Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
thoughtful of others
با ملاحظه نسبت بدیگران
Other Matches
do good to others
بدیگران نیکی کنید
buck passer
شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
She is a considerate (an inconsiderate ) person .
آدم با ملاحظه یی ( بی ملاحظه یی ) است
leverage
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
animadversion
ملاحظه
regards
ملاحظه
unmindful
بی ملاحظه
disregardful
بی ملاحظه
regarded
ملاحظه
cum grano
با ملاحظه
incautious
بی ملاحظه
regard
ملاحظه
indiscreet
بی ملاحظه
not unmindful
بی ملاحظه
rashness
بی ملاحظه گی
observations
ملاحظه
observation
ملاحظه
inconsiderate
بی ملاحظه
thoughtless
بی ملاحظه
prudence
ملاحظه
unthinking
بی ملاحظه
tact
ملاحظه
incosiderate
بی ملاحظه
incircumspect
بی ملاحظه
respects
ملاحظه
respect
ملاحظه
consideration
ملاحظه
considerations
ملاحظه
gravitas
ملاحظه
unconsidered
بی ملاحظه
bluftly
بی ملاحظه
remarks
ملاحظه
remarking
ملاحظه
remark
ملاحظه
remarked
ملاحظه
worthy of note
قابل ملاحظه
considers
ملاحظه کردن
note
ملاحظه کردن
perceive
ملاحظه کردن
notes
ملاحظه کردن
regrad for others
ملاحظه دیگران
wary
با ملاحظه هشیار
circumspect
ملاحظه کار
consider
ملاحظه کردن
heeded
ملاحظه رعایت
heed
ملاحظه رعایت
observed
ملاحظه کردن
heeds
ملاحظه رعایت
to take note of
ملاحظه کردن
observes
ملاحظه کردن
observe
ملاحظه کردن
observing
ملاحظه کردن
perceiving
ملاحظه کردن
perceives
ملاحظه کردن
regardant
ملاحظه کننده
regard for others
ملاحظه دیگران
perceived
ملاحظه کردن
heeding
ملاحظه رعایت
noting
ملاحظه کردن
annotations
تحشیه ملاحظه
canniness
ملاحظه کاری
regarded
ملاحظه کردن
irrespective of
بدون ملاحظه
ciecumspect
ملاحظه کار
circumspective
ملاحظه کار
regards
ملاحظه کردن
circumspectly
ملاحظه کارانه
healable
قابل ملاحظه
considerately
ازروی ملاحظه
noted
مورد ملاحظه
noteless
غیرقابل ملاحظه بی نت
regard
ملاحظه کردن
reckless
بی ملاحظه بی اعتنا
blat
بی معنی و بی ملاحظه
inadvertent
بی ملاحظه سهوی
annotation
تحشیه ملاحظه
petty
غیر قابل ملاحظه
blat
بی ملاحظه حرف زدن
remark
تبصره ملاحظه کردن
noticeably
بطرز قابل ملاحظه
remarked
تبصره ملاحظه کردن
sizable
قابل ملاحظه بزرگ
remarking
تبصره ملاحظه کردن
remarks
تبصره ملاحظه کردن
to take in a reef
با ملاحظه کار کردن
oversubtle
بیش از حد ملاحظه کار
unconsidered
غیر قابل ملاحظه
without the gloves
جدا بی ملاحظه بی رودربایستی
noteworthiness
قابل ملاحظه بودن
As you can see for yourself.
همانطور که ملاحظه می فرمایید
sizeable
قابل ملاحظه بزرگ
remerkableness
قابل ملاحظه بودن
blankly
بدون ملاحظه بکلی
considerably
بطور قابل ملاحظه
observantly
از روی ملاحظه و رعایت
remarkably
بطور قابل ملاحظه
To be observant of the regulations .
ملاحظه مقررات را کردن
noteworthily
بطور قابل ملاحظه
Without the least regard .
