Dictiornary-Farsi | بدرد خوردن مطابق بودن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (17 milliseconds)

English	Persian
answer	بدرد خوردن مطابق بودن
answered	بدرد خوردن مطابق بودن
answering	بدرد خوردن مطابق بودن
answers	بدرد خوردن مطابق بودن


Other Matches

avaiiability	موجود بودن بدرد خوردن
avail	بدرد خوردن دارای ارزش بودن
to be of avail	بدرد خوردن
vail	بدرد خوردن
synchrinized	مطابق بودن
corresponds	مطابق بودن
to correspond to	مطابق بودن
corresponded	مطابق بودن
correspound	مطابق بودن
synchronising	مطابق بودن
conform to	مطابق بودن با
synchronises	مطابق بودن
synchronised	مطابق بودن
synchronize	مطابق بودن
synchronizes	مطابق بودن
correspond	مطابق بودن
parallel	نظیر مطابق بودن با
paralleled	نظیر مطابق بودن با
parallels	نظیر مطابق بودن با
parallelled	نظیر مطابق بودن با
meets	مطابق شرایط بودن
currencies	مطابق روز بودن
parallelling	نظیر مطابق بودن با
paralleling	نظیر مطابق بودن با
currency	مطابق روز بودن
keping with one's view	مطابق نظرکسی بودن
meet	مطابق شرایط بودن
tallied	تطبیق کردن مطابق بودن
tallying	تطبیق کردن مطابق بودن
tallies	تطبیق کردن مطابق بودن
tally	تطبیق کردن مطابق بودن
to marry well	جفت [زوج] مطابق بهم بودن
standard	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
standards	مطابق نمونه مطابق معیار عمومی معمولی
to stand any one in good stead	بحال کسی سودمند بودن بدردکسی خوردن
to wobble [move unsteadily]	در نوسان بودن [تلوتلو خوردن] [اصطلاح روزمره]
to eat salt with a person	باکسی نان ونمک خوردن مهمان کسی بودن
To be a time -server . To sail with the wind . To be unprincipled.	نان را به نرخ روز خوردن ( ابن الوقت بودن )
utilitarian [useful] <adj.>	بدرد خور
valuable <adj.>	بدرد خور
he is of no service to us	بدرد مانمیخورد
it subserves our purpose	بدرد کارمامیخورد
handy [useful] <adj.>	بدرد خور
useful <adj.>	بدرد خور
helpful <adj.>	بدرد خور
advantageous <adj.>	بدرد خور
beneficial <adj.>	بدرد خور
expedient <adj.>	بدرد خور
utile [archaic] [useful] <adj.>	بدرد خور
serviceable <adj.>	بدرد خور
purposive <adj.>	بدرد خور
suitable <adj.>	بدرد خور
adjuvant <adj.>	بدرد خور
administrable <adj.>	بدرد خور
assistant <adj.>	بدرد خور
helping <adj.>	بدرد خور
handy <adj.>	بدرد خور
applicatory <adj.>	بدرد خور
purposeful <adj.>	بدرد خور
practical <adj.>	بدرد خور
convenient <adj.>	بدرد خور
functional <adj.>	بدرد خور
practicable <adj.>	بدرد خور
appropriate [for an occasion] <adj.>	بدرد خور
purpose-built <adj.>	بدرد خور
proper <adj.>	بدرد خور
auxiliary <adj.>	بدرد خور
incapable of pain	بیحس نسبت بدرد
It is of no use to me. I have no use for it.	بدرد من نمی خورد
susceptible to pain	حساس نسبت بدرد
general purpose	بدرد هر کاری خورنده
to play a good knife and fork	ازروی اشتهاخوراک خوردن خوب چیز خوردن
swag	تاب خوردن تلوتلو خوردن بنوسان دراوردن
He is most suitable for brain work .	خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
analgesia	بی حسی نسبت بدرد تخفیف درد
it is of no use to us	بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
This car wI'll do beautifully .	این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
tripped	لغزش خوردن سکندری خوردن
tumbles	غلت خوردن معلق خوردن
tumble	غلت خوردن معلق خوردن
tumbled	غلت خوردن معلق خوردن
