Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 138 (7 milliseconds)
English
Persian
worst-case
بدترین وضع یا احتمال
Other Matches
poisson distribution
این توزیع در حقیقت یک توزیع احتمال برای متغیرهای تصادفی ناپیوسته است که دران میزان احتمال بسیارکوچک و در مقابل تعدادمشاهدات بسیار زیاد است
worst-
بدترین
worst
بدترین
arrant
بدترین
worst case scenario
بدترین حالت
worst-case scenario
بدترین حالت
kakistocracy
بدترین حکومت
a felon of the worst description
بدترین جور گناهکار
worst-case scenario
بدترین شکل قضیه
worst case scenario
بدترین شکل قضیه
kakistocracy
حکومت به دست بدترین اهالی
cattle
[rooms]
of the worst description
دام
[اتاق]
در بدترین وضعیت
I think we are out of the woods.
<idiom>
فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
The worst wheel of the cart creaks most.
<proverb>
بدترین چرخ گارى ,از همه بیشتر غرغر مى کند .
likelihood
احتمال
contingency
احتمال
presumption
احتمال
presumptions
احتمال
aptness
احتمال
like lihood
احتمال
expectance
احتمال
verisimilitude
احتمال
likelihoood
احتمال
contingencies
احتمال
suppositions
احتمال
liability
احتمال
chancing
احتمال
possibility
احتمال
possibilities
احتمال
liabilities
احتمال
chance
احتمال
expectancy
احتمال
supposition
احتمال
eventualities
احتمال
eventuality
احتمال
probability
احتمال
chances
احتمال
chanced
احتمال
probability of detection
احتمال اکتشاف
stand a chance
<idiom>
احتمال داشتن
probability factor
ضریب احتمال
probability distribution
توزیع احتمال
probability curve
منحنی احتمال
probability analysis
احتمال کاوی
probabilism
احتمال گرایی
presumption of fraud
احتمال تقلب
presumedly
احتمال میرود
on the chance of
نظر به احتمال
moral certainty
احتمال قوی
probability of collision
احتمال برخورد
probability of detection
احتمال کشف
probability of ionization
احتمال یونش
probability of kill
احتمال انهدام
risk
احتمال زیان
There is a 50-50 chance.
احتمال 50-50است
unlikelihood
عدم احتمال
transition probability
احتمال جهش
transition probability
احتمال انتقال
the probability is
احتمال دارد
the probability is
احتمال میرود
statistical weight
احتمال ترمودینامیکی
probability theory
نظریه احتمال
probability ratio
بهر احتمال
probability function
تابع احتمال
kill probability
احتمال کشندگی
compound probability
احتمال مرکب
inverisimilitude
عدم احتمال
risking
احتمال زیان
risks
احتمال زیان
odds
احتمال ووقوع
contingency
احتمال وقوع
contingencies
احتمال وقوع
risked
احتمال زیان
mathematical probability
احتمال ریاضی
experimental probability
احتمال ازمایشی
improbability
عدم احتمال
conditional probability
احتمال مشروط
experimental probability
احتمال تجربی
It is quite likely that ….
خیلی احتمال می رود که …
risk
احتمال زیان یاخطر
risked
احتمال زیان و ضرر
risks
احتمال زیان و ضرر
look for
<idiom>
با احتمال فکر کردن
risk
احتمال زیان و ضرر
maximum probility detection
تعیین احتمال حداکثر
risks
احتمال زیان یاخطر
angular probability distribution
توزیع زاویهای احتمال
likelihood
احتمال کلی دارد
balances
احتمال رویداد خطا
balance
احتمال رویداد خطا
probability density
چگالی احتمال
[ریاضی]
damage threat
احتمال تولید خسارت
in all like
احتمال کلی دارد
probability of kill
احتمال از بین رفتن
risking
احتمال زیان یاخطر
it is beyond recall
احتمال لغوشدن ندارد
in all probability
احتمال کلی میرود
probability density function
تابع چگالی احتمال
maximum liklihood method
روش حداکثر احتمال
kill probability
احتمال واردکردن تلفات
risking
احتمال زیان و ضرر
radial probability distribution
توزیع احتمال شعاعی
risked
احتمال زیان یاخطر
normal probability curve
منحنی بهنجار احتمال
odds-on
دارای احتمال بیش از 5 درصد
damage threat
منطقه احتمال تولید خسارت
risk
احتمال خطر ریسک کردن
to be on the safe side
برای اینکه احتمال اشتباه
the odds are that he will doit
احتمال دارد که انکار را بکند
risks
احتمال خطر ریسک کردن
risking
احتمال خطر ریسک کردن
single shot hit probability
احتمال اصابت یک گلوله به هدف
risked
احتمال خطر ریسک کردن
He is bound to come.
احتمال زیادی دارد که بیاید
it is p that he did not go
احتمال داردنرفته باشد دورنیست که
central tendency
احتمال مطابقت داده با مقادیرمورد انتظار
presume
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumed
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
presumes
مسلم دانستن احتمال کلی دادن
In all probability. Very likely.
به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
it may be presumed that
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
i p that they are both gone
احتمال کلی می دهم که هردو رفته باشند
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
characteristic strength
مقاومتی که احتمال عدم حصول واقعی ان ضعیف میباشد
The chances of a soloution are bleak.
احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
error handling
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
anti knock
ماده ایکه به سوخت اضافه شده و احتمال انفجار واحتراق نامنظم ان را کاهش میدهد
cruelty
در CLعبارت است از سوء رفتار یکی از زوجین با دیگری به نحوی که احتمال منجر شدن ان به صدمات بدنی
water injection
پاشیدن اب مقطر خالص به داخل سیلندر و موتورپیستونی به منظور سرد کردن مخلوط قابل انفجار و کاهش احتمال بدسوزی
the story is probale
این داستان راست مینماید این حکایت احتمال داردراست باشد
characteristic actuation probability
احتمال مسلح شدن مین توسط مین جمع کن
dud probability
درصد احتمال عمل نکردن گلوله یا اصابت نکردن ان
hartley
بیت و یا احتمال یک وضعیت از بین ده وضعیت معادل
probability factor
ضریب احتمال وقوع ضریب احتمالات
Zahir-Shahi design
طرح ظهیر شاه
[این طرح در افغانستان رایج بوده و احتمال می رود که از سفارشات این شاه افغان باشد. در نقش لوزی ها و هشت گوش ها یک در میان جای خود را عوض می کنند.]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com