Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
English
Persian
lighter
با قایق باری کالا حمل کردن
lighters
با قایق باری کالا حمل کردن
Other Matches
lighterage
قایق باری
rafts
قایق باری
lighters
قایق باری
raft
قایق باری
lighter
قایق باری
barter with someone
با کسی دادوستد کالا با کالا کردن
to barter
[to trade by barter]
دادوستد کالا با کالا کردن
law of demand
براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
canopy
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
canopies
روکش قایق کروکی قایق سرپوش قایق
cob web theorem
ه کالا در هر زمان تابع قیمت ان کالا در دوره زمانی قبلی است .
supporting goods
موادی که در کالا بکاربرده نمیشودولی جهت تولید کالا لازم میباشد
transire
برگ ترخیص کالا از گمرک اجازه عبور کالا
department store
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department stores
فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
lubber's line
علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
backwind
حرکت قایق در وضعی که باداثر نامساعد نسبت به بادبان قایق بعدی داشته باشد
shelf life
مدت زمانی که کالا از تولید تاتوزیع به مصرف کننده درقسمتهای مختلف می ماند مدت گردش کالا در انبارها
say's law
از قوانین اقتصادی دوره کلاسیک مبنی بر این که تولیداضافی یک کالا ممکن نیست چه هر کس کالا را جهت معاوضه با کالای دیگر ایجادمیکند و بنابراین عرضه هرچیز تقاضای ان را به وجودمی اورد
cash on delivery
فروش نقد پس از تحویل کالا وصول وجه در حین تحویل کالا
freightliner
شرکت حمل و نقل کننده کالا قطار سریع السیر جهت حمل کالا در مسافتهای دور قطاری که کانتینر حمل می نمایدfreight
demand elasticity
درصد تغییرتقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت ان کالا
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
object
کالا اعتراض کردن
release
ترخیص کردن کالا
objected
کالا اعتراض کردن
indirect objects
کالا اعتراض کردن
objecting
کالا اعتراض کردن
objects
کالا اعتراض کردن
acceptance of goods
قبول کردن کالا
released
ترخیص کردن کالا
direct objects
کالا اعتراض کردن
to offer
عرضه کردن
[ کالا]
to boycott goods
تحریم کردن کالا
releases
ترخیص کردن کالا
throughput capacity
فرفیت عبور دهی کالا فرفیت تخلیه و عبوردهی بارانداز یا اسکله فرفیت گذراندن کالا
To import goods
[from abroad]
کالا از خارج وارد کردن
lot
کالا بقطعات تقسیم کردن
snake out
خارج کردن کالا از انبار ناو
plundrage
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
stowage
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
consignee
گیرنده کالا برای بارنامه گیرنده اصلی کالا
stock
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
stocked
عرضه کردن کالا برای فروش سرسلسله
c & f
قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
tacked
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacking
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tacks
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
tack
سمت حرکت قایق نسبت به باد پیشروی قایق در سمت معین
swamp
غرق کردن قایق
capsize
واژگون کردن قایق
boat
قایق رانی کردن
boats
قایق رانی کردن
broaches
سوراخ کردن قایق
broach
سوراخ کردن قایق
swamps
غرق کردن قایق
broaching
سوراخ کردن قایق
capsized
واژگون کردن قایق
swamped
غرق کردن قایق
barges
با قایق حمل کردن
barged
با قایق حمل کردن
broached
سوراخ کردن قایق
barge
با قایق حمل کردن
swamping
غرق کردن قایق
capsizing
واژگون کردن قایق
capsizes
واژگون کردن قایق
passing action
عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
bail
عمل خارج کردن اب قایق
ground tackle
وسیله مهار کردن قایق
ship water
نفوذ کردن اب بداخل قایق
cast off
باز کردن طناب قایق
scow
با قایق چهارگوش حمل کردن
rig the market
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
steamboat
قایق بخاری باکشتی بخارسفر کردن
mooring
نقطه مهار کردن قایق به ساحل
roll on roll off
سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
foldboat
قایق قابل جدا کردن قطعات وبستن ان
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
mooring line
طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
port
بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
barye
باری
infertility
بی باری
sterility
بی باری
infecundity
بی باری
utility
باری
freighters
باری
idle runing
بی باری
unload
بی باری
idling
بی باری
freighter
باری
unloaded
بی باری
empty load
بی باری
unloads
بی باری
boat space
فضای بار موجود در قایق محوطه بار قایق
interchanging
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchange
