Dictiornary-Farsi | با عصبانیت رفتار کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (28 milliseconds)

English	Persian
jitter	با عصبانیت رفتار کردن


Other Matches

tell (someone) off <idiom>	با عصبانیت صحبت کردن
chafe	اوقات تلخی کردن به عصبانیت
chafes	اوقات تلخی کردن به عصبانیت
chafing	اوقات تلخی کردن به عصبانیت
nettles	ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
nettle	ایجاد بی صبری و عصبانیت کردن برانگیختن
Act your age [and not your shoe size] !	به سن خودت رفتار بکن ! [مثل بچه ها رفتار نکن !]
to let somebody treat you like a doormat <idiom>	با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
demeans	رفتار کردن
demeaned	رفتار کردن
treats	رفتار کردن با
treat	رفتار کردن با
treats	رفتار کردن
treat	رفتار کردن
treated	رفتار کردن با
treated	رفتار کردن
demean	رفتار کردن
to deport oneself	رفتار کردن
to demean oneself	رفتار کردن
patronises	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronizes	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronize	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronized	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
patronised	رئیس وار رفتار کردن تشویق کردن
prince	مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
princes	مثل شاهزاده رفتار کردن سروری کردن
babies	مانندکودک رفتار کردن
despotize	مستبدانه رفتار کردن
baby	مانندکودک رفتار کردن
to get up to nonsense	ابلهانه رفتار کردن
shoot straight <idiom>	منصفانه رفتار کردن
boiling points	عصبانیت
heat	عصبانیت
boiling point	عصبانیت
willies	عصبانیت
heats	عصبانیت
huff	عصبانیت
heebie jeebies	عصبانیت
infuriation	عصبانیت
ire	عصبانیت
snit	عصبانیت
to go with the tide	طبق مقتضیات رفتار کردن
to lump them all together <idiom>	با همه یکسان رفتار کردن
wrongs	غیر منصفانه رفتار کردن
matronize	مانند رئیسه رفتار کردن
to act [be] one's age <idiom> <verb>	طبق سن خود رفتار کردن
wronging	غیر منصفانه رفتار کردن
wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
to wrong	غیر منصفانه رفتار کردن
to soften one's anger	فرونشاندن عصبانیت
on the warpath <idiom>	عصبانیت زیاد
thraw	درد عصبانیت
befriends	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriend	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriending	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
befriended	دوستانه رفتار کردن همراهی کردن با
to cultivate good manners	کوشش کردن با ادب رفتار بکنند
stereotypes	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
grandmother	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
grandmothers	مثل مادر بزرگ رفتار کردن
schoolmaster	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
live up to one's principles	موافق مرام خود رفتار کردن
schoolmasters	مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
princesse	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princesses	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
princess	مثل شاهزاده خانم رفتار کردن
make oneself at home <idiom>	مثل خونه خود رفتار کردن
crossest	خلاف میل کسی رفتار کردن
cross	خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser	خلاف میل کسی رفتار کردن
stereotypy	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
stereotype	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
crosses	خلاف میل کسی رفتار کردن
stereotyping	یک نواخت کردن رفتار قالبی داشتن
take it out on <idiom>	بی محلی به خاطر عصبانیت
for crying out loud <idiom>	نشان دادن عصبانیت
jitter	با عصبانیت سخن گفتن
ill at ease <idiom>	احساس عصبانیت وناراحتی
jitters	عصبانیت فوق العاده
cut off one's nose to spite one's face <idiom>	به حدنهایت رسیدن عصبانیت
stir up a hornet's nest <idiom>	باعث عصبانیت مردم شدن
