Total search result: 206 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
well |
بدون اشکال اوه |
wells |
بدون اشکال اوه |
|
|
Search result with all words |
|
smooth |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
smoothed |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
smoothest |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
smooths |
صاف کردن بدون اشکال بودن |
Other Matches |
|
gadroon |
اشکال تزئینی محدب حاشیه بشقاب و فروف قدیمی اشکال تزئینی محدب حاشیه یقه |
without any reservation |
بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا |
informally |
بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی |
unformed |
بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان |
flattest |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
flat |
ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری |
of no interest |
بدون اهمیت [بدون جلب توجه] |
independently |
آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال |
Taoism |
روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت |
drawbacks |
اشکال |
traverse |
اشکال |
drawback |
اشکال |
traversed |
اشکال |
traverses |
اشکال |
nodus |
اشکال |
traversing |
اشکال |
worriment |
اشکال |
dead lock |
اشکال |
bugs |
اشکال |
barely |
با اشکال |
snaggy |
پر اشکال |
bugging |
اشکال |
node |
اشکال |
nodes |
اشکال |
disadvantages |
اشکال |
spinosity |
اشکال |
disadvantage |
اشکال |
bug |
اشکال |
parataxis |
مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر |
lynch law |
مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی |
unbranched |
بدون انشعاب بدون شعبه |
offhand |
بدون مقدمه بدون تهیه |
unstressed |
بدون اضطراب بدون کشش |
achylous |
بدون کیلوس بدون قیلوس |
smooth delivery |
تحویل بی اشکال |
baboons |
اشکال مضحک |
baboon |
اشکال مضحک |
debugs |
اشکال زدایی |
forms of currency |
اشکال پول |
burbling |
اشکال بی نظمی |
burbles |
اشکال بی نظمی |
debugger |
اشکال زدائی |
trouble shooting |
رفع اشکال |
debugger |
اشکال یابی |
demurrable |
اشکال کردنی |
hardness |
اشکال سفتی |
to tide over a difficulty |
اشکال را بر طرف |
to make difficulties |
اشکال تراشیدن |
diversely |
به اشکال مختلف |
burble |
اشکال بی نظمی |
burbled |
اشکال بی نظمی |
debugged |
اشکال زدایی |
error description |
توضیح اشکال |
difficulties |
اشکال زحمت |
troubleshooting |
اشکال یابی |
fault description |
توضیح اشکال |
debugging |
اشکال زدائی |
debugging |
اشکال زدایی |
nuclide |
اشکال اتمی |
description of error |
توضیح اشکال |
defect description |
توضیح اشکال |
difficulty |
اشکال زحمت |
geometrical figures |
اشکال هندسی |
i can add rapidly |
به اشکال ما افزود |
debug |
اشکال زدایی |
impediment |
محظور اشکال |
geometric shapes |
اشکال هندسی |
impediments |
محظور اشکال |
dysphonia |
اشکال در حرف زدن |
handicaps |
امتیاز دادن اشکال |
program debugging |
اشکال زدایی برنامه |
To get into difficulties. |
دچار اشکال شدن |
debugger |
برنامه اشکال زدایییثلاعللهگل |
debug aids |
ادوات اشکال زدایی |
To raise difficulties . To creat obstacles. |
اشکال تراشی کردن |
handicap |
امتیاز دادن اشکال |
debugging a program |
اشکال زدایی یک برنامه |
debugging aids |
ادوات اشکال زدایی |
debugging aids |
وسائل اشکال زدایی |
similar figures |
اشکال همانندیا متشابه |
dysphagia |
اشکال دربلعیدن غذا |
to create a difficulty |
اشکال پیش اوردن |
There is the rub. |
اشکال درهمین جااست |
