Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
by indirection
با وسائل نادرست
Other Matches
The convict cannot distinguish between right and wrong
[distinguish right from wrong]
.
این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص
[تشخیص درست را از نادرست]
بدهد.
alternative
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternatives
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
means
وسائل
facilities
وسائل
fitments
وسائل
fitment
وسائل
by all means
با تمام وسائل
fraudulent means
وسائل متقلبانه
auxiliary equipment
وسائل کمکی
documentation aids
وسائل سندسازی
design aids
وسائل طراحی
debugging aids
وسائل اشکال زدایی
remedy
وسائل جبران خسارت
remedying
وسائل جبران خسارت
remedied
وسائل جبران خسارت
remedies
وسائل جبران خسارت
instrumentation
کاربرد وسائل سنجش
instrument board
تابلوی وسائل اندازه گیری
i provided for his safety
وسائل سلامت او را فراهم کردم
review order
لباس وتجهیزات و وسائل کامل
to play
با وسائل پست سو استفاده کردن
in the last resort
پس ازنومیدی ازهمه وسائل دیگر
to play it
با وسائل پست سو استفاده کردن از
to incubate bacteria
با وسائل ویژه میکرب پروردن
denials
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denial
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
NAND function
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
to pander any one's lust
وسائل شهوت رانی کسی رافراهم کردن
vendor
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
vendors
کمپانی فروش وسائل جانبی کامپیوتر فروشنده
to turn the tables on any one
وسائل بهبودوضع خودرانسبت به وضع حریف فراهم کردن
it tends to ruin him
وسائل خانه خرابی یاهلاکت اورافراهم میکند منجرمیشودبهلاکت او
dnc
Control Numerial Direct روش کنترل کامپیوتری وسائل ماشینی خودکار
desk accessories
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
atari
نام نوعی از کامپیوترهای شخصی و وسائل جانبی مشهور که توسط شرکت ATARI تولید میشود
Those who play with edged tools must expect to be .
<proverb>
کسى نه با وسائل تیز بازى مى کند باید انتظار بریده شدن دستش را داشته باشد .
flowcharting symbol
علامتی برای نمایش عملیات داده ها روند کار یا وسائل روی یک نمودار گردش کاربکار برده میشود
tactics
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
the end sanctifies the means
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
exerciser
وسیلهای که به استفاده کننده امکان میدهد تا با استفاده از وسائل دستی برنامه ها واتصالات سخت افزاری راایجاد نموده و اصلاح نماید
phoneys
نادرست
unfairly
نادرست
inconsecutive
نادرست
phoney
نادرست
inconsequent
نادرست
infirmly
نادرست
imprecise
نادرست
unfair
نادرست
inaccurate
نادرست
trumped up
نادرست
crooked
نادرست
amiss
نادرست
wrongful
نادرست
sinister
کج نادرست
trumped-up
نادرست
false code
کد نادرست
erroneous
نادرست
spurious
نادرست
dishonest
نادرست
phonies
نادرست
in error
<adj.>
نادرست
fouls
نادرست
foulest
نادرست
fouler
نادرست
fouled
نادرست
foul
نادرست
impure
نادرست
unsafe
نادرست
out of a
نادرست
inexact
نادرست
phony
نادرست
out of trim
نادرست
false
نادرست
false
<adj.>
نادرست
out of order
نادرست
inaccurately
بطور نادرست
missatement
گفته نادرست
heterography
املای نادرست
mispronounciation
تلفظ نادرست
miscue
ضربه نادرست
inexactly
بطور نادرست
wrong answers
پاسخهای نادرست
mistranslation
ترجمه نادرست
wrong information
اطلاعات نادرست
jackleg
ناشی نادرست
mispronunciation
تلفظ نادرست
fallacy of composition
تعمیم نادرست
distractor
گزینه نادرست
paralogism
قیاس نادرست
false code
رمز نادرست
foul bill of lading
بارنامه نادرست
false information
خبر نادرست
false information
اطلاعات نادرست
foul play
کار نادرست
misconstruction
تعبیر نادرست
misconstruction
تفسیر نادرست
misinformation
خبر نادرست
chucks
پرتاب نادرست
wrongfully
بطور نادرست
inaccurate
نادرست یا غلط
chucked
پرتاب نادرست
chuck
پرتاب نادرست
mispronunciations
تلفظ نادرست
misconstructions
تفسیر نادرست
misconstructions
تعبیر نادرست
vicious
بدطینت نادرست
improper
نامناسب نادرست
untrue
نادرست خائن
error
عقیده نادرست
false
ساختگی نادرست
errors
عقیده نادرست
unsound
ناخوش نادرست
unfair trade practice
اعمال تجاری نادرست
sigmatism
تلفظ نادرست حرف " س "
mininformation
اطلاع یا خبر نادرست
prismatic spectacles
عینک نادرست نما
misallocation of resources
تخصیص نادرست منابع
malfunctions
نادرست عمل کردن
true false questions
پرسشهای درست- نادرست
paralpgize
قیاس نادرست ساختن
malfunctioned
نادرست عمل کردن
suggestio falsi
افهار و اعلام نادرست
foozle
بدساختن ضربت نادرست
malfunction
نادرست عمل کردن
lied
سخن نادرست گفتن
off base
<idiom>
غیر دقیق ،نادرست
incorrect
نادرست یا به همراه خطا
lie
سخن نادرست گفتن
wild cat
بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
lies
سخن نادرست گفتن
mal
خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
