Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English
Persian
purposefully
با داشتن مقصود
Search result with all words
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
Other Matches
object code
خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
object module
واحد مقصود ماژول مقصود
object code
برنامه مقصود دستورالعملهای مقصود
objected
مقصود
object
مقصود
meaning
مقصود
indirect objects
مقصود
objecting
مقصود
design
مقصود
objects
مقصود
significance
مقصود
innuendos
مقصود
innuendoes
مقصود
innuendo
مقصود
designs
مقصود
direct objects
مقصود
meanings
مقصود
purposelessly
مقصود
no offences was meant
مقصود
objectives
مقصود
objective
مقصود
point
مقصود
objectless
بی مقصود
misconstrues
در فهمیدن مقصود
idea
مقصود معنی
purpose
غرض مقصود
inexpressive
نرساننده مقصود
ideas
مقصود معنی
purpose
هدف مقصود
object computer
کامپیوتر مقصود
purposes
غرض مقصود
purposes
هدف مقصود
target language
زبان مقصود
to what end?
برای چه مقصود
target program
برنامه مقصود
he has an a. to grind
مقصود دارد
object module
واحد مقصود
misconstruing
در فهمیدن مقصود
object language
زبان مقصود
purposive
متضمن مقصود
nonce
مقصود فعلی
misconstrue
در فهمیدن مقصود
misconstrued
در فهمیدن مقصود
sentiment
نیت مقصود
object code
دستورالعمل مقصود
object machine
ماشین مقصود
objective language
زبان مقصود
object program
برنامه مقصود
target disk
دیسک مقصود
object routin
روال مقصود
drifting
مقصود جریان اهسته
for the nonce
برای مقصود فعلی
proposition
مقصود قیاس منطقی
propositioned
مقصود قیاس منطقی
now what did you mean by it
مقصود شماچه بود
object deck
دسته کارت مقصود
propositions
مقصود قیاس منطقی
drift
مقصود جریان اهسته
drifts
مقصود جریان اهسته
propositioning
مقصود قیاس منطقی
drifted
مقصود جریان اهسته
i misapprehended him
مقصود او را درست نفهمیدم
And exactly what do you mean by that ?
مقصود ؟( درمقام اعتراض )
To achieve ones object ( aim ) .
به مقصود خود رسیدن
object oriented programming
برنامه نویسی مقصود گرا
do you see what i mean?
ایا میفهمید مقصود من چیست
lad der
وسیله پیشرفت یارسیدن به مقصود
what is the purpose of thislaw
مقصود از این قانون چیست
what do you meant
مقصود شما چیست چه مراددارید چه می خواهید
much little
هنگامی که درجه کمتری مقصود باشد
The moral point of this story is that…
مقصود از این کتاب داستان درواقع اینست که ...
that is i. to this purpose
برای این مقصود مناسب یاکافی نیست
dedicated
کامپیوتری که فقط برای مقصود خاصی است
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
areas
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
area
بخشی از حافظه یا کد که برای مقصود خاصی در نظر گرفته شده است
feather bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
fullwrite professional
یک برنامه جدید واژه پردازی برای کامپیوتر مکینتاش که متن را با نمودارهای متمایل به مقصود کاملا" عجین میکند
source computer
کامپیوتری که برای ترجمه یک برنامه منبع به برنامه مقصود بکار می رود
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
relieving
داشتن
relieve
داشتن
doubt
شک داشتن
doubted
شک داشتن
doubting
شک داشتن
doubts
شک داشتن
relieves
داشتن
to possess
داشتن
to have
داشتن
lackvt
کم داشتن
to have f.
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
to be feverish
تب داشتن
to hold a meeting
داشتن
redolence
بو داشتن
to hold
داشتن
intercommon
داشتن
to go hot
تب داشتن
lacks
کم داشتن
monogyny
داشتن یک زن
lacked
کم داشتن
bear
داشتن
bears
داشتن
possesses
داشتن
lack
کم داشتن
owns
داشتن
bear
در بر داشتن
possessing
داشتن
bears
در بر داشتن
possess
داشتن
owning
داشتن
own
داشتن
having
داشتن
to have possession of
داشتن
want
کم داشتن
wanted
کم داشتن
owned
داشتن
have
داشتن
propend
تمایل داشتن
shimmey
تاب داشتن
protend
بسط داشتن
retroact
واکنش داشتن
preservatize
نگاه داشتن
reck
پروا داشتن
to be under deadline pressure
عجله داشتن
to be in a state of a
بیم داشتن
playact
رفتارمتظاهر داشتن
to be in contact
تماس داشتن
to be in arrear
پس افت داشتن
contesting
اعتراض داشتن بر
adjudge
مقرر داشتن
to be pressed for time
عجله داشتن
reck
بیم داشتن
reck
باک داشتن
varies
فرق داشتن
see after
توجه داشتن به
scruple
تردید داشتن
schismatize
شقاق داشتن
shilly shally
دودلی داشتن
resile
انعطاف داشتن
repugn
تناقض داشتن
vary
فرق داشتن
receive of
سهم داشتن از
to be afraid
بیم داشتن
shimmy
لرزش داشتن
shimmey
لرزش داشتن
contests
اعتراض داشتن بر
contested
اعتراض داشتن بر
scruple
وسواس داشتن
shimmy
تاب داشتن
contest
اعتراض داشتن بر
to be in debt
بدهی داشتن
attends
حضور داشتن
disguising
نهان داشتن
disguises
نهان داشتن
disguised
نهان داشتن
disguise
نهان داشتن
to hang up
نگاه داشتن
to have a bee in ones bonnet
کک درتنبان داشتن
to have an steem for
محترم داشتن
to rold in steem
محترم داشتن
to have in remembrance
یاد داشتن
to have in remembrance
بخاطر داشتن
to have in stock
موجود داشتن
to have in view
در نظر داشتن
occupying
مشغول داشتن
differ
فرق داشتن
differed
فرق داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com