hangry <adj.>	گشنگی که دچار عصبانیت میشود
turn over in one's grave <idiom>	از عصبانیت سکته میکنددق میکند
to go easy on somebody [something]	با کسی [چیزی] مهربان [آهسته] [ملایم] رفتار کردن
to make [commit] a faux pas	اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
To treat them all alike. (indiscriminately).	همه رابا یک چوب راندن ( یکسان رفتار کردن )
to snap at someone	یکدفعه سر کسی [با عصبانیت] داد زدن
emulated	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulate	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulating	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
emulates	کپی کردن یا رفتار مشابه با چیز دیگری انجام دادن
conduct	رفتار کردن رهبری کردن
conducts	رفتار کردن رهبری کردن
conducted	رفتار کردن رهبری کردن
conducting	رفتار کردن رهبری کردن
handle	رفتار کردن استعمال کردن
handles	رفتار کردن استعمال کردن
conducted	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulate	کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducting	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulates	کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conduct	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
simulating	کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
conducts	هدایت کردن انتقال دادن انجام دادن رفتار
to make ones blood run cold	کسی را از عصبانیت در اوردن یا کسی را کشتن
ergasia	رفتار
conducted	رفتار
behaviuor	رفتار
demarche	رفتار
misconduct	رفتار بد
comports	رفتار
dealing	رفتار
treatments	رفتار
ethic	رفتار
treament	رفتار
comporting	رفتار
treatment	رفتار
conduct	رفتار
comport	رفتار
gest	رفتار
comported	رفتار
conducts	رفتار
conducting	رفتار
geste	رفتار
behavio	رفتار
gesturing	رفتار
comportment	رفتار
haviour	رفتار
behavior	رفتار
exploits	: رفتار
bad conduct	سو رفتار
havings	رفتار
exploiting	: رفتار
deportment	رفتار
demeanour	رفتار
action	رفتار
behaviour	رفتار
gesture	رفتار
gestured	رفتار
demarch	رفتار
demeanor	رفتار
thews	رفتار
actions	رفتار
exploit	: رفتار
ambivalent behavior	رفتار دو سوگرا
conducting	رفتار اخلاقی
fair shake <idiom>	رفتار درست
macho	نرینه رفتار
expressive behavior	رفتار بیانگر
overt behavior	رفتار اشکار
unsports manlike conduct	رفتار ناجوانمردانه
avoidance behavior	رفتار اجتنابی
nonverbal behavior	رفتار غیرکلامی
target behavior	رفتار اماج
cruelty	سوء رفتار
get on one's high horse <idiom>	رفتار با تکبر
conducts	رفتار اخلاقی
maladdress	رفتار ناهنجار
automatic behavior	رفتار خودکار
anancasm	رفتار وسواسی
etiquette	روش رفتار
illtreat	سوء رفتار
fal lal	رفتار فریفانه
illtreatment	سوء رفتار
anancastia	رفتار وسواسی
bearing	رفتار سلوک
conducted	رفتار اخلاقی
anankaslia	رفتار وسواسی
spontaneous behavior	رفتار خودانگیخته
explicit behavior	رفتار اشکار
attitude	روش و رفتار
brusque	خشن در رفتار
iron fist	رفتار خشنوفالمانهدولتبارعیت
chilly <adj.>	سرد [رفتار]
behavior repertoire	خزانه رفتار
ethogram	شرح رفتار
conduct	رفتار اخلاقی
behavior rehearsal	تمرین رفتار
behavior modification	تغییر رفتار
collective behavior	رفتار جمعی
manner	رفتار ادب
immoral	زشت رفتار
behavior therapy	رفتار درمانی
frivolous	سبک رفتار
implicit behavior	رفتار نااشکار
elastic behavior	رفتار ارتجاعی
carried away	رفتار احمقانهوهمراهباهیجانزدگی
learned behavior	رفتار اموخته
regressive behavior	رفتار واپس رو
covert behavior	رفتار نااشکار
brusqurie	خشونت در رفتار
misconduct	سوء رفتار
attitudes	روش و رفتار
incipient behavior	رفتار اغازین
verbal behavior	رفتار کلامی
stereotypy	رفتار قالبی
maternal behavior	رفتار مادری
social behavior	رفتار اجتماعی
propriety of behaviour	درستی رفتار
elicited behavior	رفتار فراخوانده