English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (41 milliseconds)
English Persian
to make a market of با کالای دیگرمعاوضه کردن
Other Matches
to barter away بطریق معاوضه ازدست دادن باکالای دیگرمعاوضه کردن
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
ware کالای فروشی پرهیز کردن از
wares کالای فروشی پرهیز کردن از
merchandies معامله کردن کالای تجارتی
shipment [American] کالای ارسالی
final goods کالای نهائی
goods in pledge کالای گروی
wage good کالای مزدی
delivery کالای ارسالی
fakement کالای قلب
consignment کالای ارسالی
end item کالای ضروری
economic good کالای اقتصادی
imported کالای وارده
importing کالای رسیده
importing کالای وارده
import کالای وارده
scaron کالای کمیاب
imported کالای رسیده
labeled cargo کالای ویژه
inferior good کالای پست
in wards کالای رسیده
merchandise کالای تجارتی
frustrated cargo کالای سرگردان
frustrated cargo کالای متروکه
commodity کالای مصرفی
commodities کالای مصرفی
goods afloat کالای در راه
general cargo کالای معمولی
class ii property کالای طبقه 2
business goods کالای تولیدی
free good کالای رایگان
the goods in question کالای موردبحث
knit goods کالای کش بافت
smuggled goods کالای قاچاق
smuggled merchandise کالای قاچاق
contraband کالای غیرمجاز
shoddy کالای تقلبی
giffen good کالای گیفن
bonded good کالای گمرکی
contraband کالای قاچاق
stolen goods کالای مسروقه
class i property کالای طبقه 1
normal good کالای عادی
stapling کالای عمده
Contraband goods. کالای قا چاق
flotsam کالای اب اورده
purpose made کالای سفارشی
dead stock کالای بنجل
consigned inventory کالای امانی
naval stores کالای دریایی
consumer brand کالای پر مصرف
limited editions کالای محدود
rip-off کالای قلابی
rip-offs کالای قلابی
luxury good کالای لوکس
staple کالای عمده
consignments کالای امانی
limited edition کالای محدود
stapled کالای عمده
consumer's goods کالای مصرفی
consumer goods کالای مصرفی
easy commodity کالای نا مرغوب
normal good کالای معمولی
jetsam کالای اب اورد
consignment کالای امانی
import کالای رسیده
stock in trade موجودی کالای مغازه
the free list صورت کالای بی گمرک
inwards واردات کالای رسیده
swag کالای دزدیده شده
shipments کالای در حال حمل
perishable کالای سریع الفساد
standard کالای جانشین رزمی
perishable کالای فاسد شونده
scrap-heap انبار کالای قراضه
importable کالای قابل واردکردن
inbound cargo کالای تخلیه نشده
standards کالای جانشین رزمی
perishable کالای فاسد شدنی
dead stock کالای بدون خریدان
scrap heap انبار کالای قراضه
wreckage کالای بازیافتی از کشتی و.....
we d. in silks ما کالای ابریشمی میفروشیم
we ran out of these goods این کالای ما تمام شد
consignment کالای ارسال شده
delivery کالای ارسال شده
secondary item کالای تدارکاتی فرعی
r. ofanyone's chattles پس دادن کالای کسی
consignments محموله کالای ارسالی
consignments کالای امانت فروش
commercial loading بارگیری کالای تجارتی
commodity market بازار کالای مصرفی
shipment [American] کالای ارسال شده
consignment کالای امانت فروش
staple goods کالای بسیار ضروری
consignee گیرنده کالای ارسالی
finished product کالای اماده فروش
opportunity cost هزینههای کالای تولیدی
shipment کالای در حال حمل
permit goods coveredby کالای موضوع پروانه
velveting کالای مخملی مخمل
consignment محموله کالای ارسالی
pilefered shipment کالای حراج شده
ban item کالای ممنوع الورود
contract shipment number شماره بارنامه کالای ارسالی
finish stock موجودی کالای ساخته شده
found shipment کالای بدون بارنامه یا رسید
shipments کالای حمل شده باکشتی
shipment کالای حمل شده باکشتی
I have nothing to declare. کالای گمرکی همراه ندارم.
