Dictiornary-Farsi | بدون اسلوب | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
immethodical	بدون اسلوب


Other Matches

modes	اسلوب
fashions	اسلوب
mode	اسلوب
technique	اسلوب
techniques	اسلوب
methods	اسلوب
method	اسلوب
system	اسلوب
methode	اسلوب
fashion	اسلوب
fashioned	اسلوب
systems	اسلوب
fashioning	اسلوب
measuring method	اسلوب سنجش
systemization	اسلوب سازی
methodologies	اسلوب شناسی
white ground technique	اسلوب نقاشی
techniques	اسلوب کار
methodical	اسلوب دار
matching technique	اسلوب همتاسازی
luria technique	اسلوب لوریا
systems	طرز اسلوب
technique	اسلوب کار
methodology	اسلوب شناسی
system	طرز اسلوب
methodologist	اسلوب شناس
matching technique	اسلوب جور کردن
methodically	از روی اسلوب با قاعده
systematically	ازروی یک اسلوب معین
systematize	دارای روش یا قاعده کردن اسلوب دادن به
systemmatize	دارای روش یاقاعده کردن اسلوب دادن
nonoverlap processing	نوشتن و پردازش داخلی فقط در یک اسلوب سری صورت می گیرد
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
measuring technique	متد سنجش اسلوب سنجش فن سنجش فن اندازه گیری
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
indubitable	بدون شک
acheilous	بدون لب
sans	بدون
obtrusively	بدون حق
ex	بدون
to a certainty	بدون شک
and no mistake	بدون شک
not nearctic	بدون
without	بدون
but	بدون
bottomless	بدون ته
unstressed	بدون مد
undoubted	بدون شک
acheilos	بدون لب
i'll warrant	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
wanting	بدون
goalless	بدون گل
ex-	بدون
consistently	بدون تناقض
on the square	بدون کجی
unspotted	بدون الودگی
unlined	بدون پوشش
faultless	بدون خطا
unsprung	بدون فنر
unmaned	بدون سرنشین
unsigned	بدون امضاء
unequivocal	بدون ابهام
unequivocally	بدون ابهام
unpromising	بدون امید
unmennerly	بدون اداب
non delay	بدون تاخیر
unmannered	بدون اداب
soilless	بدون خاک
nonstop	بدون توقف
nonboresafe	بدون ضامن
nonsyllabic	بدون هجایی
unlined	بدون استر
constantly	بدون تغییر
unceasing	بدون وقفه
undeviating	بدون انحراف
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
strikeless	بدون ضربت
unblushing	بدون شرم
unaligned	بدون صف ارایی
safely	بدون خطر
tenantless	بدون مستاجر
toeless	بدون پنجه
termless	بدون شرط
unoccupied	بدون مستاجر
terrorless	بدون ترس
shockless	بدون ضربه
shadeless	بدون سایه
pathless	بدون جاده
unfunded	بدون سرمایه
prosaically	بدون لطافت
quiescently	بدون جنبش
unadvised	بدون اطلاع
recoilless	بدون لنگر
run on	بدون وقفه
unfinanced	بدون پشتوانه
unfeigned	بدون تصنع
undeviating	بدون تردیدرای
sans ceremonie	بدون تشریفات
sans recours	بدون رجوع
scoreless	بدون امتیاز
searchless	بدون جستجو
anechoic	بدون انعکاس
adrift	بدون هدف
bloodlessly	بدون خونریزی
toothless	بدون دندانه
bareheaded	بدون کلاه
unselfish	بدون خودخواهی
continuously	بدون توقف
unresponsive	بدون احتیاط
confidently	بدون شبهه
unfurnished	بدون اثاثیه
by rote	بدون فکر
immediately	بدون واسطه
diamensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون اندازه
involuntarily	بدون اراده
deice	بدون یخ کردن
degas	بدون گازکردن
bloodless	بدون خونریزی
dealated	بدون بال
cordless	بدون سیم
undue	بدون مداخله
awless	بدون بیم
vainly	بدون نتیجه
acold	بدون احساسات
acid free	بدون اسید
achromic	بدون ترخیم
achromatic	بدون ترخیم
achlamydeous	بدون پوشش
acarpous	بدون میوه
unalloyed	بدون الیاژ
blankly	بدون مقصودیامعنی
acranial	بدون کاسهء سر
avirulent	بدون شدت
asymptomatic	بدون علامت
expired	بدون اعتبار
inoffensive	بدون زنندگی
ametabolous	بدون دگردیسی
ametabolic	بدون دگردیسی
air dry	بدون رطوبت
fruitlessly	بدون نتیجه
notwithstanding	بدون توجه
dimensionless	بدون بعد
inelastic	بدون کشش
indolently	بدون درد
indistinctively	بدون فرق
incommunicable	بدون رابطه
incognizant	بدون شناسایی
inapproachable	بدون دسترسی
humble	بدون ارتفاع
humblest	بدون ارتفاع
ingenuously	بدون تزویر
inofficial	بدون اجازه
no doubt	بدون تردید
unattended	بدون متصدی
endless	بدون پایان
irrespective of	بدون ملاحظه
irreflexive	بدون واکنش
inviscid	بدون لزوجت
intolerantly	بدون بردباری
inoperculate	بدون دریچه
immusical	بدون هماهنگی
holdless	بدون گیره
free from backlash	بدون لقی
indubitable	بدون تردید
flavorless	بدون مزه
failure free	بدون خرابی
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
insecure	بدون ایمنی
discontinuously	بدون اتصال
disconnectedly	بدون ارتباط
free from slip	بدون لغزش
free of tax	بدون مالیات
hands down	بدون احتیاط
guilelessly	بدون تزویر
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
glabrous	بدون کرک
inaction	بدون فعالیت
free trader	بدون گمرک
free play	بدون محدودیت
faceless	بدون ویژگی
cordless <adj.>	بدون سیم