it is particularly difficult |
یک اشکال بخصوصی دارد |
diversiform |
دارای اشکال مختلف |
bottle neck |
مانع اشکال کار |
swarm |
چندین اشکال برنامه |
debug |
اشکال زدائی کردن |
debugs |
اشکال زدایی کردن |
swarmed |
چندین اشکال برنامه |
swarms |
چندین اشکال برنامه |
kaleidoscopes |
لوله اشکال نما |
debugged |
اشکال زدائی کردن |
debug |
اشکال زدایی کردن |
debugged |
اشکال زدایی کردن |
debugs |
اشکال زدائی کردن |
acataposis |
اشکال عمل بلع |
discomfiting |
ایجاد اشکال کردن |
discomfit |
ایجاد اشکال کردن |
discomfits |
ایجاد اشکال کردن |
discomfited |
ایجاد اشکال کردن |
kaleidoscope |
لوله اشکال نما |
add |
قرار دادن اشکال کنار هم |
filet |
توری دارای اشکال مربع |
adding |
قرار دادن اشکال کنار هم |
pressed for time <idiom> |
با اشکال وبه سختی وقت |
adds |
قرار دادن اشکال کنار هم |
To put obstacles in the way. |
سنگ انداختن درکاری (اشکال تراشیدن ) |
proteus |
خدای دریا که اشکال مختلف بخودمیگرفته |
galanty show |
نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن |
pattern |
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند |
primitive |
برای تولید اشکال پیچیده تر در برنامه گرافیکی |
bug |
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال |
bugging |
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال |
pleomorphic |
چند شکلی دارای اشکال وصور مختلف |
patterns |
مجموعهای از خط وط با قاعده و اشکال که مکرر تکرار می شوند |
bugs |
بطورپنهانی درمحلی میکروفون نصب کردن اشکال |
zoomorphism |
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص |
transversal |
اجرای هر جمله از یک برنامه برای اهداف اشکال زدایی |
bioastronautics |
مطالعه اثرات مسافرتهای فضایی در اشکال مختلف حیات |
intarsia |
منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب |
sets |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
tessellate |
کاهش شکل پیچیده به مجموعهای از اشکال ساده تر معمولاگ مثلث |
setting up |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
annular |
وسایل و ابزار حلقه دار دارای علائم و اشکال حلقوی |
planimeter |
دستگاهی که مساحت اشکال غیر هندسی رابا ان اندازه می گیرند |
error handling |
به حداقل رساندن احتمال وقوع خطا روش رفع اشکال |
set |
معرفی محلهای نقاط توقف در برنامه در حین رفع اشکال |
numerical indicator tube |
هر گونه لامپ الکترونی که توانایی نمایش اشکال عددی را دارد |
graphs |
اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن |
graph |
اشکال مختلف یک حرف با گرافیک و طرح خطی ثبت کردن |
symbolically |
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد |
filling out |
[پر کردن زمینه فرش با گل ها و یا اشکال مختلف جهت تزئین بیشتر متن] |
symbolic |
برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد |
surges |
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه |
surge |
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه |
godroon |
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود |
snapshot |
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه |
snapshots |
چاپ ثباتها و بخش حافظه در یک لحظه مشخص , در هنگام رفع اشکال برنامه |
regional breakpoint |
نقط ه توقف که در هر جایی از برنامه میتواند قرار بگیرد تا رفع اشکال شود |
surged |
افزایش ناگهانی توان الکتریکی در سیستم به علت خرابی یا اختلال یا اشکال قطعه |
troubleshoot |
1-رفع اشکال نرم افزار کامپیوتری .2-محل دادن ترمیم خطاهای سخت افزاری |
stepping |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
step |