trips	لغزش خوردن سکندری خوردن
trip	لغزش خوردن سکندری خوردن
grog	دستهای از مردم که برای خوردن عرق گرد هم نشینند عرق خوردن
to drink wine	می خوردن شراب خوردن
according	مطابق
in register	مطابق
consilient	مطابق
correspondents	مطابق
in keeping	مطابق
confirming	مطابق
complied with	مطابق با
after	مطابق
agreeably to	مطابق
congurous	مطابق
similiar	مطابق
secundumn	مطابق
incompliance with	مطابق
according to	مطابق
accordant	مطابق
corresponding to	مطابق با
respondents	مطابق
pursuant	مطابق
respondent	مطابق
frae	مطابق
complied	مطابق با
complies	مطابق با
comply	مطابق با
complying	مطابق با
even with	مطابق
similar	مطابق
within	مطابق
correspondent	مطابق
corresponding to	مطابق
matched	مطابق
correspoundent	مطابق
from	مطابق
correspounding	مطابق
corresponding	مطابق
homologize	مطابق شدن
hygienically	مطابق بهداشت
to	برحسب مطابق
in accordance with	مطابق موافق
trendiest	مطابق آخرین مد
trendy	مطابق آخرین مد
physiologically	مطابق فیزیولوژی
trendier	مطابق آخرین مد
geometrically	مطابق هندسه
after the manner of	بتقلید مطابق
pedagogically	مطابق فن تعلیم
by my watch	مطابق ساعت من
corresponding	مطابق متشابه
pursuant to	مطابق برحسب
traditionally	مطابق احادیث
orthodox	مطابق مرسوم
astronomically	مطابق هیئت
as usual	مطابق معمول
at my request	مطابق با تقاضای من
fashionably	مطابق معمول
adjust	مطابق کردن
testamentary	مطابق با وصیت
relevant	وابسته مطابق
up-to-date	مطابق روز
posh	مطابق مد روز
posher	مطابق مد روز
poshest	مطابق مد روز
newfashioned	مطابق مد روز
by the square	مطابق نمونه
constitutionally	مطابق قانون
up to date	مطابق روز
ethically	مطابق علم اخلاق
classics	مطابق بهترین نمونه
classic	مطابق بهترین نمونه
up to date	مطابق اخرین طرز
ethnologically	مطابق علم نژادشناسی
up-to-date	مطابق اخرین طرز
constitutional	مطابق قانون اساسی
biblical	مطابق کتاب مقدس
pedagogically	مطابق علم اموزش
pedagogical teaching	اموزش مطابق فن تعلیم
cut and dry	مطابق نقشه وبرنامه
cut-and-dried	مطابق نقشه وبرنامه
reconstructions	نمونه مطابق اصل
metronomic	مطابق میزانه شمار
cut and dried	مطابق نقشه وبرنامه
quite the thing	مطابق بارسم معمول
modular	مطابق اندازه یامقیاس
reconstruction	نمونه مطابق اصل
true copy	رونوشت مطابق با اصل
true life	مطابق زندگی روزمره
ideals	مطابق نمونه واقعی
ideal	مطابق نمونه واقعی
discretionally	مطابق میل و اختیار
anatomically	مطابق علم تشریح
anno hegirae	مطابق تقویم هجری
to keep step to a band	مطابق موزیک پازدن
accentually	مطابق تکیه صدا
technically	مطابق اصول فنی
musically	مطابق اصول موسیقی
dialectically	مطابق قواعد منطق
standardizing	مطابق درجه معینی دراوردن
grammatically	مطابق ایین دستوریاصرف ونحو
model	مطابق مدل معینی در اوردن
symptomatic	مطابق نشانه بیماری نماینده
phonetioist	طرفداری املای مطابق صدا
update	مطابق روز پیش بردن
updated	مطابق روز پیش بردن
synchronizes	همزمان شدن با هم مطابق کردن
updates	مطابق روز پیش بردن
scriptural	مطابق متن کتاب مقدس
models	مطابق مدل معینی در اوردن
ideally	مطابق ارزو و یاکمال مطلوب
modelled	مطابق مدل معینی در اوردن
modeled	مطابق مدل معینی در اوردن
standardised	مطابق درجه معینی دراوردن
standardises	مطابق درجه معینی دراوردن
with the sun	مطابق گردش عقربک ساعت
standardize	مطابق درجه معینی دراوردن
standardising	مطابق درجه معینی دراوردن
sunwise	مطابق گردش عقربک ساعت