English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English Persian
dressed up to the nines با دقت لباس پوشیده
Search result with all words
corset cover لباس زیر زنانه که روی کرست پوشیده میشود زیرپوش
habilitate لباس پوشیده
he is thinly dressed کم لباس پوشیده است
he is thinly dressed لباس نازک پوشیده است
They were all dreesd in black. تمام آنها لباس سیاه پوشیده بودند
They were dressed all in black. همه آنها لباس تمام سیاه پوشیده بودند
Other Matches
to dress [put on your clothes or particular clothes] لباس پوشیدن [لباس مهمانی یا لباس ویژه] [اصطلاح رسمی]
of an unknown parentage پوشیده تبار پوشیده گهر
motley مختلط لباس رنگارنگ دلقک ها لباس چهل تکه
hang out پهن کردن لباس [روی بند لباس]
life jacket لباس نجات لباس چوب پنبهای
snow capped دارای قله پوشیده از برف برف پوشیده
steam irons ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
steam iron ماشین بخار لباس شویی دستگاه بخار لباس شویی
crypto پوشیده
latent پوشیده
crested پوشیده
larvated پوشیده
florid پوشیده از گل
painted پوشیده
inapparent پوشیده
covert پوشیده
defilade پوشیده
furry خز پوشیده
dressed پوشیده
veiled پوشیده
shaded پوشیده
privates پوشیده
private پوشیده
overcast پوشیده
impenetrable پوشیده
feathered پوشیده
furriest خز پوشیده
recondite پوشیده
occult پوشیده
uniforms لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
uniform لباس متحدالشکل لباس نظامی متحدالشکل
efflorescent پوشیده ازگرداملاح
enclosed bridge پل فرماندهی سر پوشیده
blotchy پوشیده از لکه
robed in bleck سیاه پوشیده
glace پوشیده ازشکر
snowy پوشیده از برف
shrubby پوشیده از بوته
scurvy پوشیده از شوره
rolling country زمین پوشیده
grassy پوشیده از چمن
covert پوشیده پوشپر
bosky پوشیده از بوته
sadly dressed جامه غم پوشیده
scanned image تصویر پوشیده
latent defect نقض پوشیده
snow clad برف پوشیده
plumbeous پوشیده از سرب
kerchiefed or chift بادستمال پوشیده
stubbly پوشیده از کاهبن
icier پوشیده از یخ بسیارسرد
iciest پوشیده از یخ بسیارسرد
icy پوشیده از یخ بسیارسرد
surmounted with snow پوشیده از برف
mystic sense معنی پوشیده
masked epilepsy صرع پوشیده
masked depression افسردگی پوشیده
secret اسرارامیز پوشیده
overgrown with plants پوشیده از گیاه
verrucose پوشیده از گندمه
shod کفش پوشیده
storehouse انبار سر پوشیده
storehouses انبار سر پوشیده
solvated حلال پوشیده
panoplied زره پوشیده از سر تا پا
uncovered غیر پوشیده
feathery پوشیده ازپر
indoor swimming pool استخر سر پوشیده
ivied پوشیده از پاپیتال
verrucous پوشیده از گندمه
secrets اسرارامیز پوشیده
armor basis پوشیده با زره
cryptical پوشیده مرموز
cryptogenous پوشیده سبب
covered space فضای پوشیده
covered space فضای سر پوشیده
acloud پوشیده از ابر
cloudy پوشیده از ابر
covered position موضع پوشیده
covered approach مسیر پوشیده
concealed پوشیده شده
bosky پوشیده ازبیشه
cryptonym نام پوشیده
beetle پوشیده شدن
cryptonimous پوشیده نام
beetles پوشیده شدن
defiladed area منطقه پوشیده
in mourning جامه ماتم پوشیده
woolfell پوست پوشیده ازپشم
scutate پوشیده از فلسهای بزرگ
occultly بطور پوشیده یا پنهان
incog پوشیده بانام عوضی
there was no secrecy about it مطلب پوشیده ای نبود
dressed inred جامه سرخ پوشیده
dressed in scarlet جامه سرخ پوشیده
tussocky پوشیده ازکلاله مو یا علف
rich clad جامه فاخر پوشیده
frosted پوشیده ازشبنم یخ زده
clarence درشکه چهارچرخه پوشیده
he wears black سیاه پوشیده است
verdant پوشیده از سبزه بی تجربه
woody چوبی پوشیده از چوب
bushed ازبوته پوشیده شده
covered approach راه نفوذی پوشیده
hiddenly بطور پوشیده و مکتوم
stellular پوشیده ازستارگان کوچک
smudgiest پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgier پوشیده از کثافت یا گل و غیره
smudgy پوشیده از کثافت یا گل و غیره
culvert مجرای سر پوشیده ابرو
heavily overcast ابری پوشیده [ هواشناسی]
pruinose پوشیده از دانههای سفیدمانندژاله
gesso سطح پوشیده از بتونه
reconditely بطور پوشیده یا عمیق
solvated proton پروتون حلال پوشیده
