English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (37 milliseconds)
English Persian
idolatress بت پرستی کردن
Search result with all words
gluttonize شکم پرستی کردن
Other Matches
gyniolatry زن پرستی
gentilism بت پرستی
idolism بت پرستی
idolarty بت پرستی
fetishist بت پرستی
heathenishness بت پرستی
philogyny زن پرستی
necromania مرده پرستی
sensuality شهوت پرستی
traditionalism سنت پرستی
narcissism خود پرستی
pagandom بت پرستی بی تمدنی
obscurantism کهنه پرستی
philanthropy نوع پرستی
futurism خیال پرستی
patriotism میهن پرستی
devil worship شیطان پرستی
necrolatry مرده پرستی
superstitiousness موهوم پرستی
lordolatry لرد پرستی
fetishism یادگار پرستی
mammonism ثروت پرستی
autism خیال پرستی
mariolatry مریم پرستی
mercenariness پول پرستی
fetishist طلسم پرستی
geolatry زمین پرستی
monotheism یکتا پرستی
nativism بومی پرستی
lewdness شهوت پرستی
zeal وطن پرستی
secularization دنیا پرستی
secularity دنیا پرستی
benders باده پرستی
totemism توتم پرستی
cosmolatry گیتی پرستی
demonolatry دیو پرستی
sabaism ستاره پرستی
satyriasis شهوت پرستی
altruism نوع پرستی
gluttony شکم پرستی
ethnography نژاد پرستی
pygmalionism افریده پرستی
phallicism ذکر پرستی
fogyism کهنه پرستی
plutolatry ثروت پرستی
mithraism مهر پرستی
clannishness خانواده پرستی
superstitions موهوم پرستی
fire worship اتش پرستی
self worship خود پرستی
patrioism میهن پرستی
superstition موهوم پرستی
public spiritedness میهن پرستی
bender باده پرستی
ichthyolatry ماهی پرستی
ethnocentrism قوم پرستی
angeolatry فرشته پرستی
worldliness دنیا پرستی
benevolence نوع پرستی
ethnocentrism نژاد پرستی
krishnaism کریشنا پرستی
uxoriousness عیال پرستی
hunkerism کهنه پرستی
iconolatry شمایل پرستی
statolatry حکومت پرستی
idolatrously از روی بت پرستی
hero worship قهرمان پرستی
heliolatry افتاپ پرستی
pyrolatry اتش پرستی
individuation فرد پرستی
sun worship افتاب پرستی
zootheism جانور پرستی
zoolatry حیوان پرستی
xenophilism بیگانه پرستی
nationalism ملت پرستی
racism نژاد پرستی
litholatry سنگ پرستی
materialism ماده پرستی
angel worship فرشته پرستی
zootheism حیوان پرستی
heathenry بت پرستی اطوارواخلاق بت پرستان
voluptuously از روی شهوت پرستی
chauvinism تعصب در وطن پرستی
superstitiously از روی موهوم پرستی
religion of humanity دین نوع پرستی
retifism پا- کفش پرستی جنسی
selfless عاری از نفس پرستی
royalistic ناشی از شاه پرستی
iconomachy جنگ با شمایل پرستی
Spirit of patriontism. روح وطن پرستی
nepotism خویش و قوم پرستی
spread eagle میهن پرستی افراطی
lasciviously از روی شهوت پرستی
phallic cuit ایین قضیب پرستی
ultranationalism ملت پرستی افراطی
idolatrous مربوط به بت پرستی و کفر
jingoism وطن پرستی با تعصب
sensually از روی نفس پرستی
patiot وابسته به وطن پرستی
papistic مبنی برپاپ پرستی
polytheism چند خدا پرستی
papistically ازروی پاپ پرستی
bacchanal الههء باده وباده پرستی
chauvinism میهن پرستی افراطی شوونیسم
worldliness تمایل به ماده پرستی و جسمانیت
edacity استعداد خوردن شکم پرستی
a racist attack حمله ای با غرض نژاد پرستی
autistic وابسته به خیال پرستی توهمی
bawdry شهوت پرستی [غیر مصطلح]
chauvinism میهن پرستی از روی تعصب
shinto مذهب ارواح پرستی درژاپن
venery شهوت پرستی خوشگذرانی جنسی
idealism خیال پرستی مسلک اصالت تصور
aestheticism زیبایی پرستی علاقمندی به هنرهای زیبا
flag waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
traditionalism سنت پرستی اعتقاد برسوم باستانی
flag-waving میهن پرستی بحد افراط وجنون
deistic مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
humanitarian کسی که نوع پرستی را کیش خود میداند
public spirit خیر خواهی برای مردم میهن پرستی
deistical مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
humanism مسلک نوع پرستی و انسان دوستی ادبیات و فرهنگ
hedonism فلسفه خوشی پرستی وتمتع ازلذایذ دنیای زودگذر
chauvinism افراط کورکورانه در میهن پرستی ناسیونالیسم در حد افراطی و غیر منطقی
animalism نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
jingo کسی که به عنوان میهن پرستی از سیاست جنگجویانه و تجاوزکارانه دولت خودطرفداری میکند
legalism رستگاری از راه نیکوکاری افراط در مراعات قانون اصول قانون پرستی
schizothymia جنون همراه با خیال پرستی ومالیخولیا شبیه جنون جوانی
sinicism متابعت از اداب ورسوم چینی چینی پرستی
foreignism رسم بیگانه بیگانه پرستی
patrioism وطن پرستی حب وطن
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
infringed تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
correcting تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
corrects تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woos افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
to wipe out پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
infringe تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
wooed افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
times تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
support حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
correct تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
woo افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
to use effort کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
time تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
crossest تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
married under a contract unlimited perio زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
checked بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilize گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilising گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
exploit استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
withstands مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com