English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 249 (43 milliseconds)
English Persian
interchange با هم مبادله کردن
interchanged با هم مبادله کردن
interchanges با هم مبادله کردن
interchanging با هم مبادله کردن
Search result with all words
exchange صرافی مبادله کردن
exchange مبادله کردن تعویض
exchange مبادله کردن
exchanged صرافی مبادله کردن
exchanged مبادله کردن تعویض
exchanged مبادله کردن
exchanges صرافی مبادله کردن
exchanges مبادله کردن تعویض
exchanges مبادله کردن
exchanging صرافی مبادله کردن
exchanging مبادله کردن تعویض
exchanging مبادله کردن
swap مبادله کردن
swapped مبادله کردن
swaps مبادله کردن
swopped مبادله کردن
swopping مبادله کردن
swops مبادله کردن
trade مبادله کردن
trade داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
traded مبادله کردن
traded داد و ستد کردن مبادله یا معاوضه کردن حرفه
interchange مبادله کردن
interchange مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged مبادله کردن
interchanged مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges مبادله کردن
interchanges مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging مبادله کردن
interchanging مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
trade in مبادله کردن
trade-in مبادله کردن
trade-ins مبادله کردن
chaffer مبادله کردن
commmute تغییر دادن مبادله کردن
dicker مبادله کردن پوست حیوانات معامله جنسی
intercommunicate مبادله کردن
lay to مبادله ضربات کردن
passing action عملیات رد و بدل کردن کالا وتدارکات مبادله تدارکات
swap in مبادله کردن به داخل
swap out مبادله کردن به خارج
swop مبادله کردن
to barter for مبادله کردن
to spar at each other مبادله کلام کردن
to exchange something [for something] مبادله کردن [چیزی را با چیز دیگری]
Other Matches
double coincidence of wants زیرا هرطرف مبادله باید کالائی را به بازار عرضه کند که طرف دیگر مبادله به ان نیاز دارد ونیز شرایط مبادله باید موردتوافق طرفین مبادله باشد
exchange control نظارت دولت بر مبادله ارز کنترل مبادله ارز توسط دولت
exchanging مبادله
bartered مبادله
exchange مبادله
trade-ins مبادله
interchanging مبادله
truck مبادله
trucks مبادله
exchanged مبادله
trucking مبادله
reciprocation مبادله
trade in مبادله
interchanges مبادله
trucked مبادله
trade-in مبادله
barter مبادله
swapping مبادله
talks مبادله
talked مبادله
talk مبادله
barters مبادله
interchanged مبادله
interchange مبادله
bartering مبادله
bater مبادله
exchanges مبادله
exchange مرکز مبادله
interchanged مبادله کالا
terms of trade شرایط مبادله
terms of trade رابطه مبادله
trafficking مبادله کالا
trafficked مبادله کالا
exchange مبادله پول
exchanging مرکز مبادله
bartering مبادله پایاپای
bartering مبادله تهاتری
traffics مبادله کالا
interchangeable قابل مبادله
traffic مبادله کالا
exchange rates نرخ مبادله
barters مبادله پایاپای
interchange مبادله کالا
barters مبادله تهاتری
truckage مبادله معامله
futures exchange مبادله سلف
exchanged مرکز مبادله
change تعویض مبادله
fire fight مبادله اتش
interchanging مبادله کالا
changing تعویض مبادله
exchanges مرکز مبادله
foreign exchange مبادله خارجی
commodity exchange مبادله کالا
value in exchange ارزش مبادله
exchanges مبادله پول
barter مبادله پایاپای
medium of exchange وسیله مبادله
barter مبادله تهاتری
exchange value ارزش مبادله
changes تعویض مبادله
changed تعویض مبادله
bourse مبادله بورس
truckage مبادله جنسی
exchange of flags مبادله پرچمها
exchange of notes مبادله یادداشتها
rate of exchange نرخ مبادله
interchanges مبادله کالا
inconvertible مبادله ناپذیر
reciprocal trading مبادله متقابل
exchanging مبادله پول
exchange rate نرخ مبادله
exchanged مبادله پول
tit for tat <idiom> مبادله منصفانه
exchanger مبادله کننده
cambium محل مبادله
contract curve منحنی مبادله
bartered مبادله تهاتری