culverts مجرای سر پوشیده ابرو
ermined جامه قاقم پوشیده
squamose پوشیده از فلس یاپولک
woolskin پوست پوشیده ازپشم
lepidote پوشیده از شوره یا پولکهای شورهای
acinarious پوشیده شده از حفرههای کروی
pollinose پوشیده ازگردههای زرد رنگ
occultist جستجو کننده علوم پوشیده
spinose پوشیده شده ازخارهای زیاد
radar clutter منطقه پوشیده از دید رادار
soddy پوشیده ازریشه یاکلوخ چمنی
the matter was kept private مطلب را پوشیده نگاه داشتند
she was prettily dressed جامه قشنگ پوشیده بود
puberulent پوشیده شده از موهای ریز
snow-capped دارای قله پوشیده از برف
turfy پوشیده از ریشه یا کلوخ چمنی
ceil [پوشیده شده با روکوب چوبی]
masks زمین پوشیده از دید و تیر
mask زمین پوشیده از دید و تیر
toffie apple [British English] سیب با ژلاتین پوشیده شده
spiny پوشیده شده ازخارهای زیاد
hidden پنهان کرده شده پوشیده
defilade گودال پوشیده از دید و تیر
covered approach پیشروی پوشیده معابر مخفی
She was dressed in the latest fashion . آخرین مد لبا ؟ پوشیده بود
smoggy پوشیده از مه غلیظ الوده با دود
candy apple سیب با ژلاتین پوشیده شده
pilose پوشیده از موی ریز یا کرک مودار
under pledge of secrecy با این قول که راز پوشیده بماند
to read between the lines معنی پوشیده نوشته یا سخنی را دریافتن
wooded پوشیده شده از درخت خیلی انبوه
slipcover پوششی که بسرعت پوشیده یاخارج شود
slushy <adj.> پوشیده ازبرف آب دار با گل [اصطلاح روزمره]
she wears a shirt پیراهن پوشیده است برتن دارد
encapsulated فایل حاوی دستورات پوشیده Post Script
thicketed پوشیده شده بوسیله جنگل ودرخت زار
tundras دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
tundra دشتهای بی درخت پوشیده از گلسنگ نواحی قطبی
frosts سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frost سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
disk صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
disks صفحه مدور سطح پوشیده از مادهای که مغناطیسی میشود
grandstand جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
grandstands جایگاه سر پوشیده تماشاچیان در میدان اسب دوانی یاورزشگاهها
slipper bath یکجور فرف تن شویی که روی ان نیمه پوشیده است
scrubbing زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
geode سنگ پوکی که درون ان ازموادبلورین یا مواد معدنی پوشیده باشد
to gloze over one's words سخنان کسی رابدانگونه تاویل کردن که عیب ان پوشیده ماند
scrubbed زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
scrub زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
gold contacts که با طلا پوشیده شده اند تا مقاومت الکتریکی را افزایش دهند
scrubs زمین پوشیده ازخاروخاشاک وغیر قابل عبور خارستان تیغستان
goggles عینکی که اطرافش پوشیده شده وبرای محافظت چشم بکار میرود
footprints فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
footprint فضای پوشیده شده توسط وسیله ارسال مثل ماهواره یا آنتن
cut and cover shelter سنگر انفرادی سر پوشیده سنگری که با کندن زمین وتهیه سرپناه تهیه میشود
pictures که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
pictured که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picture که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
picturing که تولید تصویر میکند با روشن کردن فسفر پوشیده شده روی صفحه
muddy weather هوایی که دچار پوشیده شدن زمین ازبرف آب دار با گل شود [هوا و فضا]
screen تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screened تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screening, screenings تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
screens تور سیمی که در دهنه ابگذرهای پوشیده جهت جلوگیری از ورود اشغال نصب میشود
costume لباس
dressings لباس
acoutrement لباس
costume لباس
costumes لباس ها
flannel لباس
flannels لباس
attire لباس
garb لباس
accouterments لباس
dressing لباس
frou frou خش خش لباس
nightgowns لباس شب
nightgown لباس شب
costumes لباس
donkey jacket لباس
clobber لباس
evining dress لباس شب
bibandtucker لباس
bathhouse لباس کن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com