English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English Persian
long distance با شعاع عمل زیاد طولانی
long-distance با شعاع عمل زیاد طولانی
Other Matches
very long شعاع عمل زیاد
To live a long life . عمر طولانی (زیاد ) کردن
intruders هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
intruder هواپیمای دو موتوره توربوجت دریایی با شعاع عمل زیاد
ogive شکل حاصل از منحنی مدارسیارهای که شعاع ان به تدریج زیاد شده تا سرانجام به خط راست تبدیل میگردد
actinoid دارای شعاع مانند شعاع
downstream radius of crest شعاع انحنای ستیغ در پایاب شعاع انحنای ستیغ در پایین دست
point of no return نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
fibres که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fibre که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
fiber که برای ارسال سیگنال نوری روی سافت طولانی استفاده میشود. این نوع فیبر پهنای باند تا حد گیگا بیت در ثانیه دارد و برای شبکههای تلفنی با سافت طولانی استفاده میشود
extensions طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extension طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
load call وسیلهای مملو از سیال برای ایجاد نیروهای زیاد با دقت زیاد
compression ignition احتراق مخلوط سوخت و هوادر اثر دمای زیاد حاصل ازترکم و فشار زیاد در سیلندرموتور دیزل
I didnt get much sleep. زیاد خوابم نبرد ( زیاد نخوابیدم)
beams شعاع
beam شعاع
rayless بی شعاع
radius شعاع
radius of curvature شعاع خم
ray شعاع
overbuild زیاد ساختمان کردن در بخشی از شهرکه زیاد دران ساختمان کرده اند
average radius شعاع میانگاه
radius of gyration شعاع چرخش
gyoradius شعاع چرخش
average radius شعاع میانه
image ray شعاع تصویر
within a radius of .kilometre تا شعاع 6 کیلومتر
atomic radius شعاع اتمی
light ray شعاع نور
schwarzschild radius شعاع شوارتزشیلد
atomic radius شعاع اتم
bohr radius شعاع بور
radiating شعاع افکندن
radius vector شعاع حامل
radiates شعاع افکندن
radius of intrados شعاع درونسو
radius شعاع عملیات
radius of influence شعاع تاثیر
radius of giration شعاع ژیراسیون
radius of giration شعاع چرخش
radius of extrados شعاع برونسو
radius of curvature شعاع خمیدگی
radius of curvature شعاع انحناء
radiate شعاع افکندن
radiated شعاع افکندن
semidiameter شعاع دایره
short swing پیچهای با شعاع کم
radiometer شعاع سنج
radially شعاع وار
radial of a well شعاع یک چاه
radius شعاع دایره
hydraulic radius شعاع هیدرولیک
ionic radius شعاع یونی
short range با شعاع عمل کم
mean radius شعاع میانه
nuclear radius شعاع هسته
electron beam شعاع الکترون
casualty radius شعاع تلفات
light beam شعاع نور
an incident ray شعاع ساقط
short-range با شعاع عمل کم
effective radius شعاع موثر
stellate شعاع دار
radius gage شابلون شعاع
covalent radius شعاع کووالانسی
corner radius شعاع کنج
triradiate دارای سه شعاع
radius of curvatupe شعاع انحناء
radius of action شعاع اثر
ionic ray شعاع یونی
radius of action شعاع عمل
main beam شعاع اصلی
radius of a well شعاع یک چاه
medium range با شعاع عمل متوسط
damage radius شعاع منطقه خسارت
double beam شعاع مضاعف نور
searchlight sonar سونار شعاع باریک
sea room شعاع مانور دریایی
destruction radius شعاع تخریب مین
damage radius شعاع خطر مین
van der waals radius شعاع وان در والس
very short شعاع عمل خیلی کم
effective radius of a well شعاع موثر چاه
pencilled پرتوی شعاع دار
light ray bending انحراف شعاع نور
light beam recorder ثبات شعاع نور
intermediate range با شعاع عمل متوسط شعاع عمل متوسط
wood ray شعاع اوندی چوبی
radiant شعاع گستر درخشان
casualty radius شعاع تولید تلفات
radius of convergence شعاع همگرایی [ریاضی]
