Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 202 (11 milliseconds)
English	Persian
great depression	بحران بزرگ
Search result with all words
new deal	برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
Other Matches
panics	بحران
acme	بحران
crisis	بحران
crises	بحران
recession	بحران اقتصادی
recessions	بحران اقتصادی
economic depression	بحران اقتصادی
precritical	قبل از بحران
crisis team	گروه ضد بحران
depressions	بحران اقتصادی
economic crisis	بحران اقتصادی
nervous breakdown	بحران روانی
depression	بحران اقتصادی
nervous breakdowns	بحران روانی
gold crisis	بحران طلا
energy crisis	بحران انرژی
identity crisis	بحران هویت
financial crisis	بحران مالی
crises shaken <adj.>	بحران زده
to come out of the woods <idiom>	پشت سرگذاشتن بحران
to be out of the woods <idiom>	پشت سرگذاشتن بحران
to be over the hump [American] <idiom>	پشت سرگذاشتن بحران
to be over the worst <idiom>	پشت سرگذاشتن بحران
the hour has struck	موقع بحران رسید
business depression	بحران کسب و کار
to be off the hook <idiom>	پشت سرگذاشتن بحران
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
precritical	مقدمه بحران قبل از وخامت
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
tensions	بحران تحت فشار قرار دادن
tension	بحران تحت فشار قرار دادن
juncture	بحران موقعیت ویژه بهم پیوستگی اتصال
The tourist industry is recovering to pre-crisis levels.	صنعت گردشگری آهسته ترمیم می شود و به سطح قبل از بحران می رسد.
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
majuscule	بزرگ
large sized a	بزرگ
hugeous	بزرگ
bulkiest	بزرگ
magacephalic	بزرگ سر
bulky	بزرگ
megapod	بزرگ پا
majuscular	بزرگ
bulkier	بزرگ
headman	بزرگ
long ton	تن بزرگ
headmen	بزرگ
massively	بزرگ
of a large size	بزرگ
large sized	بزرگ
massive	بزرگ
king size	بزرگ
macro	بزرگ
macrocephalic	بزرگ سر
immane	بزرگ
dignified	بزرگ
adult	بزرگ
great	بزرگ
voluminous	بزرگ
doyenne	زن بزرگ
doyennes	زن بزرگ
grave	بزرگ
gates	در بزرگ
gate	در بزرگ
smallest	بزرگ نه
smaller	بزرگ نه
small	بزرگ نه
eminent	بزرگ
extensive	بزرگ
gravest	بزرگ
great-	بزرگ
greatest	بزرگ
majestic	بزرگ
adults	بزرگ
mightier	بزرگ
mightiest	بزرگ
mighty	بزرگ
full bottomed	بزرگ
egregious	بزرگ
decuman	بزرگ
considerably large	بس بزرگ
canis majoris	سگ بزرگ
canis major	سگ بزرگ
bandog	سگ بزرگ
bigger	بزرگ
biggest	بزرگ
graves	بزرگ
grosses	بزرگ
wallopings	بزرگ
grossed	بزرگ
spankings	بزرگ
stour	بزرگ
extra	بزرگ
swingeing	بزرگ
extra-	بزرگ
extras	بزرگ
spanking	بزرگ
propylon	در بزرگ
walloping	بزرگ
majoring	بزرگ
swith	بزرگ
gross	بزرگ
grossing	بزرگ
high	بزرگ
vast	بزرگ
vasty	بزرگ
highest	بزرگ
highs	بزرگ
major	بزرگ
majored	بزرگ
grosser	بزرگ
jumbos	بزرگ
jumbo	بزرگ
nonus	بزرگ
large	بزرگ
big	بزرگ
largest	بزرگ
grossest	بزرگ
enormous	بزرگ
paternal grandmother	نه نه بزرگ
larger	بزرگ
avous	پدر بزرگ
blunders	اشتباه بزرگ
cataclysms	سیل بزرگ
argosy	کشتی بزرگ
archpriest	کشیش بزرگ
blundering	اشتباه بزرگ
emporiums	بازار بزرگ
cataclysm	سیل بزرگ
on a grand scale <adv.>	در مقیاس بزرگ
emporium	بازار بزرگ
blunder	اشتباه بزرگ
blundered	اشتباه بزرگ
archenemy	دشمن بزرگ
archduke	دوک بزرگ
archduchess	دوشس بزرگ
antrum	غار بزرگ
magnifications	بزرگ نمایی
aggrandize	بزرگ کردن
zoom	بزرگ کردن
aggrandise	بزرگ شدن
zooms	بزرگ کردن
archbshop	اسقف بزرگ
aggrandise	بزرگ کردن
arch enemy	دشمن بزرگ
magnification	بزرگ نمایی
archfiend	دیو بزرگ
mausoleums	ارامگاه بزرگ
platter	بشقاب بزرگ
platters	بشقاب بزرگ
arch fiend	دیو بزرگ
paterfamilias	بزرگ خانواده
mausoleum	ارامگاه بزرگ
maximizing	بزرگ کردن
store	مغازه بزرگ
storing	مغازه بزرگ
tankard	ابخوری بزرگ
tankards	ابخوری بزرگ
hunk	تکه بزرگ
whackings	خیلی بزرگ
whacking	خیلی بزرگ
bulldogs	نوعی سگ بزرگ
swell	بزرگ شدن
swelled	بزرگ شدن
swells	بزرگ شدن
nemesis	دشمن بزرگ
distend	بزرگ کردن
distending	بزرگ کردن
distends	بزرگ کردن
billow	موج بزرگ اب
billowed	موج بزرگ اب
billowing	موج بزرگ اب
billows	موج بزرگ اب
bulldog	نوعی سگ بزرگ
grand	بزرگ مهم
lofty	بلند بزرگ
foyer	راهرو بزرگ
alcove	طاقچه بزرگ
lump	بزرگ شدن
lumped	بزرگ شدن
lumps	بزرگ شدن
heave	بزرگ کردن
heaved	بزرگ کردن
longbow	کمان بزرگ
longbows	کمان بزرگ
emporia	بازار بزرگ
zoomed	بزرگ کردن
grander	بزرگ مهم
grandest	بزرگ مهم
bonfire	اتش بزرگ
bonfires	اتش بزرگ
bollard	موت بزرگ
bollards	موت بزرگ

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com