بدون کمترین ملاحظه یی
observingly
از روی ملاحظه حرمت گرارانه
notably
بطور برجسته یا قابل ملاحظه
heeds
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heed
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeding
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
heeded
محل گذاشتن به ملاحظه کردن
glib answer
پاسخ بدون ملاحظه
[بی فکر]
to take off the gloves
رودربایستی راکنارگذاشتن بی ملاحظه گفتگوکردن
unadvied
تند بی ملاحظه بی احتیاط ناسنجیده
unadvised
تند وبی ملاحظه بی احتیاط
He is very cartious ( circrmspect, reserved ) .
خیلی ملاحظه کار است
guarded
احتیاط امیز ملاحظه کار
You must make allowances for his age .
باید ملاحظه سنش را بکنی
Observation of natural phenomena .
ملاحظه پدیده های طبیعی
It was some consikerable amount.
مبلغ قابل ملاحظه ای بود
reappraise
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraises
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
reappraising
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
irrespectively
بدون ملاحظه چیزهای دیگر مستقلا
to respect persons
ملاحظه کردن وواهمه داشتن ازمردم
hardball
فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
reappraised
دوباره مورد ملاحظه قرار دادن
to be wary of saying something
در گفتن سخن ملاحظه اطراف کار راکردن
scapegrace
ادم بی پروا وبی ملاحظه اصلاح ناپذیر
not to lose sight of
ملاحظه کردن
[به کسی یا چیزی]
را فراموش نکردن
No more Mr. Nice Guy!
<idiom>
دیگر به هیچ کس ملاحظه نمیکنم!
[اصطلاح روزمره]
respecters
کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
respecter
کسی که از مردمان بانفوذ یاتوانگر ملاحظه یا صرفداری میکند
worthy of remark
قابل ملاحظه برجسته مشهور فوق العاده استثنائی
inconsiderably
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
In the ration lf one to ten .
به نسبت یک به ده
In what proportion ?
به چه نسبت ؟
ratios
نسبت
quotients
نسبت
than
نسبت به
in connexion with
نسبت به
relation
نسبت
cognation
نسبت
apropos of
نسبت به
as compared to
نسبت به
rates
نسبت
rate
نسبت
to
تا نسبت به
in proprotion to
نسبت به
in regard of
نسبت به
kinship
نسبت
bearing
نسبت
proportional
به نسبت
in the ratio of
به نسبت
in respect of
نسبت به
in respect of
به نسبت
in relation to
نسبت به
in regard to
نسبت به
with respect to
نسبت به
proportion
نسبت
proportions
نسبت
towards
نسبت به
quotient
نسبت
respects
نسبت
rapport
نسبت
uncross
نسبت
relational
نسبت
t ratio
نسبت تی
the rat of to
نسبت دو به سه
format
نسبت
ratio
نسبت
respect
نسبت
formats
نسبت
error ratio
نسبت خطا
distribution ratio
نسبت توزیع
deposit ratio
نسبت سپرده
hit ratio
نسبت اصابت
factor proportion
نسبت عوامل
feedback ratio
نسبت فیدبک
he is faithful to me
نسبت به من باوفاست
image ratio
نسبت تصویر
gyromagnetic ratio
نسبت ژیرومغناطیسی
glide ratio
نسبت سریدن
fineness ratio
نسبت فرافت
velocity ratio
نسبت سرعت
feedback ratio
نسبت پس خوراند
current ratio
نسبت جاری
to put down
نسبت دادن
to do by
رفتارکردن نسبت به
cash ratio
نسبت نقدینگی
to behave toward
رفتارکردن نسبت به
bypass ratio
نسبت کنارگذاری
there is nothing wanting
چیزی کم نسبت
ten's complement
متمم نسبت به 01
bear on
نسبت داشتن
stress ratio
نسبت تنش
strength ratio
نسبت استحکام
cost benefit ratio
نسبت فایده
correlation ratio
نسبت همبستگی
control ratio
نسبت فرمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com