Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (18 milliseconds)
English
Persian
aggravating
بدتر کننده
aggravator
بدتر کننده
Other Matches
so muchthe worse
چه بدتر
worse off
در وضع بدتر
worse off
بدتر شدن
deteriorate
بدتر کردن
worsens
بدتر کردن
deteriorated
بدتر کردن
worsening
بدتر کردن
so muchthe worse
دیگر بدتر
worsened
بدتر کردن
worsen
بدتر کردن
go from bad to worse
<idiom>
بدتر شدن
aggravative
بدتر شونده
aggravation
تبدیل به بدتر
much worse
خیلی بدتر
worse
بدتر وخیم تر
still worse
دیگه بدتر
aggravate
بدتر کردن
aggravated
بدتر کردن
aggravates
بدتر کردن
deteriorated
بدتر شدن
deteriorates
بدتر کردن
deteriorative
بدتر شونده
worst-
بدتر ازهمه .
pejorate
بدتر کردن
worst
بدتر ازهمه .
deterioration
بدتر شدن
deteriorating
بدتر شدن
deteriorating
بدتر کردن
deteriorate
بدتر شدن
deteriorates
بدتر شدن
exasperated
بدتر کردن تشدیدکردن
it is never the worse
هیچ بدتر نیست
it is never the worse
دیگر بدتر که نیست
exasperate
بدتر کردن تشدیدکردن
exasperates
بدتر کردن تشدیدکردن
exasperating
بدتر کردن تشدیدکردن
worsen
بدتر جلوه دادن
this is inferior to that
پست تر یا بدتر است
worsened
بدتر جلوه دادن
worsens
بدتر جلوه دادن
worsening
بدتر جلوه دادن
i have worse to tell you
بدتر از این دارم که بشمابگویم
add insult to the injury
<idiom>
[بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
relegate
محول کردن به جای بدتر فرستادن
The remedy may be worse than the disease.
<proverb>
گاهى علاج بدتر از بیمارى است.
relegating
محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegates
محول کردن به جای بدتر فرستادن
relegated
محول کردن به جای بدتر فرستادن
corrector
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
altitude/height hold
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
marshaller
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
propounder
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
inhibitor
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
primer
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
sensor
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
homogeneous computer network
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
steam fitter
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
vasomotor
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
makgi boowi
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
changer
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
interceptors
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
del credere
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
interceptor
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
distractive
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
suppressive
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
sprining charge
خرج چال کننده یا گود کننده
padding
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
claqueur
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
expostulator
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
prepossessing
مجذوب کننده جلب توجه کننده
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
astigmatizer
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
insulators
جدا کننده عایق کننده
modifiers
اصلاح کننده تعدیل کننده
insulator
جدا کننده عایق کننده
intermediary
وساطت کننده مداخله کننده
intermediaries
وساطت کننده مداخله کننده
modifier
اصلاح کننده تعدیل کننده
trimmer
دستکاری کننده صاف کننده
hangers
اویزان کننده معلق کننده
prosecutors
پیگرد کننده تعقیب کننده
modulator demodulator
تلفیق کننده- تفکیک کننده
homager
تجلیل کننده کرنش کننده
cogitator
اندیشه کننده مطالعه کننده
presentor
ارائه کننده معرفی کننده
coordinator
هم اهنگ کننده هماهنگ کننده
supplicants
درخواست کننده تضرع کننده
whetstone
تیز کننده تند کننده
provisioner
تدارک کننده تهیه کننده
thwarter
خنثی کننده مسدود کننده
favourer
یاری کننده مساعدت کننده
hanger
اویزان کننده معلق کننده
supplicant
درخواست کننده تضرع کننده
prosecutor
پیگرد کننده تعقیب کننده
venerator
تکریم کننده ستایش کننده
