English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
amoral بدون احساس مسئولیت اخلاقی
Other Matches
imputability مسئولیت اخلاقی
amenability احساس مسئولیت
irresponsibly بدون حس مسئولیت
irresponsibly بدون داشتن مسئولیت
without engagement بدون تقبل مسئولیت
textile زیر دست [احساس نرمی یا زبری فرش بدون توجه به طرح و رنگ آن]
moralises نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralising نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizing نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralised نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralizes نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralize نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
moralized نتیجه اخلاقی گرفتن از اخلاقی کردن
collective guarantee مسئولیت دسته جمعی مسئولیت تضامنی
intuitivism اصولی که بموجب ان مبادی اخلاقی را حسی میدانند اصول اخلاقی حسی
extrasensory ماورای احساس معمولی خارج از احساس عادی
antinomian مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
angst احساس وحشت و نگرانی احساس بیم
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
custody مسئولیت کنترل و انتقال ودسترسی به جنگ افزارها مسئولیت حفافت و کنترل جنگ افزارها و اسناد انها
synesthesia احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
without any reservation بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
moral اخلاقی
petulance بد اخلاقی
ethical اخلاقی
gnomic اخلاقی
immorality بد اخلاقی
petulancy بد اخلاقی
amenableness مسئولیت
burthen مسئولیت
irresponsible بی مسئولیت
trust مسئولیت
trusted مسئولیت
trusts مسئولیت
liabilities مسئولیت
unresponsive بی مسئولیت
liability مسئولیت
menage مسئولیت
responsibility مسئولیت
responsibilities مسئولیت
liability to disease مسئولیت
responsibly با مسئولیت
onus مسئولیت
byword گفته اخلاقی
bywords گفته اخلاقی
good naturedly به خوش اخلاقی
superego شخصیت اخلاقی
apologue حکایت اخلاقی
obliquity انحراف اخلاقی
ethicize اخلاقی کردن
maxims گفته اخلاقی
conducted رفتار اخلاقی
low [morally bad] <adj.> بد [از نظر اخلاقی]
moral perception حس تشخیص اخلاقی
ethical code ضوابط اخلاقی
code of ethics ضوابط اخلاقی
precept قاعده اخلاقی
conducts رفتار اخلاقی
fable حکایت اخلاقی
dual morality دوگانگی اخلاقی
conducting رفتار اخلاقی
conduct رفتار اخلاقی
ethical relativism نسبیت اخلاقی
parables داستان اخلاقی
parable داستان اخلاقی
maxim گفته اخلاقی
precepts قاعده اخلاقی
sinuosity انحراف اخلاقی
moral education اموزش اخلاقی
principle اصل اخلاقی
principle اخلاقی کردن
immorally از ازروی بد اخلاقی
immoral غیر اخلاقی
moralistic تحمیلگر اخلاقی
fables حکایت اخلاقی
flat ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
offices مسئولیت احرازمقام
posted مقام مسئولیت
post- مقام مسئولیت
law of tort مسئولیت مدنی
product liability مسئولیت محصول
in common <idiom> مسئولیت داشتن
irresponsible عاری از حس مسئولیت
primary interest مسئولیت اصلی
loads فشار مسئولیت
load فشار مسئولیت
onmy own responsibility به مسئولیت خودم
office مسئولیت احرازمقام
posts مقام مسئولیت
area of responsibility منطقه مسئولیت
sector of responsibility منطقه مسئولیت
charge بار مسئولیت
charges بار مسئولیت
responsible مسئولیت دار
implied trust مسئولیت فرضی
on one's shoulders <idiom> مسئولیت شخصی
constructive trust مسئولیت قهری
liability الزام مسئولیت
liabilities الزام مسئولیت
post مقام مسئولیت
cark بار مسئولیت
frailly بطورشکننده باضعف اخلاقی
foibles صعف اخلاقی ضعف
fortitude شهامت اخلاقی شکیبایی
tropologic دارای تفسیر اخلاقی
perversion انحراف جنسی یا اخلاقی
moral realism واقع نگری اخلاقی
generosity <adj.> گذشت [صفت اخلاقی]
reform school مدرسه تهذیب اخلاقی
chung shin sooyak فرهنگ اخلاقی تکواندو
psychodrama نمایش اخلاقی وانتقادی
perversions انحراف جنسی یا اخلاقی
on principle از لحاظ قیود اخلاقی
foible صعف اخلاقی ضعف
cloaca مرکز مفاسد اخلاقی
axiological مبحث نوامیس اخلاقی
ethics اصول اخلاقی اخلاقیات
sponsor مسئولیت راقبول کردن
privity of contract مسئولیت طرفین قرارداد
over worked man مهره شطرنج پر مسئولیت
sponsoring مسئولیت راقبول کردن
sponsors مسئولیت راقبول کردن
liability for damages مسئولیت در برابر خسارت
perils بیم زیان مسئولیت
law of torts قانون مسئولیت مدنی
peril بیم زیان مسئولیت
law of tort قانون مسئولیت مدنی
limited liability company شرکت با مسئولیت محدود
The responsibility lies with you. مسئولیت با شما است.