jettisons بدریا ریزی کالای کشتی
jettisoning بدریا ریزی کالای کشتی
stockist فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
common goods کالای مورد نیاز عموم
jettisoned بدریا ریزی کالای کشتی
ship ton وزن کالای ارسالی با کشتی به تن
stockists فرد یا شرکتی که کالای خاصی را
bulk cargo کالای بسته بندی نشده
roll out معرفی یک کالای تجارتی به بازار
ocean manifest بارنامه حمل کالای دریایی
exporting بیرون بردن کالای صادره
pilefered shipment کالای فرسوده حراج شده
exported بیرون بردن کالای صادره
jettison بدریا ریزی کالای کشتی
export بیرون بردن کالای صادره
sea borne goods کالای حمل شده بوسیله دریا
to take inventory صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
wreckage piece تکه کالای بازیافتی از کشتی و غیره
bulk carrier کشتی که کالای فله حمل مینماید
Do you have nothing to declare? آیا کالای گمرکی همراه دارید؟
complete substitution وقتی یک کالاجای کالای دیگر را بگیرد
fixed supply ذخیره معین کالای فاسد شدنی
bulk carriers کشتی که کالای فله حمل مینماید
stolen goods مال دزدی کالای دزدیده شده
exclusion principle درانصورت کالا یک کالای غیر عمومی
inbound cargo کالای پیاده نشده از کشتی یاهواپیما
joint product offer فروش یک کالا همراه با کالای دیگر
spot sale فروش نقدی وتحویل فوری کالای موردمعامله
stapling کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
general stores فروشگاههایی که کالای متفرقه را میفروشند فروشگاه عمومی
obligated stocks کالای تضمین شده یا تعهدشده از نظر تدارک
shipments ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
deck department قسمت اداره امور باربری و کالای ناوگان
cost of sales قیمت تمام شده کالای فروش رفته
efficiency point حد مطلوبیت کالای تولید شده با حداقل هزینه
tie in sales فروش یک کلا به شرط خریدن یک کالای دیگر
staple کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
bulk carrier وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
durable goods کالای بادوام یا فاسد نشدنی کالاهای دیرپای
dock warrant سند مالکیت کالای موجود در انبار لنگرگاه
back order قسمتی از کالای مشتری که به علتی تحویل نشده
bulk carriers وسیله حملی که کالای فله حمل میکند
stapled کالای اصلی بازارمصنوعات مهم واصلی یک محل
shipment ارسال کالا باکشتی کالای ارسالی با کشتی
standards اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
standards اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
standard اقلام قابل قبول برای جانشینی کالای نظامی
wrecking کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
wrecks کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
standard اقلام مورد نیازی که جانشین کالای نظامی می شوند
end item وسیله عمده دستگاه کامل کالای مورد نیاز
gold export point قیمت کالای خارجی با ارزخریداری شده خودداری میکند
wreck کالای بازیافتی از کشتی یاماشین شکسته یا خانه ویران
launches جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
caveat venditor یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
lead time مدت زمان بین دادن سفارش و دریافت کالای مربوطه
launch جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launched جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
launching جاانداختن کالا در بازار عرضه نمودن کالای جدید دربازار
tie in فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-in فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
tie-ins فروش جنسی بشرط انکه مشتری کالای دیگری را هم بخرد
salvage نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
slot machines ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
panopticon نمایشگاه کالای گوناگون اسبابی که دوربین و ریزبین هردودران جمع میشود
salvaged نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
slot machine ماشین خودکاری که پول درسوراخ ان انداخته و کالای مطلوب را تحویل میگیرند
break up value قیمتی که برای رهایی از کالای متروکه یا ازمد افتاده تعیین میشود
jumble shop دکانی که خرده ریز و کالای گوناگون ارزان و نیمدار دران میفروشند
salvaging نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
income velocity دفعاتی که پول برای خرید کالای کامل جدیدی خرج شود
salvages نجات کشتی از خطر یا حقوقی که بابت ان گرفته میشود کالای بازیافتی
preferentialism اصول دادن امتیازات به برخی کشورها نسبت به حقوق گمرکی کالای انها
owelty سرانه نقدی که شریکی برای برابر شدن کالای تقسیم شده به دیگری میدهد
particular lien حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
buyer's over حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
captain a protest افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
cross elasticity of demand درصدتغییر تقاضای یک کالا نسبت به درصد تغییر قیمت کالای دیگر فرمول کشش متقاطع عبارت است از :
marine express کالای سریع الحرکت از راه دری_ا سیستم حمل و نقل سریع دریایی
current standard cost مقیاس سنجش قیمت کالای تولیدی یا مواد اولیه با قیمت پایه است
external good order اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
last in , first out اولین خروج از اخرین ورود فروش کالا از اخرین دسته کالای خریداری شده
certificate of damage تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
specialty کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com