Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (35 milliseconds)
English
Persian
to go for a sail
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
Other Matches
to sail
[for]
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
sailboats
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailed
شراع کشتی بادی
sailings
شراع کشتی بادی
square rigger
نوعی کشتی بادی
sail
شراع کشتی بادی
auxiliary sailing vessel
کشتی بادی موتوردار
air bedding
لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
keels
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
topgallant
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppering
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launch
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
pneumatic
بادی
blowy
بادی
body shirt
بادی
flatuous
بادی
air bed
تشک بادی
air blast transformer
مبدل بادی
air hammer
چکش بادی
wind erosion
فرسایش بادی
sailboats
قایق بادی
wind generator
مولد بادی
aeromotor
موتور بادی
fly ash
خاکستر بادی
blowtube
تفنگ بادی
pneumatic
لاستیک بادی
blowgun
تفنگ بادی
dune sand
ماسه بادی
blow pipe
تفنگ بادی
air operated horn
شیپور بادی
air pump
تلمبهء بادی
pneumatic riveting
پرچکاری بادی
pneumatic tire
لاستیک بادی
at first blush
در بادی امر
pneumatic tools
اسبابهای بادی
air gun
تفنگ بادی
lantern
چراغ بادی
lanterns
چراغ بادی
airguns
سلاح بادی
running sand
ماسه بادی
blow gun
تفنگ بادی
pneumatic fender
دفرای بادی
pneumatic hammer
چکش بادی
air rifle
تفنگ بادی
air rifles
تفنگ بادی
airgun
تفنگ بادی
airgun
سلاح بادی
pneumatic press
پرس بادی
airguns
تفنگ بادی
pop gun
تفنگ بادی
wind current
جریان بادی
wind corrosion
ساییدگی بادی
quicksand
ماسه بادی
hurricane lamps
چراغ بادی
hurricane lamp
چراغ بادی
sailboat
قایق بادی
air brake
ترمز بادی
marine sand
ماسه بادی
windmills
اسیاب بادی
windmill
اسیاب بادی
air brakes
ترمز بادی
imbark
در کشتی سوار کردن
sail
با کشتی حمل کردن
to take ship
در کشتی سوار کردن
to take ship
با کشتی حمل کردن
commissioning the ship
فعال کردن کشتی
sailings
با کشتی حمل کردن
sailed
با کشتی حمل کردن
popgun
تفنگ بادی بچگانه
reed
الت موسیقی بادی
schooner
نوعی قایق بادی
eolation
سنگ فرسایی بادی
sailing
قایقرانی با قایق بادی
schooners
نوعی قایق بادی
vane of windmill
پره اسیاب بادی
euphonium
یکجورالت موسیقی بادی
riveting hammer
چکش بادی پرچ
fresh breeze
بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
sailings
مسافرت با قایق بادی
sail
مسافرت با قایق بادی
sailed
مسافرت با قایق بادی
sail arm
پره اسیاب بادی
chipping hammer
چکش بادی اهنبر
air operated pendulum type screen wiper
بادامک پاندولی بادی
self moved
دارای حرکت بادی
wind instrument
الات موسیقی بادی
air operated press
پرس بادی پنوماتیکی
wind instruments
الات موسیقی بادی
chipping hammer
چکش بادی اهن بر
quarterdeck
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
از کشتی بدریا روی کشتی
commissioning the ship
وارد خدمت کردن کشتی
to outgo
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
time charter
کرایه کردن موقت کشتی
to lay one on a ship
کشتی را در بندر توقیف کردن
ships
با کشتی حمل کردن فرستادن
ship
با کشتی حمل کردن فرستادن
cargo documentation
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
windmills
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
fugue
نوعی الت بادی موسیقی
peabody picture vocabulary test
ازمون واژگان مصور پی بادی
fugues
نوعی الت بادی موسیقی
windmill
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
ophicleide
یکجور ساز بادی برنجین
balloon tire
لاستیک بادی عاج دار
reed organ
یکنوع الت موسیقی بادی
saxophones
نوعی الت موسیقی بادی
yaghtman's anchor
لنگر قایقهای بادی کوچک
primafacie
در بادی امر قابل قبول
quartering
بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
saxophone
نوعی الت موسیقی بادی
an off shore wind
بادی که از سوی دریا بوزد
so strike one's flag
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
plundrage
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
stowage
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
circumnavigate
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
yachts
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yacht
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
reed stop
کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
meter rule
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
reed pipe
لوله یا نای الات موسیقی بادی
aeolian harp
آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
woodwind
موسیقی برای سازهای بادی چوبی
piracy
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
keel
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keels
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
poops
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
ballast
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
poop
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
to take off one
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
wreck
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
fresh gale
بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
free on boand
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
saluting
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
jetsam
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
stages
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
saluted
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
stage
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
fishtail wind
بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
chute
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chutes
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
poops
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
double leg pick up
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
poop
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
graving dock
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
kentledge
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
to heave a ship down
کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
english horn
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
interchange
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
transfer loader
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
open jet tunnel
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
semi naufragium
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
langrage
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
staging base
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
langrel
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
closed jet tunnel
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
prow
کشتی عرشه کشتی
prows
کشتی عرشه کشتی
keelage
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com