Dictiornary-Farsi | بتن ریختن با بتن اندود کردن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (33 milliseconds)

English	Persian
concrete	بتن ریختن با بتن اندود کردن


Other Matches

tack coat	چسب اندود اندود سطحی
gilding	زر اندود کردن
gilds	زر اندود کردن
plasters	اندود کردن
plaster	اندود کردن
hot dipping	اندود کردن
gild	زر اندود کردن
render plaster on the wall	اندود کردن
thatching	کاه اندود کردن
plaster	گچ کاری کردن اندود
thatches	کاه اندود کردن
thatch	کاه اندود کردن
plasters	گچ کاری کردن اندود
tar	قیر اندود کردن
skin with mortar	اندود کردن با ملات
plasters	دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن
cement paint	اندود کردن با دوغاب سیمان
plaster	دیوار را با گچ و ساروج اندود کردن
To collude with someone . to be in league with someone.	با کسی روی هم ریختن (تبانی کردن ؟ساخت وپاخت کردن )
found	تاسیس کردن ریختن
vint	درست کردن یا ریختن
founds	تاسیس کردن ریختن
disgorged	خالی کردن ریختن
disgorges	خالی کردن ریختن
disgorging	خالی کردن ریختن
disgorge	خالی کردن ریختن
splashes	چلپ چلوپ کردن ریختن
splashing	چلپ چلوپ کردن ریختن
splash	چلپ چلوپ کردن ریختن
barrel	درخمره ریختن دربشکه کردن
fazing	درهم ریختن پریشان کردن
fazes	درهم ریختن پریشان کردن
barrels	درخمره ریختن دربشکه کردن
fazed	درهم ریختن پریشان کردن
faze	درهم ریختن پریشان کردن
strucco	باگچ اندود کردن باگچ بری اراستن
tins	درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
slumping	یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumped	یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slumps	یکباره فرو ریختن سقوط کردن
slump	یکباره فرو ریختن سقوط کردن
tin	درحلب یاقوطی ریختن حلب کردن
To put money into somethings.	درکاری پول ریختن (سرمایه گذاری کردن )
ballast	سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
hotchpot	سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
commit no nuisance	ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
plaster finish	اندود گچ
overlaying	اندود
overlay	اندود
coating	اندود
incrustment	اندود
blanketing	اندود
crustification	اندود
sludging	گل اندود
finishing	اندود
stucco	اندود
encrustment	اندود
overlays	اندود
incrustation	اندود
splodge	اندود
splodges	اندود
plastering	اندود
reinforced coat	اندود مسلح
reinforced coating	اندود مسلح
bituminous coat	اندود قیری
prime coat	اندود نفوذی
bituminous coating	اندود قیری
asphalt coating	اندود قیری
stucco	اندود گچ وسیمان
pitchy	زفت اندود
putty	اندود اب واهک
tallowy	پیه اندود
silvery	سیم اندود
lime plaster	اندود اهک
knotting	اندود فلز
coat of plastering	لایه اندود
silver plate	نقره اندود
surface treatment	اندود سطحی
copper clad	سیم مس اندود
rough coat	نخستین اندود
waterproofing course	اندود اب بندی
wall lining	اندود دیوار
smoothing or smoothed varnish	لاک اندود
finishing coat	اندود رویه
priming	پیش اندود
cerated	موم اندود
cement coat	اندود سیمانی
coat of paint	اندود رنگ
cement coating	اندود سیمان
cement screed	اندود سیمانی
cement rendering	اندود سیمان
tack coat	اندود اتصال
casings	اندود لوله جداری
dewax	زدودن موم اندود
second priming	اندود دست دوم
finishing limes	اهک مخصوص اندود
tarpaulin	کرباس قطران اندود
galvanized iron	اهن روی اندود
gold	اندود زرد نخ زری
casing	اندود لوله جداری
oxide cathode	کاتد اکسید اندود
asphalt coated pasteboard	مقوای قیر اندود
tarpaulins	کرباس قطران اندود
golds	اندود زرد نخ زری
tar paper	کاغذ قیر اندود
gilding	مطلاکاری اندود طلا
tarred worked	قیر اندود کاری
coated materials	مصالح اندود شده
oxide coated cathode	کاتد اکسید اندود
tinned wire	سیم قلع اندود
ceiling	پوشش یا اندود داخلی سقف
cerecloth	پارچه موم اندود کفن
asphalt membrance	اندود قیری برای عایقکاری
smoothing cement	اندود سیمان پرداخت شده
ceilings	پوشش یا اندود داخلی سقف
epoxy	نوعی اندود پلاستیکی لوله ها
To crack jockes . to indulge in witticism .	مزه ریختن ( مزه پرانی کردن )
shed	ریختن
to take to one's legs	ریختن
to water	آب ریختن
poured	ریختن
to take a cast of	ریختن
pour	ریختن
spilled	ریختن
spills	ریختن
pours	ریختن
dump	ریختن
spilling	ریختن
spill	ریختن
yeild	ریختن
spilled or spilt	ریختن
skink	ریختن
mixing	در هم ریختن
pouring	ریختن
strewn	ریختن
bestrew	ریختن
disassemble	به هم ریختن
sands	شن ریختن
birl	ریختن
mewing	پر ریختن
mewed	پر ریختن
mew	پر ریختن
besprinkle	ریختن
affose	ریختن
lave	ریختن
strewed	ریختن
interfusion	در هم ریختن
lash vi	ریختن
strews	ریختن
affution	ریختن
affuse	ریختن
infusing	ریختن
to inject into the bowels	ریختن
shedding	ریختن
sheds	ریختن
strew	ریختن
infuse	ریختن
infused	ریختن
cast concrete	ریختن
effuse	ریختن
sand	شن ریختن
interfuse	در هم ریختن
strewing	ریختن
infuses	ریختن
grout	ریختن
disembogue	ریختن
emits	بیرون ریختن
emit	بیرون ریختن
cast up hill	سربالا ریختن
dishes	در بشقاب ریختن
dish	در بشقاب ریختن
illapse	فرو ریختن
encase in concrete	بتن ریختن
cast concrete	بتن ریختن
emitted	بیرون ریختن
inpour	بدرون ریختن
emitting	بیرون ریختن
decanting	ریختن شراب
grout	دوغاب ریختن
huddle	روی هم ریختن
dish out	در فرف ریختن
weeps	اشک ریختن
weep	اشک ریختن
ecdysis	پوست ریختن
effuse	بیرون ریختن از
void	بیرون ریختن
decants	ریختن شراب
to pour out	بیرون ریختن
desquamate	پوست ریختن
die cast	ریختن فشاری
blocks	قالب ریختن
die cast	ریختن حدیدهای
blocked	قالب ریختن
block	قالب ریختن
cans	درقوطی ریختن
canning	درقوطی ریختن
can	درقوطی ریختن
fall in	فرو ریختن
bottom pour	از زیر ریختن
jugs	درکوزه ریختن