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
idling cycle
سیکل بی باری
lorry
ماشین باری
no load speed
سرعت بی باری
van
واگن باری
no load switching
سوئیچینگ بی باری
no load voltage
ولتاژ بی باری
cargo ship
کشتی باری
vans
واگن باری
freight car
واگن باری
freight cars
واگن باری
railroad carriage
واگن باری
cargo liner
کشتی باری
cargo boat
کشتی باری
lorries
ماشین باری
idle current
جریان بی باری
dead weight tonnage
گنجایش باری
idle frequency
فرکانس بی باری
idle period
پریود بی باری
freight trains
قطار باری
idle time
زمان بی باری
freight train
قطار باری
fright car
واگن باری
road transport vehicle
ماشین باری
scow
یدک کش باری
no load condition
حالت بی باری
neutral position
وضعیت بی باری
no load current
جریان بی باری
fourgon
واگون باری
praam
باری یاتوپدار
motortruck
کامیون باری
spill wind
سست کردن بادبان برای جلوگیری از تمایل قایق به یک سمت
cable
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
cabled
طناب یا زنجیر کلفت برای مهار کردن یا کشیدن قایق
promiscuity
بی بند و باری جنسی
cargo master
نوعی هواپیمای باری
no load torque
گشتاور پیچشی بی باری
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
truckloads
به گنجایش یک ماشین باری
overload principle
اصل اضافه باری
truckload
به گنجایش یک ماشین باری
lorries
اتومبیل باری گاری
floating cargo
باری که دردریا است
autoloading
باری نیم خودکار
lift helicopter
هلی کوپتر باری
ideal no load d.c. voltage
ولتاژ "دی .سی " بی باری ایده ال
boxcar
یکنوع واگن باری
sexual promiscuity
بی بند و باری جنسی
idling current connection
اتصال جریان بی باری
idle current connection
اتصال جریان بی باری
lorry
اتومبیل باری گاری
perfunctory
باری بهر جهت
lighters
کشتی باری کوچک
ideal no load voltage
ولتاژ بی باری ایده ال
lighter
کشتی باری کوچک
vans
واگن باری سرپوشیده
van
واگن باری سرپوشیده
galliot
کرجی باری یا ماهی گیری
wanigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
wannigan
سقف تراکتور یا ماشین باری
to have
[or bear]
a maximum
[minimum]
load of something
حداکثر
[حداقل]
باری را پذیرفتن
freighter
کرایه کننده کشتی باری
nosing
باری که چرخهای لوکوموتیومتحمل می شوند
floating cargo
باری که باکشتی حمل میشود
freighters
کرایه کننده کشتی باری
the supreme
خداوند متعال باری تعالی
traveler
میله فلزی عقب قایق با حلقه برای وصل کردن طناب بادبان
carack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
carrack
کشتی بزرگ باری وجنگی قدیمی
galiot
کرجی باری یاماهی گیری هلندی
showboat
قایق دارای صحنه نمایش نمایش در قایق
milner bary gambit
گامبی میلنر- باری در دفاع فرانسوی شطرنج
plateform car
واگن باری بدون دیوار راه اهن
globe master
نوعی هواپیمای باری سنگین چهار موتوره
entrucking table
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
to make a complaint
[about]
شکایت کردن
[درباره]
[مثال: ناراضی بودن درباره کالا یا سرویس]
heian sandan
اجرای هم زمان دو تکنیک اوچی اوکه و گدان باری
compartment marking
تقسیمات علامت گذاری شده داخل هواپیمای باری یاترابری
cartel
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartels
اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
limit load
بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
scooter
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
scooters
روروک مخصوص بچه ها قایق موتوری ته پهن روروک سواری کردن
tackle
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackles
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackled
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
tackling
درگیری طنابها و وسایل قایق وسایل موردنیاز یک ورزش دور کردن توپ از توپدار
portable
کامپیوتر فشرده و مستقل که میتواند توسط بسته باری یا منبع تغذیه اجرا شود
cost center
قسمت هزینه در یک موسسه واحدی در یک موسسه که وفیفه اش تعیین قیمت کالا ازطریق توزیع و سرشکن کردن هزینه هاست
field storage
انبار کردن کالا در صحرا انبار مهمات در فضای باز کوپه مهمات روباز
hercules
نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences.
این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
maids of honor
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
maid of honor
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
neutral position
وضعیت خنثی یا خلاص حالت خلاص یا بی باری
maid of honour
ندیمه ساقدوش یا ملازم عروس ندیمه در باری
stuff
کالا
commodities
کالا
good
کالا
stuffs
کالا
stuffed
کالا
materials
کالا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com