bartered مبادله پایاپای
exchangeable قابل مبادله
exchange restriction کنترل مبادله ارز
changed پول خرد مبادله
trade مزاحمت مبادله کالا
barters تهاتر مبادله کالاباکالا
exchange rates نرخ مبادله ارز
bartered تهاتر مبادله کالاباکالا
inside pass مبادله چوب در امدادی
changes پول خرد مبادله
at the current rate of exchange به نرخ مبادله جاری
barter تهاتر مبادله کالاباکالا
unvisual exchange مبادله نامرئی چوب
exchangee چیز مبادله شده
changing پول خرد مبادله
change پول خرد مبادله
automatic data handling سیستم مبادله خودکاراطلاعات
exchanged معاوضه و مبادله پول
rate of exchange نرخ مبادله ارز
olefin metathesis reaction واکنش مبادله اولفینی
cartel مبادله اسیران جنگی
exchanging معاوضه و مبادله پول
private branch exchange مبادله انشعاب خصوصی
data interchange format file فایل با فرمت مبادله
bartering تهاتر مبادله کالاباکالا
cartels مبادله اسیران جنگی
takeovers مبادله چوب امدادی
purchasing power parity نرخ نسبی مبادله
exchanges معاوضه و مبادله پول
exchange معاوضه و مبادله پول
traded مزاحمت مبادله کالا
takeover مبادله چوب امدادی
exchange rate نرخ مبادله ارز
cartels موافقتنامه مبادله اسیران جنگی
automatic digital network شبکه مبادله اطلاعات کامپیوتری
cartel موافقتنامه مبادله اسیران جنگی
redemption مبادله اوراق بهادار با پول
sprint pass مبادله نامرئی چوب امدادی
covenants که بین طرفین مبادله می گردد
covenant که بین طرفین مبادله می گردد
fixed exchange rate نرخ مبادله ثابت ارز
automatic data handling سیستم کامپیوتری مبادله اطلاعات
dif فایل قالب مبادله داده ها
american standard کد استانداردامریکایی برای مبادله اطلاعات
privacy جداسازی مبادله پیام برای تامین
manchester school مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
boot اختلاف موجودبین قیمتها در مبادله دودارایی
clearinghouse سازمانی که چکهای بانکهای مختلف را دران مبادله میکنند
parlementaire کسی که بین طرفین متحاربین مبادله پیام را به عهده دارد
double coincidence of wants نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
consular convention عهد نامهای که جهت مبادله کنسول بین دو کشور منعقد میشود
navigation head بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
exchange of instruments of ratification مبادله اسناد دال بر تصدیق وتصویب موضوع مورد توافق یا تصویب معاهده
exchange of full powers رسمیت یافتن تنزل نرخ ارز مبادله اسناد مربوط به تفویض اختیارات تام
clearing and switch buying توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
protocol ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
protocols ارتباطی بین واحدهادرایستگاههای کاری مختلف که قواعد و فرمت هایی را برای مبادله پیام ها تعریف میکند
private automatic branch exchange رد و بدل کننده شعبهای اتومات خصوصی مبادله انشعاب خودکار خصوصی
relateral tell مبادله پیام بین دو ایستگاه بااستفاده از ایستگاه واسطه
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
exchange of notes نوعی ازموافقتهای سیاسی است که به وسیله مبادله اسنادی بامضمون واحد و حاوی مواردو مطالب مورد توافق طرفین متبادلین انجام میشود
track telling ارتباط و مخابرات بین هواپیمای شناسایی و سیستم کنترل و ردگیری زمینی مبادله اخبار و اطلاعات ردگیری و تعقیب هدف
direct exchange تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
data link ارتباط مبادله اطلاعات ارتباط کامپیوتری
cartel ship کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
data transceiver دستگاه مبادله اطلاعات دستگاه گیرنده و فرستنده اطلاعات کامپیوتری
exchange of property for property مبادله مال به مال
quantity equation of exchange یعنی حاصلضرب حجم پول در سرعت گردش پول باارزش پولی کلیه تولیدات برابر است معادله مقداری مبادله که براساس نظریه مقداری پول است و اولین بار توسط ایروینگ فیشر عنوان شد .این معادله بصورت زیراست :PQ = V
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com