to hold somebody in great respect کسی را زیاد محترم داشتن [احترام زیاد گذاشتن به کسی]
cruising range شعاع عمل هواپیما یا کشتی
visibility range شعاع عمل دیدبانی یا دید
pi نسبت پیرامون به شعاع دایره
pencil beam شعاع نور بسیار باریک
sea room شعاع عمل دریایی ازاد
greatest طولانی
great طولانی
great- طولانی
agelong طولانی
shortest طولانی نه
shorter طولانی نه
protracted طولانی
of long standing طولانی
short طولانی نه
prolix طولانی
prolong طولانی
long- طولانی
longs طولانی
prolonging طولانی
longed طولانی
long طولانی
longsome طولانی
prolongs طولانی
longest طولانی
longer طولانی
spherical coordinate system [with constant radius] دستگاه مختصات کروی [با شعاع ثابت]
vectorial شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vectors شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
vector شعاع حامل بوسیله برداررهبری کردن
supporting range شعاع عمل یکانهای پشتیبانی کننده
isodose دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
longer طولانی طویل
elongation طولانی کردن
telephones در یک مسافت طولانی
as long as بمدت طولانی
periphrastically بطور طولانی
prolongs طولانی کردن
telephone در یک مسافت طولانی
extend طولانی تر کردن
gangling طولانی و دراز
longest طولانی طویل
prolong طولانی کردن
extends طولانی تر کردن
telephoning در یک مسافت طولانی
blue moon مدت طولانی
hold over <idiom> طولانی نگهداشتن
long- طولانی طویل
longed طولانی طویل
prolonging طولانی کردن
long play صفحه طولانی
extending طولانی تر کردن
longs طولانی طویل
telephoned در یک مسافت طولانی
long طولانی طویل
angle of incidence زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
heatwave هوای گرم طولانی
long-drawn-out بیش از اندازهی طولانی
symphony قطعه طولانی موسیقی
lengthen طولانی کردن کشیدن
degressive burning سوختن طولانی خرج
heatwaves هوای گرم طولانی
strip ماده طولانی نازک
long thrust تک نفوذی طولانی یادوردست
protracted war استراتژی نبرد طولانی
lengthened طولانی کردن کشیدن
long recoil عقب نشینی طولانی
marathons جلسه گروهی طولانی
lengthens طولانی کردن کشیدن
long tail liability تعهد طولانی مدت
marathon جلسه گروهی طولانی
slotting سوراخ طولانی و باریک
scroll نوشته یافهرست طولانی
scrolls نوشته یافهرست طولانی
gabfest محاوره طولانی و مفصل
symphonies قطعه طولانی موسیقی
prolongation طولانی کردن تطویل
slot سوراخ طولانی و باریک
slots سوراخ طولانی و باریک
prolegomenous دارای مقدمه طولانی
livelong طولانی وخسته کننده
lengthening طولانی کردن کشیدن
swig جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
swiped حرکت جاروبی جرعه طولانی
swiping حرکت جاروبی جرعه طولانی
trenches استحکامات خندقی شیار طولانی
trench استحکامات خندقی شیار طولانی
We have a long journey before us . مسافرت طولانی در پیش داریم
swigging جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
go long تلاش درپاس طولانی بجلو
prolonger تاخیر دهنده طولانی کننده
long game بازی با لزوم ضربههای طولانی
macrobiotics دانش طولانی کردن عمر
swigged جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
prolongate طولانی کردن امتداد دادن
T link اتصال سریع و طولانی داده
streams جریان طولانی داده سری
streamed جریان طولانی داده سری
swigs جرعه طولانی نوشیدن اشامیدن
stream جریان طولانی داده سری
swipe حرکت جاروبی جرعه طولانی
grand touring car نوعی اتومبیل مسابقه مسافتهای طولانی
long iron چوبهای شماره 1 و 2 و 3برای ضربههای طولانی
dromos [راهروی باریک و طولانی به گذرگاه کندویی]
stall حفظ گوی برای مدت طولانی
stalling حفظ گوی برای مدت طولانی
to give a long recital of something دادن یک شرح مفصل و طولانی از چیزی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com