Dictiornary-Farsi | بدون بردباری | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (7 milliseconds)

English	Persian
intolerantly	بدون بردباری


Other Matches

patience	بردباری
bearing	بردباری
toleration	بردباری
enduringness	بردباری
vasbyt	بردباری
longanimity	بردباری
tolerances	بردباری
fortitude	بردباری
spartanism	بردباری
tolerance	بردباری
long-suffering	بردبار بردباری
philosophy	وارستگی بردباری
philosophies	وارستگی بردباری
patients	از روی بردباری
long suffering	بردباری رنجبری
patient	از روی بردباری
endures	بردباری کردن دربرابر
endured	بردباری کردن دربرابر
bearingly	از روی تحمل و بردباری
dure	بردباری کردن دربرابر
endure	بردباری کردن دربرابر
passive obedience	فرمانبرداری ازروی بردباری یا بی ارادگی
to grin and bear it	در رنج وسختی بردباری کردن دندان روی جگرگذاشتن
to stand the racket	ازعهده ازمایش برامدن تحمل سختی وامتحان کردن بردباری
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
and no mistake	بدون شک
undoubted	بدون شک
without	بدون
doubtlessly	بدون شک
goalless	بدون گل
undoubtedly	بدون شک
bottomless	بدون ته
wanting	بدون
unstressed	بدون مد
not nearctic	بدون
indubitable	بدون شک
to a certainty	بدون شک
ex-	بدون
ex	بدون
obtrusively	بدون حق
but	بدون
i'll warrant	بدون شک
sans	بدون
acheilous	بدون لب
acheilos	بدون لب
terrorless	بدون ترس
sans recours	بدون رجوع
achlamydeous	بدون پوشش
soilless	بدون خاک
bloodlessly	بدون خونریزی
acarpous	بدون میوه
nonsyllabic	بدون هجایی
zero elasticity	بدون کشش
nonstop	بدون توقف
unattended	بدون متصدی
unequivocally	بدون ابهام
achromic	بدون ترخیم
achromatic	بدون ترخیم
unequivocal	بدون ابهام
valveless	بدون سوپاپ
vacant succession	بدون جانشین
unvocal	بدون موسیقی
workless	بدون عمل
endless	بدون پایان
without recourse	بدون حق مراجعه
without justification	بدون مجوز
irrespective	بدون مراعات
unselfish	بدون خودخواهی
on the square	بدون کجی
seamless	بدون درز
shockless	بدون ضربه
no doubt	بدون تردید
by rote	بدون فکر
adrift	بدون هدف
without recourse	بدون رجوع
standstill	بدون حرکت
unvalued	بدون ارج
bachelor	بدون عیال
nonboresafe	بدون ضامن
unwary	بدون نگرانی
untitled	بدون سراغاز
untitled	بدون عنوان
scoreless	بدون امتیاز
inaction	بدون فعالیت
disposed	بدون پوشش
non delay	بدون تاخیر
searchless	بدون جستجو
shadeless	بدون سایه
indiscriminately	بدون تمیز
unalloyed	بدون الیاژ
termless	بدون شرط
consistently	بدون تناقض
wing it <idiom>	بدون آمادگی
anechoic	بدون انعکاس
with in compass	بدون مبالغه
unexceptional	بدون استثنا
nothing if not <idiom>	مطمئنا،بدون شک
recoilless	بدون لنگر
excluding meals	بدون غذا
decaffeinated	بدون کافئین
acid free	بدون اسید
without milk	بدون شیر
faceless	بدون ویژگی
faceless	بدون صورت
constantly	بدون تغییر
under one's own steam <idiom>	بدون کمک
to be sure <idiom>	مطمئنا ،بدون شک
acranial	بدون کاسهء سر
run on	بدون وقفه
air dry	بدون رطوبت
fruitlessly	بدون نتیجه
blankly	بدون مقصودیامعنی
vainly	بدون نتیجه
faultless	بدون خطا
ametabolic	بدون دگردیسی
acold	بدون احساسات
ametabolous	بدون دگردیسی
stemless	بدون ساقه
stemless	بدون تنه
unmanned	بدون سرنشین
unceasing	بدون وقفه
cold turkey	بدون آمادگی
sans ceremonie	بدون تشریفات
tenantless	بدون مستاجر
vibrationless	بدون لرزه
humble	بدون ارتفاع
backless	بدون پشتی
humblest	بدون ارتفاع
backless	بدون پشت
unoccupied	بدون مستاجر
awless	بدون بیم
quiescently	بدون جنبش
asymptomatic	بدون علامت
prosaically	بدون لطافت
strikeless	بدون ضربت
inoffensive	بدون زنندگی
weanting	بدون بی منهای
wayless	بدون جاده
warless	بدون جنگ
expired	بدون اعتبار
voteless	بدون رای
pathless	بدون جاده
safely	بدون خطر
avirulent	بدون شدت
bareheaded	بدون کلاه
involuntarily	بدون اراده
unleaded	بدون سرب
failure free	بدون خرابی
free from taxes <adj.>	بدون مالیات
taxless <adj.>	بدون مالیات
non-assessable <adj.>	بدون مالیات
non-taxable <adj.>	بدون مالیات
tax-exempt <adj.>	بدون مالیات
tax-free <adj.>	بدون مالیات
zero-rated <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
bachelors	بدون عیال
toothless	بدون دندانه
inapproachable	بدون دسترسی
promptly	بدون معطلی
harmlessly	بدون صدمه
indolently	بدون درد
freely	بدون محدودیت
cordless <adj.>	بدون سیم
wireless <adj.>	بدون سیم
indistinctively	بدون فرق
immusical	بدون هماهنگی
baring	بدون روکش
barest	بدون روکش
incommunicable	بدون رابطه
bares	بدون روکش
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
barer	بدون روکش
incognizant	بدون شناسایی
bared	بدون روکش
bare	بدون روکش
bloodless	بدون خونریزی
toeless	بدون پنجه
free from backlash	بدون لقی
free from slip	بدون لغزش
hands down	بدون احتیاط
immediately	بدون واسطه
unbiased	بدون تبعیض