unlimited company شرکت با مسئولیت نامحدود
To assume responsibility . قبول مسئولیت کردن
Taoism روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
inofficious خارج ازوفیفه اخلاقی یاطبیعی
scruple نهی اخلاقی وسواس باک
moralists فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralist فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
axiomatic حاوی پند یا گفتههای اخلاقی
principle مرام اخلاقی قاعده کلی
To be short tempered with someone. با کسی تندی کردن ( بد اخلاقی )
unmorality عدم مراعات اصول اخلاقی
tied down <idiom> مسئولیت شغلی یا خانوادگی داشتن
looser از قید مسئولیت ازاد ساختن
What do I care? چطور این مسئولیت من است؟
loose از قید مسئولیت ازاد ساختن
Responsibility weighed him down بار مسئولیت کمرش را خم کرد
caveat subscriptor مسئولیت به عهده عضو میباشد
pass the buck <idiom> مسئولیت خودرا به دیگری دادن
loosest از قید مسئولیت ازاد ساختن
solidarity بهم پیوستگی مسئولیت مشترک
up to someone to do something <idiom> مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
disclaimers رفع کننده ادعا یا مسئولیت
disclaimer رفع کننده ادعا یا مسئولیت
deontology وفیفه شناسی علم وفایف اخلاقی
de rigueur از نظر سنتی یا اخلاقی الزام اور
to draw a moral معنی یا نتیجه اخلاقی داستانی را فهماندن
to preach moral principles اصول اخلاقی را وعظ و تلقین کردن
utilitarian معتقدباصل اخلاقی سودمند گرایی سودمندگرا
I feel morally bound to … از نظر اخلاقی خود را مقید می دانم که ...
puritanic سخت گیریا متظاهردر اموردینی یا اخلاقی
The moral of the story is that … نتیجه اخلاقی این داستان اینست که ...
parataxis مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
broad shoulders نیروی باربری یا طاقت تحمل مسئولیت
(in) charge of something <idiom> مسئولیت کار یاکسانی را به عهده داشتن
ignorance of law is no excuse جهل به قانون رافع مسئولیت نیست
see to it <idiom> مسئولیت انجام کاری را برعهده گرفتن
to take the fall [American English] مسئولیت چیزی [کاری یا خطایی] را پذیرفتن
to take the fall for somebody مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
sinecures هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
sinecure هر شغلی که متضمن مسئولیت مهمی نباشد
unbranched بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed بدون اضطراب بدون کشش
achylous بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand بدون مقدمه بدون تهیه
an unprincipled conduct رفتاریکه مبنای اخلاقی صحیحی نداشته باشد
frailty نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
frailties نحیفی خطایی که ناشی ازضعف اخلاقی باشد
shyster کسیکه در قانون وسیاست فاقداصول اخلاقی است
preachify بطور کسالت اوروعظ یا بحث اخلاقی کردن
to point a moral اصل اخلاقی را نشان دادن یابکار بردن
to shift off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن وبدوش دیگری گذاردن
accountability ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
to pass the buck to somebody مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به کسی دادن
to shuffle off responsibility مسئولیت را ازخودسلب کردن بدوش ودیگری گذاردن
to pass the buck <idiom> مسئولیت ناخوشایند [تقصیر یا زحمت] را به دیگری دادن
buck passer شخصی که مسئولیت خود را بدیگران محول میکند
I wI'll do it on my own responsibility . به مسئولیت خودم این کاررا خواهم کرد
ethic روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
pick up واگذار کردن مسئولیت مهاریک بازیگر ازاد به کسی
frankpledge مسئولیت دسته جمعی افراد مالیات پرداز یک ناحیه
To wash ones hands of somebody (something). دست از کسی (چیزی )شستن (قطع مسئولیت ورابطه )
This is contray to all moral principles ( codes ) . این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
conscientious objectors کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objector کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
One insust not step aside and diclaim responsibility . نبا ید کنا ررفت واز خود سلب مسئولیت کرد
Recent search history
Search history is off. Activate
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com