Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (13 milliseconds)
English
Persian
snorkel
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
snorkels
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
schnorkel
با لوله تنفس زیر ابی رفتن
Other Matches
snorkels
لوله تنفس
snorkel
لوله تنفس
schnorkel
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
snorkel
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
snorkels
لوله مخصوص تنفس در زیر اب
pressure breathing
تنفس مصنوعی دادن با تولیداختلاف فشار هوا دستگاه تنفس یدکی اکسیژن برای خلبان
intubate
لوله فروکردن در بوسیله لوله باز نگاه داشتن لوله گذاردن درentrust
hosed
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing
لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
elvate
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
muzzle burst
ترکش گلوله در داخل لوله یاجلوی لوله توپ
go devil
لوله پاک کن مخصوص تمیز کردن لوله نفت
breech end
انتهای لوله توپ یا تفنگ ابتدای جان لوله
thermionic tube
لوله الکترونی که دران الکترون بوسیله حرارت دادن به الکترود منتشر میشود لوله گرمایونی
cannons
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
cannon
لوله ومتعلقات توپ توپخانه لوله دار
jack ring
حلقهای استوانهای که جهت نصب لوله جداریا بیرون کشیدن لوله از خاک به صورت طوق محافظ از ان استفاده میشود
vas deferens
لوله خروجی بیضه لوله منی
rigatoni
رشته فرنگی لوله لوله وکوتاه
spigot
لب لوله که در لوله دیگری جا میافتد
to pipeline
با خط لوله لوله کشی کردن
water pipe
لوله مخصوص لوله کشی اب
sockets
بست لوله دوراهی لوله
oviduct
لوله رحمی لوله فالوپ
pipeline assets
وسایل و لولههای سوخت رسانی سیستم لوله کشی وسایل نصب لوله
angle of depression
میدان حرکت لوله توپ در زیرافق زاویه حرکت زیر افق لوله
flash tube
لوله حامل جرقه چاشنی لوله رابط چاشنی با خرج انفجار
aspirations
تنفس
intermissions
تنفس
intermission
تنفس
suction
تنفس
admission
تنفس
admissions
تنفس
respiration
تنفس
aspiration
تنفس
coffee breaks
تنفس
coffee break
تنفس
entracte
تنفس
breathing
تنفس
artificial respiration
تنفس مصنوعی
spirometry
تنفس سنجی
eupnoea
تنفس طبیعی
inbreathe
تنفس کردن
breating apparatus
دستگاه تنفس
respired
تنفس کردن
hypernoea
تنفس سریع
intake stroke
مرحله تنفس
recesses
تنفس کردن
spiracle
سوراخ تنفس
induction stroke
مرحله تنفس
inhaled
تنفس کردن
spirometer
تنفس سنج
inhales
تنفس کردن
inhaling
تنفس کردن
halitosis
تنفس بدبو
inspirable
قابل تنفس
respirable
قابل تنفس
gas absorption
تنفس گاز
respire
تنفس کردن
eupnoea
تنفس عادی
inhale
تنفس کردن
polypnea
تنفس سریع
intakes
مکیدن تنفس
recess
تنفس کردن
intake
مکیدن تنفس
respiring
تنفس کردن
tambour
تنفس نگار
respires
تنفس کردن
back to battery
برگشت لوله به حالت اول عمل برگشت لوله توپ
pussyfoot
دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
intake
مجرای مکش یا تنفس
intakes
مجرای مکش یا تنفس
gill
دستگاه تنفس ماهی
spirometer
دستگاه تنفس سنج
irrespirable
غیر قابل تنفس
spirograph
دستگاه تنفس نگار
scuba
وسیله تنفس در زیر اب
naturally aspirated engine
موتور خود تنفس
intermissions
نوبهای تنفس دار
puerile breathing
تنفس خرخری کودکان
intermission
نوبهای تنفس دار
recess
تعطیل موقتی تنفس
recesses
تعطیل موقتی تنفس
winds
قدرت تنفس کامل
aqualungs
دستگاه تنفس اکسیژن
aqualung
دستگاه تنفس اکسیژن
recessional
