English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English Persian
elsewhere بجای دیگر
Search result with all words
enallage بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
succedaneum دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
Other Matches
spot bowler بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunch غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunches غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
chips قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversions وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversion وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
in lieu of بجای
instead of بجای
in exchange for بجای
vises بجای
vices بجای
per pro بجای
vice- بجای
Instead of you بجای تو
in the room of بجای
lieu بجای
vice بجای
in his stead بجای او
in return for بجای
in payment of بجای
he was otherwise ordered جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
instead of <conj.> بجای [بعوض]
instead بجای اینکه
stead بجای بعوض
for بجای از طرف
he succeeded his father بجای پدرنشست
to pass for قلمدادشدن بجای
quid pro quo بجای عوض
quid pro quos بجای عوض
in somebody's place بجای کسی
in place of بجای درعوض
instead of celebrating بجای جشن
shift تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
impersonify بجای شخص گرفتن
back to your seats برگردید بجای خود
O.K. اصط لاحی که بجای
on your marks فرمان بجای خود
instead of the other way around بجای برعکس این
instead of the reverse بجای وارونه این
instead of vice versa بجای برعکس این
take your mirks فرمان بجای خود
hardwired connection می بجای ورودی و سوکت
were i in his skin اگر بجای او بودم
foist چیزی را بجای دیگری جا زدن
push pass پاس با فشارچوب بجای ضربه
to pass for پذیرفته یا شناخته شدن بجای
he could p for an englishman بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
phraseography نشان گذاری بجای عبارت
instead of doing بجای اینکه انجام بدهند
I wI'll sign for him . من بجای اوامضاء خواهم کرد
If I were in your place. . . اگر بجای شما بودم …
instead of working بجای اینکه او کار بکند
ghost writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writers کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
metafile 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
eat the ball اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
rational dress نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
to take the fall for somebody مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
Ferdowsi left a good name behind. نام نیکی از فردوسی بجای مانده
conscription of weath گرفتن پول و مال بجای سرباز
recuperation عمل برگرداندن لوله بجای خود
to touch ground بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
things have come to a pretty pass کار بجای باریک رسیده است
ampersand کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
i wish you would go بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
wick چیزی که بجای فتیله بکار رود
wicks چیزی که بجای فتیله بکار رود
he had no more no to say دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
cheat تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ventriloquist کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquistic کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
pinsetter وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
whipping boy بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
ant : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
commodity money پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
cheated تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheats تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ants : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
put the ball on the floor به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
oafs بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
pinspotter وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
persepolis شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
overstand بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
He left a great name behid him . نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
to make one's mark مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
ventriloquists کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
oaf بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
grillage شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
rickshaw کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pad یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
scratch pads یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ack علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
ricksha کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
order arms فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
mutual terms شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
HTML مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
kinnikinnic برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
hydroplaned نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
interior label بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
the piping time زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
hydroplane نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
light هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
anth :پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
anti :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
hydroplaning نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
hydroplanes نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spot pass پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
Molotov cocktails بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
mince pie نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
mince pies نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
designated hitter بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
manrope طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
wampun خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
lightest هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
Molotov cocktail بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
lighted هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
hendiadys عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
trans shipment انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
rebounds دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
puncheon ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
grillage شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
rebounding دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
jelutong ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
netball بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
kauri کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wampum صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampumpeag صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
antimatter جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hi فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
partial carry فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamer یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamers یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
plot توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
post card کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
subrogate بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
clackvalve دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
personate خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
goofy foot موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
periphrastic conjugation صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
conceptual tool وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
changelings بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
squidding استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
goldbrick جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
changeling بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
thrashing وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
virtual تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
euphemize استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
elf child بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
graphics شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
ringing the changes ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
ego loss programming تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
sclaff ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
well-behaved که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well behaved که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
furthered دیگر
secus از دیگر سو
another دیگر
others دیگر
alternative شق دیگر
again دیگر
alternative دیگر
thence دیگر
alternatives شق دیگر
alternatives دیگر
else دیگر
anymore دیگر
next دیگر
one an other یک دیگر
from one another <adv.> از هم دیگر
furthers دیگر
no more دیگر نه
of one another <adv.> از هم دیگر
furthering دیگر
he is no more او دیگر
of each other <adv.> از هم دیگر
further دیگر
other دیگر
from each other <adv.> از هم دیگر
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
otherwhere در مکان دیگر
otherness چیز دیگر
otherwhile گاه دیگر
otherguise جور دیگر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com