English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
English Persian
type با ماشین تحریر نوشتن
typed با ماشین تحریر نوشتن
types با ماشین تحریر نوشتن
type write با ماشین تحریر نوشتن
Other Matches
The letter is well typed . نامه قشنگ ماشین شده است (با ماشین تحریر )
typewrite باماشین تحریر نوشتن
typewriters ماشین تحریر
type writer ماشین تحریر
typewriter ماشین تحریر
electric typewriter ماشین تحریر برقی
typed باسمه ماشین تحریر
teleprinter ماشین تحریر تلگرافی
ribbon نوار ماشین تحریر
type باسمه ماشین تحریر
stroke ضربه [ماشین تحریر]
ribbons نوار ماشین تحریر
types باسمه ماشین تحریر
type bar میله ماشین تحریر
teleprinters ماشین تحریر تلگرافی
console type writer ماشین تحریر میز فرمان
tty ماشین تحریر راه دور
teletypewriter ماشین تحریر راه دور
universal نوشتن برنامه که مخصوص یک ماشین نیست و روی چندین ماشین قابل اجرا است
teletypewriter دورنگاره ماشین تحریر راه دور
tvt Writer Type Television ماشین تحریر تلویزیونی
platen نگهدارنده کاغذ در چاپگر نورد ماشین تحریر
Teletype ماشین تحریر راه دور تله تایپ
Teletypes ماشین تحریر راه دور تله تایپ
Teletype ماشین تحریر خود کار گیرنده پیام ازمسافات دور
courier نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
couriers نوشتاری تک فضایی که مشابه نوشتار ماشین تحریر شرکتها است
Teletypes ماشین تحریر خود کار گیرنده پیام ازمسافات دور
platen صفحه پهن فلز قالب ریزی و ریخته گری نورد ماشین تحریر و غیره
typeball یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
machine 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machined 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
machines 1-روش نوشتن کد ماشین . 2-کد ماشین
keyboard terminal صفحه کلیدی شبیه به دستگاه ماشین تحریر که اجازه میدهد تا اطلاعات به درون یک سیستم کامپیوتری وارد شود
qwerty keyboard ترتیب صفحه کلید که روی بسیاری از صفحه کلیدهای موجود در ماشین تحریر وکامپیوتر و کلمه پردازهااستاندارد میباشد صفحه کلید کورتی
mark نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
marks نوشتن حروف با جوهر مغناطیسی یا هادی که بعدا توسط ماشین قابل خواندن باشند
photodigital memory سیستم حافظه کامپیوتری که از لیزر برای نوشتن داده روی فیلم ای که بعدا چندین بار قابل خواندن است ولی نه نوشتن استفاده میکند. WORM نیز گفته میشود. حافظه نوشتن یک بار
scrawls با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawled با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawl با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
scrawling با شتاب نوشتن خرچنگ قورباغهای نوشتن نامرتب وغیر استادانه نقاشی کردن
write protect غیر ممکن کردن نوشتن روی فلاپی دیسک یا با حرکت دادن قسمت حفافت در مقابل نوشتن
encipher برمز نوشتن رمز نوشتن
whiting گچ تحریر
tremulant تحریر
roulade تحریر
affranchisement تحریر
tremulously با تحریر
writing desks میز تحریر
desk میز تحریر
desks میز تحریر
writing desk میز تحریر
trilled با تحریر خواندن
write تحریر کردن
trill با تحریر خواندن
writes تحریر کردن
tremulous تحریر دار
trills با تحریر خواندن
secretaire میز تحریر
tremolo لرزش صدا تحریر
self binder ماشین کشاورزی که هم درومیکندوهم بافه می بند د ماشین درووبسته بندی
to a. letter روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
DVD درایو دیسک DVD که به کاربر امکان نوشتن , پاک کردن و نوشتن مجدد داده روی دیسک DVD میدهد
quavering لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quaver لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
quavered لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
rolltop desk میز تحریر دارای رویه کشودار
ingross تحریر کردن جمع اوری نیروها
quavers لرزش و تحریر صدا در اواز ارتعاش
machinists ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
machinist ماشین چی چرخکار ماشین ساز ماشینیست
elite type یک اندازه تحریر که دوازده کاراکتر را در هر اینچ تحریرقرار میدهد
cybernetics مط العه روش حرکت ماشین الکترونیکی یا انسانی و نحوه تقلید ماشین الکترونیکی از رفتار و اعمال انسان
erasable قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
compensation trading معاملهای که در ان فروشنده ماشین الات کارخانه متعهد میگردد تامحصول ان ماشین الات راخریداری نماید
he dose not know how to write نوشتن نمیداند نوشتن بلدنیست بلدنیست بنویسد