وابسته بموقع تنفس
wind
قدرت تنفس کامل
goose step
رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
hyperpnea
تنفس خیلی سریع یاعمیق
the breathing operation
کاردم زدن عمل تنفس
abranchiate
فاقد برانشی یادستگاه تنفس
second wind
بازیابی وضع عادی تنفس
artificial respiration
تنفس مصنوعی resuscitation : syn
pneusis
دم زنی
[تنفس]
[همچنین پزشکی]
you have no option but to go
چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
solvent abuse
تمرین تنفس درمحیط های خفه
pneumatoneter
الت سنجش گنجایش تنفس ریه
to take a recess
موقتا دست از کار کشیدن تنفس کردن
breaks
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
respirators
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
break
ایجاد فضای تنفس با حرکتهای پیاده شطرنج
respirator
دستگاه تنفس مصونوعی دهان بند طبی
fricative
تلفظ شده با اصطکاک نفس ووقفه تنفس
pnemograph
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
truces
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
truce
وقتی که برای تنفس و استراحت داده میشود
collimating sight
دوربین نشانه روی لوله توپ به هدف دوربین منطبق کننده لوله و هدف
hypoventilation
تنفس کم بطوریکه مقداراکسیژن خون از مقدار عادی ان کمتر میشود
mouch
راه رفتن دولادولاراه رفتن
demand oxygen system
سیستم اکسیژنی که در ان جریان اکسیژن به صورت تناوبی و همزمان با تنفس شخص باشد
hyperventilation
تنفس زیاد بطوریکه مقدار دی اکسید کربن در خون از مقدارعادی ان کمتر میشود و سبب تشنج سرگیجه و غش میگردد
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
continuance
تمدید یا تجدید وقت دادگاه دادگاه را به عنوان تنفس موقتا" تعطیل کردن
gill slit
شکاف دستگاه تنفس ماهی شکاف برانشی
pulmotor
دستگاه تنفس مصنوعی دستگاه اکسیژن
parade
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades
سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading
سان رفتن رژه رفتن محل سان
paraded
سان رفتن رژه رفتن محل سان
angle of traverse
زاویه حرکت لوله در سمت زاویه سمت لوله
kiss of life
تنفس مصنوعی دهان به دهان
duct
لوله اب
blast pipe
لوله دم
tube
لوله
cannons
لوله
fire hose
لوله اب
pipelines
خط لوله
cannon
لوله
blast main
لوله دم
nozzle
سر لوله اب
downtake
لوله
nozzles
سر لوله اب
ductile
لوله شو
drain pipe
لوله
hickey
لوله خم کن
plumber
لوله کش
discharge head
سر لوله
plumbers
لوله کش
clips
لوله
hoses
لوله
tube cutter
لوله بر
valve
لوله
valves
لوله
stave
لوله اب
pipe
لوله
spouting
لوله
tubulation
لوله
bores
لوله
hosing
لوله
hosed
لوله
conduit
لوله
conduits
لوله
spouted
لوله
rouleau
لوله
cylinder
لوله
clip
لوله
spout
لوله
clipped
لوله
clippings
لوله
cylinders
لوله
chimneys
لوله
piped
لوله
hose
لوله
sequacious
لوله شو
chimney
لوله
noses
سر لوله
nose
سر لوله
bore
لوله
pipe line
خط لوله
pipe layer
لوله کش
tubes
لوله
water pipe
لوله اب
pipe fitter
لوله کش
pipeline
خط لوله
rolls
لوله
pipe cutter
لوله بر
hosepipe
لوله
rolled
لوله
roll
لوله
spouts
لوله
spout
لوله خروجی
down pipes
لوله ناودان
drain cock
لوله تخلیه
rodding a conduit
فنرگذرانی از لوله
chamber
خزانه لوله
chambers
خزانه لوله
drain pipe
لوله زهکشی
conduit wire
لوله برگمن
spouts
لوله خروجی
corrugated tube
لوله موجدار
coppering
مس گیری لوله
discahrge pipe
لوله تخلیه
copper tube
لوله مسی
spouting
لوله خروجی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com