Dictiornary-Farsi | بدون الودگی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (12 milliseconds)

English	Persian
unspotted	بدون الودگی


Other Matches

background level	الودگی متن الودگی زمینه
air pollution monitoring	مراقبت دائمی الودگی هوا فرابینی الودگی هوا
sully	الودگی
sullies	الودگی
sullied	الودگی
infections	الودگی
infection	الودگی
purulence	الودگی
contamination	الودگی ش م ر
pisolitic	الودگی
sullying	الودگی
filthiness	الودگی
contramination	الودگی
water pollution	الودگی اب
soilage	الودگی
smeariness	الودگی
filth	الودگی
alloy	الودگی
pollution	الودگی
contamination	الودگی
alloys	الودگی
muddiness	گل الودگی
staining	الودگی
stained	الودگی
stain	الودگی
impurity	الودگی
stains	الودگی
radioactive contamination	الودگی پرتوزایی
purulency	ریم الودگی
air pollution	الودگی هوا
decontamination	رفع الودگی
drowsiness	خواب الودگی
air contamination	الودگی هوا
radioactive contamination	الودگی رادیواکتیوی
agricultural pollution	الودگی کشاورزی
critical pollution	الودگی بحرانی
abatement	کاهش الودگی
abatement	الودگی کاهی
drowsihead	خواب الودگی
somnolence	خواب الودگی
mysophobia	الودگی هراسی
chemical pollution	الودگی شیمیایی
pisolite	سنگ الودگی
physiological pollution	الودگی فیزیولوژیک
bacterization	الودگی بمیکرب
noise pollution	الودگی صدا
biological pollution	الودگی زیستی
thermal pollution	الودگی گرمایی
pediculosis	الودگی به شپش
moise pollution	الودگی نویزی
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
cleaning station	پست رفع الودگی ش م ر
air pollution episode	رویداد الودگی هوا
pollution tax	مالیات بخاطر الودگی
phthiriasis	الودگی به شپش یا شپشک
crankcase mist detector	اشکارساز الودگی روغن
decontaminate	از الودگی مبرا کردن
decontaminated	از الودگی مبرا کردن
contamination control	کنترل الودگی منطقه
decontaminating	از الودگی مبرا کردن
decontaminates	از الودگی مبرا کردن
air pollution index	نمایه الودگی هوا
air pollution index	شاخص الودگی هوا
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
decontaminate	رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminates	رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminating	رفع الودگی ضد عفونی کردن
decontaminated	رفع الودگی ضد عفونی کردن
smutch	اثر ویا نشان الودگی
trends	الودگی لوزه وحلق وگلوباسیل
trend	الودگی لوزه وحلق وگلوباسیل
squalor	درهم وبرهمی وکثافت الودگی
narcosis	حالت بی حسی وخواب الودگی بی حالی
trichinosis	الودگی باتریشین یا کرم گوشت خوک
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
bleaching materiel	پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
danc solution	نوعی محلول شیمیایی برای رفع الودگی عوامل تاول زا
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
wet filter	فیلتری که در ان فیلمی ازمایع که روی سطح المنت قرارگرفته مانع از عبور ذرات و و الودگی میشود
area of military significant fallout	منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
narcolepsy	حالت خواب الودگی ومیل شدیدبه خواب
pediculosis	الودگی به شپشک شپشک داشتن
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
verminosis	ابتلا به کرمهای انگلی الودگی به کرمهای انگلی
sans	بدون
undoubted	بدون شک
not nearctic	بدون
bottomless	بدون ته
i'll warrant	بدون شک
ex	بدون
goalless	بدون گل
ex-	بدون
to a certainty	بدون شک
acheilous	بدون لب
acheilos	بدون لب
but	بدون
without	بدون
indubitable	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
wanting	بدون
and no mistake	بدون شک
doubtlessly	بدون شک
obtrusively	بدون حق
unstressed	بدون مد
glabrous	بدون کرک
fruitlessly	بدون نتیجه
toothless	بدون دندانه
free trader	بدون گمرک
bloodless	بدون خونریزی
undue	بدون مداخله
continuously	بدون توقف
free play	بدون محدودیت
unresponsive	بدون احتیاط
expired	بدون اعتبار
unfurnished	بدون اثاثیه
confidently	بدون شبهه
immediately	بدون واسطه
involuntarily	بدون اراده
humble	بدون ارتفاع
indistinctively	بدون فرق
incommunicable	بدون رابطه
humblest	بدون ارتفاع
incognizant	بدون شناسایی
inapproachable	بدون دسترسی
immusical	بدون هماهنگی
immethodical	بدون اسلوب
bachelor	بدون عیال
bachelors	بدون عیال
inaction	بدون فعالیت
indubitable	بدون تردید
insecure	بدون ایمنی
notwithstanding	بدون توجه
holdless	بدون گیره
hands down	بدون احتیاط
guilelessly	بدون تزویر
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
free of tax	بدون مالیات
achlamydeous	بدون پوشش
achromatic	بدون ترخیم
achromic	بدون ترخیم
acid free	بدون اسید
acold	بدون احساسات
acranial	بدون کاسهء سر
air dry	بدون رطوبت
cordless	بدون سیم
ametabolic	بدون دگردیسی
ametabolous	بدون دگردیسی
anechoic	بدون انعکاس
asymptomatic	بدون علامت
avirulent	بدون شدت
awless	بدون بیم
by rote	بدون فکر
bloodlessly	بدون خونریزی
dealated	بدون بال
degas	بدون گازکردن
deice	بدون یخ کردن
inoffensive	بدون زنندگی
free from slip	بدون لغزش
free from backlash	بدون لقی
blankly	بدون مقصودیامعنی
flavorless	بدون مزه
vainly	بدون نتیجه
failure free	بدون خرابی
unalloyed	بدون الیاژ
adrift	بدون هدف
discontinuously	بدون اتصال
unselfish	بدون خودخواهی
acarpous	بدون میوه
disconnectedly	بدون ارتباط
dimensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون اندازه
bareheaded	بدون کلاه
indolently	بدون درد
wing it <idiom>	بدون آمادگی
alcohol-free <adj.>	بدون الکل
Nothing down.	بدون بیعانه.
faultless <adj.>	بدون مشکل
impeccable <adj.>	بدون مشکل
sound <adj.>	بدون مشکل
flawless <adj.>	بدون مشکل
immaculate <adj.>	بدون مشکل
free from error <adj.>	بدون مشکل
in vain <idiom>	بدون تفثیروموفقیت
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
excluding meals	بدون غذا
decaffeinated	بدون کافئین
without milk	بدون شیر
off hand	بدون آمادگی