Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
scalp
با نوک پای جلو ضربه زدن به سم پای عقب در یورتمه
scalps
با نوک پای جلو ضربه زدن به سم پای عقب در یورتمه
Other Matches
trotters
یورتمه ران اسب یورتمه رو
trotter
یورتمه ران اسب یورتمه رو
trotted
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot
یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
hit
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hitting
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
hits
ضربه به توپ یا حریف ضربه بدنی به حریف برای خروج او از بازی ضربه
trotters
یورتمه رو
trotted
یورتمه
pacer
یورتمه رو
trots
یورتمه
trotting
یورتمه
jogged
یورتمه
jog
یورتمه
jogs
یورتمه
three gaited
یورتمه رو
trot
یورتمه
jogging
یورتمه
trotter
یورتمه رو
trot
یورتمه روی
pacing
گام یورتمه
piaffer
یورتمه اهسته
piaffer
یورتمه کوتاه
sidewheeler
اسب یورتمه رو
canter
یورتمه رفتن
dogtrot
یورتمه اهسته
dogtrot
یورتمه رفتن
pace
یورتمه رفتن
paced
یورتمه رفتن
gait
یورتمه روی
jog trot
یورتمه کوتاه
canters
یورتمه رفتن
cantering
یورتمه رفتن
cantered
یورتمه رفتن
trots
یورتمه روی
trotting
یورتمه روی
trotted
یورتمه روی
paces
یورتمه رفتن
punted
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punt
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
punts
ضربه با پا باانداختن توپ بزمین و ضربه زدن پیش ازتماس ان با زمین
jogged
دویدن بصورت یورتمه
jogs
دویدن بصورت یورتمه
fox trot
یورتمه اهسته اسب
jogging
دویدن بصورت یورتمه
jog
دویدن بصورت یورتمه
ambles
یورتمه رفتن اسب
ambled
یورتمه رفتن اسب
amble
یورتمه رفتن اسب
ambling
یورتمه رفتن اسب
impluse response
پاسخ ضربه رفتار ضربه تابع انتقال ایمپولز
crossest
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosser
ضربه هوک پس از ضربه حریف
crosses
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
sclaff
ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
shank
ضربه زدن به توپ با قوزک یاکنار پا ضربه زدن به گوی باعقب چوب گلف یا بدنه ان قسمتی از لنگر که طناب به ان وصل شود قسمتی از قلاب ماهیگیری بین سوراخ وانحنا
placekick
ضربه به توپ کاشته شده ضربه کاشته
thud
ضربه
impacts
ضربه
impulses
ضربه
thuds
ضربه
thudded
ضربه
thudding
ضربه
flaps
ضربه
strokes
ضربه
stroking
ضربه
double kick
دو ضربه پی در پی
butt joint
ضربه
antiknock
ضد ضربه
flapped
ضربه
flap
ضربه
collisions
ضربه
collision
ضربه
impact
ضربه
brunt
ضربه
kicked
ضربه
pushes
ضربه
kicked
ضربه با پا
kick
ضربه
kick
ضربه با پا
hack
ضربه
kicking
ضربه با پا
head
ضربه با سر
kicks
ضربه
kicks
ضربه با پا
kicking
ضربه
pulsed
ضربه
push
ضربه
shocked
ضربه
hacked
ضربه
tit
ضربه
tits
ضربه
shocks
ضربه
hacks
ضربه
surges
ضربه
surged
ضربه
surge
ضربه
butting
ضربه با سر
pushed
ضربه
shock
ضربه
impluse
ضربه
blows
ضربه
pops
ضربه
sole of the foot kick
ضربه با کف پا
sole kick
ضربه با کف پا
pop
ضربه
popped
ضربه
shots
ضربه
shot
ضربه
stroke
ضربه
slugger
ضربه زن
interrupter
ضربه گر
sole trap
ضربه با کف پا
shockproof
ضد ضربه
yee jupkki
ضربه پا
blow
ضربه
pulse
ضربه
bonk
ضربه بر سر
bonked
ضربه بر سر
bonking
ضربه بر سر
bonks
ضربه بر سر
strikeless
بی ضربه
stroked
ضربه
impulse
ضربه
whang
ضربه
mishit
ضربه بد
shock proof
ضد ضربه
left
ضربه چپ
piston stroke
ضربه پیستون
tobi geri
ضربه پا در پرش
thrums
ضربه گیر
percussion drill
مته ضربه ای
jolts
تکان ضربه
POW
صدای ضربه
POWs
صدای ضربه
penalty hit
ضربه ازاد
traumatism
ضربه تصادم
pulse counter
ضربه شمار
ushiro geri
ضربه پا به پشت
penalty kick
ضربه پنالتی
tee off
ضربه محکم
pulse transformer
مبدل ضربه
spot kick
ضربه کاشته
shotmaking
ضربه به توپ
single stroke bell
زنگ تک ضربه
shock waves
موج ضربه
concussion
ضربه مغزی
tossing
ضربه بلند
shock inducer
دستگاه ضربه زن
hammer
ضربه زدن
sevice kick
ضربه سرویس
tosses
ضربه بلند
tossed
ضربه بلند
toss
ضربه بلند
scissors kick
ضربه قیچی
rectangular pulse
ضربه مستطیلی
side foot
ضربه با کنار پا
range of storke
ناحیه ضربه
push shot
ضربه فشاری
pump stroke
ضربه پمپ
shockless
بدون ضربه
jolting
تکان ضربه
yeop chagi
ضربه با بغل پا
dubs
ضربه کم جان
deliver
ضربه زدن
delivers
ضربه زدن
hammered
ضربه زدن
hammers
ضربه زدن
whip
ضربه زدن
whipped
ضربه زدن
whips
ضربه زدن
knock
ضربه زدن
knocked
ضربه زدن
dubbed
ضربه کم جان
dub
ضربه کم جان
shocks
ضربه تکان
lollipop
ضربه اسان
lollipops
ضربه اسان
knocks
ضربه زدن
quash
با ضربه زدن
hit lists
فهرست ضربه
blast
ضربه انفجار
blasts
ضربه انفجار
hit list
فهرست ضربه
fall
ضربه فنی
yoko geri
ضربه به پهلو
yohan nukite
ضربه با انگشتان
whop
ضربه وزش
jolt
تکان ضربه
To receive a blow.
ضربه خوردن
quashed
با ضربه زدن
quashes
با ضربه زدن
slash
ضربه سریع
slashed
ضربه سریع
slashes
ضربه سریع
pickier
ضربه زننده
pickiest
ضربه زننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com