false start
اغاز نادرست خطا در شروع
false starts
اغاز نادرست خطا در شروع
paralogist
کسیکه قیاس نادرست میسازد
ungrammatical
مخالف ایین دستور نادرست
wide of the mark
<idiom>
از هدف به دور بردن ،نادرست
an i calculation
حساب نادرست یا غیر دقیق
boolean operation
یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
skew
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skews
میزان کردن چیزی به صورت نادرست
logical
معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
zeroes
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
out of square
خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
Everybody condemned his foolish behaviour .
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
ambiguities
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
contamination
ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
zeros
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zero
1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
ambiguity
خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
grammatical error
استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics
خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
mis
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
mis-
پیشوندی است بمعنی غلط-اشتباه- نادرست- بد- سوء دشمنی
grafted
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
hazard
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarded
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarding
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
debounce
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
hazards
خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
logical
خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
graft
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
grafts
پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
frauds
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
neither nor function
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگر ورودی درست باشد
denials
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
components
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
NOR function =
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که ورودی درست باشند
component
خطای ناشی از یک وسیله مشکل دار ونه برنامه نویس نادرست
denial
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است اگره یک ورودی درست باشد
cancels
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancelling
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
cancel
کد کنترلی برای بیان اینکه آخرین داده ارسالی نادرست بود
fraud
دزدی داده یا استفاده نادرست یا سایر جرم های مربوط به کامپیوتر
boolean operation
کلمه دودویی که در آن هر بیت نشان دهنده درست یا نادرست است با استفاده از اعداد 0 و 1
fallacy of composition
استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
palettes
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
palette
تصویر نمایش داده شده با استفاده از قالب نادرست و اثرات نامط لوب رنگها
burn out
گرمای زیادی یا استفاده نادرست که باعث میشود یک مدار الکترونیک یا وسیله متوقف شود
NOT function
تابع معکوس منط قی که وقتی ورودی نادرست باشد خروجی درست خواهد بود
gaps
سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
negative
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negatives
سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
gap
سیگنال توجه به علت مکان دهی نادرست نوک خواندن / نوشتن در رسانه ذخیره سازی
boolean algebra
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
aliasing
اثرات بصری نامطلوب تصاویرتولید شده کامپیوتری درنتیجه استفاده از روشهای نادرست نمونه برداری staircasing
algebra
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
logic
یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
bombs
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed out
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bomb
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
bombed
یک برنامه زمانی دچار این حالت میشود که خروجیهای ان نادرست بوده و یا به علت اشتباهات منطقی وگرامری قابل اجرا شدن نباشد
checked
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
check
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
checks
سخت افزار یا نرم افزاری که نشانی میدهد متن ارسالی نادرست است و خطا ردی داده است
spacer
امکانی در سیستم کلمه پرداز برای جلوگیری از فاصله دار شدن کلمات یا جدا شدن در محل نادرست
inequivalence
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که ورودی ها یکسان نباشند وگرنه خروجی نادرست است
NEQ
تابع منط قی که خروجی آن درست است اگر ورودی ها مثل هم نباشند و گرنه خروجی نادرست است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com