contractive
جمع کننده چوروک کننده
diverting
سرگرم کننده منحرف کننده
spell binder
مسحور کننده مجذوب کننده
oppressive
خورد کننده ناراحت کننده
vibrators
ارتعاش کننده نوسان کننده
practicer
تمرین کننده مشق کننده
designative
اشاره کننده تعیین کننده
lifter
مرتفع کننده برطرف کننده
sniffy
افهار تنفر کننده فن فن کننده
gesticulant
اشاره کننده وحرکت کننده
toaster
سرخ کننده برشته کننده
toasters
سرخ کننده برشته کننده
divider
جدا کننده تقسیم کننده
preventive
حفافت کننده جلوگیری کننده
presenter
ارائه کننده معرفی کننده
presenters
ارائه کننده معرفی کننده
desolater
ویران کننده متروک کننده
desolator
ویران کننده متروک کننده
discriminant
تفکیک کننده جدا کننده
accaimer
هلهله کننده تحسین کننده
vibrator
ارتعاش کننده نوسان کننده
striking force
نیروی تک کننده یا کمین کننده
corrupter
فاسد کننده منحرف کننده
corruptor
فاسد کننده منحرف کننده
thickener
غلیظ کننده پرپشت کننده
thickeners
غلیظ کننده پرپشت کننده
acknowledger
تصدیق کننده قبول کننده
transmitters
منتقل کننده مخابره کننده
the producer and the consumer
تولید کننده و مصرف کننده
suberter
سرنگون کننده تضعیف کننده
transmitter
منتقل کننده مخابره کننده
skeletonizer
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
fuel cooled oil cooler
خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
dragger
شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
procuring activity
یکان تهیه کننده و تحویل دهنده اماد قسمت اماد کننده
plasticizer
ماده سخت کننده و کشدار کننده خرج انفجار یا خرج تلاش
parity bit
عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
component
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components
اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
user freindly
اسان برای استفاده کننده ارتباط دوستانه با استفاده کننده سیستم محاسباتی که امکانات لازم برای توانایی هاو محدودیتهای اپراتور رافراهم می سازد
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
voltage stabilizer
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
family
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
families
محدوده ماشین ها از یک تولید کننده که با سایر محصولات در همان خط از همان تولید کننده سازگارند
tipper
کج کننده واژگون کننده
army component
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
flares
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
flare
گلوله روشن کننده موشک روشن کننده
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
stabilizer
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
requistioner
قسمت درخواست کننده تهیه کننده درخواست
stabilisers
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
negative true logic
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
delay release sinker
وسیله غوطه ور کننده مین زمانی غوطه ور کننده مین تاخیری
desiccant
مواد خشک کننده گیاهان مواد شیمیایی خشک کننده روییدنیها
radar picket
ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
analysis staff
ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
gyro repeater
تکرار کننده سمت ژیروسکوپی ناو تکرار کننده سمت هدایت نجومی ناو
component command
قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
jumpers
شوت کننده با پرش پرش کننده
jumper
شوت کننده با پرش پرش کننده
out side
دریافت کننده سرویس دریافت کننده سرویس اسکواش
squelcher
له کننده
deletive
حک کننده
deflective
کج کننده
renunciant
رد کننده
crusher
له کننده
crepitant
خش خش کننده
tracker
پی کننده
surfy
کف کننده
refutatory
رد کننده
fillets
پر کننده
squasher
له کننده
prattfall
پچ پچ کننده
skittish
رم کننده
solver
حل کننده
catterer
پچ پچ کننده
filler
پر کننده
fillers
پر کننده
repudiationist
رد کننده
spurner
رد کننده
swooner
غش کننده
trackers
پی کننده
refutative
رد کننده
ear-splitting
کر کننده
renunciant
کننده
attacking
تک کننده
noncommittal
رد کننده
puffer
پف کننده
bender
خم کننده
fluxing oil
اب کننده
whisperer
پچ پچ کننده
commulator
یک سو کننده
solvent
اب کننده
solvents
اب کننده
syncopator
غش کننده
refuser
رد کننده
prater
پچ پچ کننده
hoppers
لی لی کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com