bench lathe ماشین تراش رومیزی ماشین تراش کوچکی که روی میز کار بسته میشود
machined ماشین کردن با ماشین رفتن
machine ماشین کردن با ماشین رفتن
machines ماشین کردن با ماشین رفتن
faxing مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxed مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
faxes مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
cross compiler کامپایلری که روی یک ماشین اجرا میشود در حالیکه این ماشین با ماشینی که این کامپایلر برای ان طراحی شده است تا کدهایش را ترجمه کند تفاوت دارد
fax مودمی که برای ارسال و دریافت داده فکس از او به ماشین استاندارد فکس استفاده میشود و همان طور که ماشین فکسی که به کامپیوتر دیگر وصل شده باشد
disassembler برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
double column vertical boring mill ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
assemble ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembles ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembled ترجمه نمودن و ایجاد هماهنگی در دادههای مورد نیاز یک برنامه کامپیوتری و برگرداندن داده به زبان ماشین و تهیه برنامه نهایی جهت اجراترجمه علائم سمبلیک به کدهای معادل در ماشین همگذاردن
assembler یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
rollover میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
photocomposition کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
redact اماده چاپ کردن تحریر کردن
automated teller machine ماشین سخنگوی خودکار ماشین تحویل خودکار
digital computer ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
the machine is in operation ماشین در گردش است ماشین دایر است
d.c. machine ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
Jacquard loom ماشین بافندگی ژاکارد [این ماشین جهت بافت فرش های ماشینی و یا پارچه های رنگی استفاده می شود که رنگ های بکار رفته در نقش و طرح فرش را توسط صفحه مقوائی سوراخ دار و یا همان نقشه ژاکارد کنترل می کنند.]
inscribes نوشتن
inscribing نوشتن
put down <idiom> نوشتن
inscribed نوشتن
scrawl بد نوشتن
pt down نوشتن
scrawls بد نوشتن
write head هد نوشتن
writes نوشتن
write نوشتن
set down نوشتن
scrawled بد نوشتن
scrawling بد نوشتن
scribbles بد نوشتن
to reduce to writing نوشتن
to set down نوشتن
scribbled بد نوشتن
penned نوشتن
scribble بد نوشتن
pen نوشتن
penning نوشتن
superscrible نوشتن
pens نوشتن
to put down نوشتن
inscribe نوشتن
scribbling بد نوشتن
to drive a pen or quill نوشتن
indite نوشتن
demythologize تفسیر نوشتن
pens خامه نوشتن
tablets بر لوح نوشتن
inscroll در طومار نوشتن
read/write head هدخواندن- نوشتن
penning خامه نوشتن
to write out بتفضیل نوشتن
to write off به اسانی نوشتن
penned خامه نوشتن
tired of writing خسته از نوشتن
pen خامه نوشتن
to dip ones pen in gall سخت نوشتن
miswrite اشتباه نوشتن
graphic وابسته به فن نوشتن
double space یک خط درمیان نوشتن
tablet بر لوح نوشتن
jotted با شتاب نوشتن
overwrite زیاد نوشتن
overwrite جای نوشتن
i am weary of writing از نوشتن خسته
hyphenate با خط پیوند نوشتن
precis خلاصه نوشتن
poeticize شعر نوشتن
poetize شعر نوشتن
handwrite بادست نوشتن
graphomania شهوت نوشتن
jot با شتاب نوشتن
engross درشت نوشتن
read/write خواندن- نوشتن
write out به تفصیل نوشتن
impanel در صورت نوشتن
r/w خواندن- نوشتن
over write جای نوشتن
elegize قصیده نوشتن
gloss حاشیه نوشتن بر
write head نوک نوشتن
wirte only تنها نوشتن
overwrite دومرتبه نوشتن
jots با شتاب نوشتن
rewrite باز نوشتن
rewrites دوباره نوشتن
rewrites باز نوشتن
rewriting دوباره نوشتن
rewriting باز نوشتن
rewritten دوباره نوشتن
rewritten باز نوشتن
rewrote دوباره نوشتن
rewrote باز نوشتن
scribbling باشتاب نوشتن
rewrite دوباره نوشتن
annotates حاشیه نوشتن
annotates یادداشت نوشتن
annotating تفسیر نوشتن
program برنامه نوشتن
list در فهرست نوشتن
annotating یادداشت نوشتن
annotating حاشیه نوشتن
circumscribe نوشتن در دور
circumscribed نوشتن در دور
circumscribes نوشتن در دور
circumscribing نوشتن در دور
annotates تفسیر نوشتن
scribbles باشتاب نوشتن
scribbled باشتاب نوشتن
scribble باشتاب نوشتن
enlist درفهرست نوشتن
table در فهرست نوشتن
tabled در فهرست نوشتن
tables در فهرست نوشتن
tabling در فهرست نوشتن
noting نت موسیقی نوشتن
notes نت موسیقی نوشتن
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com