw پیچ خودرو
wildwood جنگل خودرو
truck vehicle خودرو نظامی
personnel carrier خودرو نفربر
motorcar خودرو سواری
locomobile گردونه خودرو
liftruck خودرو بالابر
propeller shaft گاردان خودرو
scout car خودرو دیده ور
escalator پلکان خودرو
moving stairway پلکان خودرو
tank transporter خودرو مازتانک بر
tank vehicle خودرو تانکر
tank vehicle خودرو تانکرسوخت
moving staircase پلکان خودرو
motor vehicle خودرو موتوری
propeller گاردان خودرو
to turn [to turn off] [to make a turn] پیچیدن [با خودرو]
ammunition carrier خودرو مهمات کش
vehicular مربوط به خودرو
escalator پلکان خودرو
escalators پلکان خودرو
weedy هرز خودرو
bumper bar سپر خودرو
payload بازده خودرو یا دستگاه
payloads بازده خودرو یا دستگاه
dipped headlights [lights] [British English] نور پایین [خودرو]
suspension wheel چرخ تعلیق خودرو
propeller joint چهارشاخه گاردان خودرو
oil pan جعبه کارتر خودرو
low beams [beam light] [American English] نور پایین [خودرو]
dipped beams [beam light] [British English] نور پایین [خودرو]
high beam [American English] نور بالا [در خودرو]
rollover چپ شدن خودرو یاوسیله
upper beam headlights نور بالا [در خودرو]
dimmed headlights [lights] [American English] نور پایین [خودرو]
signalled علامت راهنمای خودرو
cross bar wrench آچار چرخ خودرو
[spider-type] lug wrench [American E] آچار چرخ خودرو
wheel brace آچار چرخ خودرو
wheel wrench آچار چرخ خودرو
windshields شیشه جلو خودرو
signal علامت راهنمای خودرو
unladen weight وزن کامل خودرو
unladen weight وزن ناخالص خودرو
lift truck خودرو دارای جرثقیل
short wheel خودرو شاسی کوتاه
signaled علامت راهنمای خودرو
windshield شیشه جلو خودرو
combat tire تایر جنگی خودرو
high gear دنده قوی خودرو
full tracked خودرو تمام شنی
full beam نور بالا [در خودرو]
trunk [American E] صندوق چمدان [خودرو]
boot [British E] صندوق چمدان [خودرو]
loading list لیست بارگیری خودرو
loading plan طرح بارگیری خودرو
technical inspection معاینه فنی [خودرو]
moving stairs {pl} پلکان های خودرو
escalators پلکان های خودرو
moving staircases پلکان های خودرو
moving stairways پلکان های خودرو
trots یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
to leave on روشن گذاشتن [موتور یا خودرو]
car passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
car passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
motor vehicle passenger مسافر خودرو [اتومبیل رانی]
Carpool هم سفری [گردشگری] [خودرو رانی]
lift سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
to get a ride with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a lift with somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
to get a lift from somebody سواری گرفتن از کسی [در خودرو]
ride [American E] سواری [گردشگری] [خودرو رانی]
mileage مسافت طی شده به وسیله خودرو
motor vehicle passenger سرنشین خودرو [اتومبیل رانی]
dome light چراغ بالای طاق خودرو
fast shuttle تغییرمکان سریع یکانها یا خودرو
gradeability قابلیت عبور خودرو از شیبها
six by four خودرو شش در چهار خودروی شش چرخ
to go for a spin با خودرو گردش کوتاهی کردن
wilding گیاه یا میوه خودرو وحشی
laden weight وزن کلی خودرو با بار
endgate درب عقب [خودرو شناسی]
motor transport حمل ونقل به وسیله خودرو
automotive مربوط به وسایل نقلیه خودرو
travelling crane جرثقیل رونده بارانگیز خودرو
six by six خودروی شش در شش نوعی خودرو شش چرخ
curb weight وزن کل خودرو با سوخت وتجهیزات
half track خودرو نیمه شنی یا نیم زنجیر
tracklaying زنجیرگذاری کردن خودرو شنی دار
tank recovery vehicle خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
to swerve a car <idiom> با خودرو ویراژ دادن [اصطلاح روزمره]
She swerved sharply to avoid hitting a dog. او [زن] ویراژ تندی داد تا با خودرو به سگ نزند.
domes کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
skate mount پایه دوار مسلسل روی خودرو
dome کلاهک رادار برجک خودرو زرهی
choked خفه کردن ساسات خودرو چوک
chokes خفه کردن ساسات خودرو چوک
less than carload وزن باراضافه از فرفیت تناژ خودرو
choke خفه کردن ساسات خودرو چوک
compass course مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
loading بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما
trailer brake system دستگاه ترمز تریلر [فناری خودرو]
to start روشن کردن [به کار انداختن] [موتور یا خودرو]
panel truck یک نوع خودرو برای حمل بیسیم و غیره
center disc [disk wheel] دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
maximum gradeability حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
trailer خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
parking پارک کردن هواپیما یا وسیله توقفگاه خودرو
trailers خودرو تریلی کش هواپیمای تعقیب کننده هدف
fifth wheel جفت ساز که خودرو را به تریلر وصل میکند
black box سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
speedograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
tachograph سرعت و مسافت سنج [ وسایل نقلیه خودرو]
unprompted ناشی از طیب خاطر خودبخود بی اختیار خودرو
crash سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
truck خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucked خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucking خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
trucks خودرو نظامی بالاترین بازوی دکل ناو
straddle truck نوعی خودرو چهارچرخ حمل بار و جراثقال
four by four خودرو چهارچرخی که هرچهارچرخ ان نیرو داشته باشد
crashingly سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashes سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashed سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
crashing سقوط هواپیما تصادف خودرو برخورد به چیزی
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars. هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
The motor vehicle is covered by theft insurance. این خودرو برابر سرقت بیمه شده است.
vehicle used for migrant-smuggling operations خودرو استفاده شده برای عملیاتهای مهاجر قاچاق
mileage on departure [arrival] اندازه مسافت طی شده در زمان حرکت [ورود] خودرو
parade سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades سان رفتن رژه رفتن محل سان
He lost control of the car and swerved towards a tree. او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
bulk petroleum conversion kit جعبه وسایل تبدیل خودروی عمومی به خودرو حمل موادسوختی
turnaround cycle مدت زمان بارگیری و رفت وبرگشت خودرو یا هواپیما یاکشتی
back-seat driver مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
back-seat drivers مسافر صندلی عقب خودرو که مرتب در کار راننده دخالت میکند
tailgate party [American E] پیکنیک روی درب عقب ماشینها در توقفگاه خودرو قبل از شروع مسابقه ورزشی [در آمریکا]
droned خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drone خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
droning خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
drones خودرو یا هواپیمای بدون راننده یا خلبان هواپیمای مدل با کنترل دور
shuttling حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
embarkation بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
flotation قابلیت شناوری یک خودرو قابلیت غوطه وری در اب
suspension تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
suspensions تعلیق دستگاه تعلیق محور تعلیق خودرو جلوگیری کردن
wildling گیاه وحشی گیاه خودرو
motor march راهپیمایی موتوری راهپیمایی با خودرو
cargo sling طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
pace-setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
manspace جای خالی در خودرو یا کشتی یا هواپیما جای نفری خالی
gang رفتن
twiddling ور رفتن
twiddles ور رفتن
twiddled ور رفتن
to flow over سر رفتن
twiddle ور رفتن
meddles ور رفتن
to sleep fast رفتن
to skirt along the coast رفتن
meddled ور رفتن
meddle ور رفتن
to fly off در رفتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com