Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
English
Persian
to drive on dimmed
[dipped]
headlights
با نور پایین رانندگی کردن
Other Matches
drives
رانندگی کردن
chauffeured
رانندگی کردن
drive
رانندگی کردن
chauffeurs
رانندگی کردن
chauffeuring
رانندگی کردن
chauffeur
رانندگی کردن
to drive a car
رانندگی کردن خودرویی
to jink
[colloquial]
[British English]
در دویدن
[راه رفتن]
[رانندگی کردن]
ناگهان مسیر را تغییر دادن
downhaul
پایین کشیدن رشته پایین کشنده
depress
پایین دادن لوله پایین اوردن
depresses
پایین دادن لوله پایین اوردن
down
سوی پایین بطرف پایین
go dan barai
رد کردن از پایین
let down
پایین کردن
to let down
پایین کردن
wheel gloves
دستکش رانندگی
driving experience
تجربه رانندگی
driving
موثر رانندگی
radius of action
ناحیه رانندگی
staging
رانندگی کالسکه
motoring offences
جرائم رانندگی
driving licenses
گواهینامه رانندگی
driving licences
گواهینامه رانندگی
driving licence
گواهینامه رانندگی
remit
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remits
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitting
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
remitted
به دادگاه پایین تر یا بالاترارجاع کردن
cog down
به سمت پایین نورد کردن
flag
سنگفرش کردن پایین افتادن
flags
سنگفرش کردن پایین افتادن
to come down with a run
پایین افتادن افت کردن
down line
بار کردن پایین خطی
vertically
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
karting
رانندگی با اتومبیل کوچک
pull ahead
جلو زدن
[در رانندگی]
drive
رانندگی ارابه مسابقهای
department of motor vehicles
[DMV]
[American E]
اداره راهنمایی و رانندگی
traffic court
دادگاه تخلفات رانندگی
There is nothing to be afraid of in driving.
رانندگی که ترس ندارد.
drives
رانندگی ارابه مسابقهای
vehicle registration office
اداره راهنمایی و رانندگی
drunken driving
رانندگی در حال مستی
road traffic offences
جرائم راهنمایی و رانندگی
He drives recklessly.
بی احتیاط رانندگی می کند
bottom
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
bottoms
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
to push down
بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
Road signs
علائم راهنمایی و رانندگی جاده
debased
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debasing
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
debase
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
to switch on the dipped
[dimmed]
headlights
چراغ نور پایین
[ماشین]
را روشن کردن
debases
مقام کسی را پایین بردن پست کردن
timber hitch
گره وصل کردن زه به شاخه پایین کمان
to weigh down
سنگینی کردن بر پایین اوردن شکسته شدن
cell phone users while driving
کاربران تلفن همراه درحال رانندگی
Here ist my driving licence card.
بفرمائید این گواهینامه رانندگی من است.
traffic court
دادگاه ویژه رسیدگی به تخلفات رانندگی
reduced lighting
حرکت با نور کم رانندگی با چراغ جنگی
It is murder driving on this freeway ( motorway , highway ) .
رانندگی دراین بزرگراه کشنده است
iceboat
قایق مخصوص رانندگی روی سطح یخزده
to pass your driver's license test at the first attempt
آزمون گواهینامه رانندگی را بار اول قبول شدن
It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread
این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
downgraded
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrade
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades
کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
lower limit
حد پایین
beneath
پایین تر
lowering
پایین تر
dowm
پایین
bottoms
پایین
bal
از مچ پا به پایین
down stairs
پایین
lower most
پایین تر
beneath
پایین
lowers
پایین تر
flattest
پایین
bottom
پایین
flat
پایین
low level
پایین
lower
پایین تر
hypogenous
پایین رو
infara
پایین
lowered
پایین تر
shortest
پایین تر
hereinafter
[formal]
<adv.>
در پایین
down
پایین
thereinafter
[archaic or formal]
<adv.>
در پایین
subteen
پایین تر از سن 31
subatmospheric
پایین تر از جو
infara
پایین تر
below
پایین
underneath
پایین
neath or neath
پایین
submiss
پایین
vide infara
پایین
shorter
پایین تر
short
پایین تر
further down
پایین تر
lower
پایین
tailwater
پایین اب
shitu
پایین
de-
پایین
low
پایین
sub-
یا پایین تر
below
<adv.>
در پایین
hereafter
<adv.>
در پایین
neath or neath
پایین تر
minor
پایین رتبه
lower threshold
استانه پایین
low energy
انرژی پایین
feet
پایین دامنه
neath or neath
پایین زیرین
lower most
پایین ترین
low wing
بال پایین
lower bound
کران پایین
lowpass
پایین گذار
lowermost
پایین ترین
subordinate
فرعی پایین تر
overhand
از پایین ببالا
low
پایین اهسته
low
پایین ضعیف
to come down
پایین امدن
degrade
پایین دادن
descend
پایین امدن
descends
پایین امدن
uoppon pyon soon koot
کف دست پایین
low resolution
تفکیک پایین
up and down
بالا و پایین
low frequency
فرکانس پایین
degrades
پایین دادن
breast
نورد پایین
lower mast
دکل پایین
to bring down
پایین اوردن
subordinated
فرعی پایین تر
subordinates
فرعی پایین تر
subordinating
فرعی پایین تر
downstairs
طبقه پایین
lower limit
کران پایین
low resolution
وضوح پایین
nether
زیر پایین
nether
واقع در پایین
infrahuman
پایین تر از انسان
undermost
پایین ترین
catabatic
پایین اینده
oars down
پارو پایین
to reach down
پایین اوردن
the lower world
جهان پایین
depression
پایین دادن
the masses
دستههای پایین تر
the valley lies below
ده در پایین است
res
noitaloseR پایین
go down
پایین رفتن
shut
پایین اوردن
prolapsus
پایین افتادگی
prolapse
پایین افتادن
downward
پایین زیرین
pushdown
پایین فشردنی
look down
پایین امدن
nutate
پایین افتادن
bate
پایین اوردن
nutant
پایین افتاده
shuts
پایین اوردن
shutting
پایین اوردن
push down stack
پایین فشردنی
depressions
پایین دادن
on the down grade
پایین رونده
downward
روبه پایین
prolapse
پایین افتادگی
beneath
از زیر پایین تر از
hereinbelow
ازاین پایین تر
low activity
فعالیت پایین
lee
پایین باد
downstream
پایین رود
downstream
پایین دست
bottommost
پایین ترین
bottom up
از پایین به بالا
drives
ضربه از پایین
mean low water
اب پایین میانگین
to beat down
پایین اوردن
hereinbelow
در پایین این
drive
ضربه از پایین
to set down
پایین اوردن
alow
روبه پایین
submaxilla
ارواره پایین
face down feed
خورد رو به پایین
to sink in the scale
پایین رفتن
nether world
جهان پایین
low altitude
ارتفاع پایین
downward stroke
ضربه رو به پایین
dim light
نور پایین
low order
پایین رتبه
low level
در سطح پایین
low pass
پایین گذر
download
بارگیری پایین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com