اجرای برنامه کامپیوتری که در هر لحظه یک دستور اجرا شود و برای رفع اشکال است |
maintenance |
بررسی کننده برنامه که اشکال فرعی یا خطایی که به بخشهای اصلی آسیب نمیزند را صحیح میکند |
aerodynamics |
شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها |
hemophilia |
بیماری موروثی که دران خون دیر لخته میشودودرنتیجه اشکال در بندامدن خونریزی پدید می اید |
click art |
صفحهای از اشکال و تصاویرکه اماده بریده شدن هستند تادر اسناد کامپیوتری مورداستفاده قرار گیرند |
traces |
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد |
traced |
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد |
trace |
برنامه تشخیص که برنامهای که رفع اشکال میشود را اجرا میکند در هر لحظه یک دستور و وضعیته و ثباتها را نمایش میدهد |
glitch |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
glitches |
یک اشکال کوچک که خصوصا" به وسیله موج ولتاژ یا اختلال الکتریکی که باعث خطایی درارسال داده میشود ایجاد می گردد |
toolkit |
مجموعه توابعی که به برنامه نویس درنوشتن و رفع اشکال برنامه کمک میکند |
recoilless |
جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی |
problems |
خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار |
problem |
خرابی یا اشکال در سخت افزار یا نرم افزار |
inoperculate |
بدون سرپوش جانور بدون سرپوش |
rosettes |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
rosette |
اشکال و الگوهای استانداردی برای بکارگیر مکانیزم تبدیل تغییر حاصل از تنش به سیگنالهای الکتریکی برای تنشها درهمه جهات |
Honey comb design |
طرح خانه زنبوری [یا بندی لوزی که بطور تکراری کل متن فرش را در بر گرفته و داخل خانه ها با اشکال و گل های مختلف تزپین شده است.] |
medallion |
ترنج [نقش اصلی که در مرکز فرش قرار گرفته و در طرح لچک ترنج به ابعاد و اشکال مختلف مانند الماسی، خورشیدی، شش وجهی، و بیضی بافته می شود.] |
Kasim Ushag design |
طرح قسیم اوشاق [عشاق] [مربوط به فرش های کاراباغ در قرن نوزدهم میلادی می باشد که در آن ترنج بزرگی به شکل لوزی متن را در بر گرفته و اشکال قلاب مانند در جهات مختلف بافته می شوند.] |
utility |
برنامه مفید که همراه با توابعی از قبیل جستجوی فایل , کپی کردن , دایرکتوری فایل , مرتب کردن و رفع اشکال و توابع ریاضی مختلف میباشد |
stereoscope |
جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته |
motif |
گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.] |
lattice design |
طرح شبکه ای [این طرح بصورت قرینه و تکرار کل متن فرش را در بر می گیرد و از اشکال شش وجهی، نه وجهی، مربع شکل و طاق رومی برای بدنه گل ها استفاده می کند.] |
lappets |
[حواشی و نقوش بکار رفته در انتهای فرش بافته شده در ترکیه که شکل اصلی بصورت بندی پنج ضلعی است و در آن اشکال هندسی یکسان که انتهای آن تا حدودی به نرمه گوش شباهت دارد استفاده می شود.] |
stepped lines |
خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.] |
doubtlessly |
بدون شک |
goalless |
بدون گل |
acheilos |
بدون لب |
wanting |
بدون |
acheilous |
بدون لب |
indubitable |
بدون شک |
bottomless |
بدون ته |
not nearctic |
بدون |
sans |
بدون |
obtrusively |
بدون حق |
undoubtedly |
بدون شک |
ex |
بدون |
unstressed |
بدون مد |
ex- |
بدون |
without |
بدون |
and no mistake |
بدون شک |
to a certainty |
بدون شک |
i'll warrant |
بدون شک |
undoubted |
بدون شک |
but |
بدون |
off hand |
بدون آمادگی |
unalloyed |
بدون الیاژ |
unselfish |
بدون خودخواهی |
cordless |
بدون سیم |
adrift |
بدون هدف |
acarpous |
بدون میوه |
air dry |
بدون رطوبت |
ametabolous |
بدون دگردیسی |
anechoic |
بدون انعکاس |
asymptomatic |
بدون علامت |
avirulent |
بدون شدت |