English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 41 (5 milliseconds)
English Persian
headquarters detachment بخش قرارگاه
Search result with all words
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
setting جای نگین قرارگاه
setting قرارگاه
settings جای نگین قرارگاه
settings قرارگاه
command یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
command یکان قرارگاه عمده
commanded یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commanded یکان قرارگاه عمده
commands یکان عمده قرارگاه فرماندهی کردن امر دادن
commands یکان قرارگاه عمده
post پادگان قرارگاه
post- پادگان قرارگاه
posted پادگان قرارگاه
posts پادگان قرارگاه
establishment محل کار برقرار کردن قرارگاه
establishments محل کار برقرار کردن قرارگاه
headquarters قرارگاه
headquarters قرارگاه فرماندهی
allied headquarters قرارگاه متفقین
allied headquarters قرارگاه کشورهای هم پیمان
alternate headquarters قرارگاه یدکی
axial position حالت محوری قرارگاه محوری
brigade headquarters قرارگاه تیپ
central position قرارگاه مرکزی
combatcommand فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
command axis محورحرکت قرارگاه فرماندهی محور ارتباط فرماندهی
component command قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
engine mounting نصب موتور قرارگاه موتور
general headquarters قرارگاه کل
headquarter قرارگاه
headquarters battery اتشبار قرارگاه
headquarters company گروهان قرارگاه
headquarters detachment قسمت قرارگاه
hen roost قرارگاه مرغان
matrix or matrices قرارگاه گوهر
reconstitution site قرارگاه یا ستاد بازیافتی ازیک یکان منهدم شده
routing indicator گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
subbase قرارگاه
Partial phrase not found.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com