Dictiornary-Farsi | بدون تناقض | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
consistently	بدون تناقض


Other Matches

contradiction	رد تناقض
contradiction	تناقض
contradictoriness	تناقض
antithesis	تناقض
incoherence	تناقض
inconsistencies	تناقض
antitheses	تناقض
inconsistency	تناقض
contradictions	تناقض
repugnance	تناقض
paradox	تناقض
paradoxes	تناقض
opposition	تناقض
contradictions	رد تناقض
paradox of thrift	تناقض پس انداز
paradox of value	تناقض ارزش
repugn	تناقض داشتن
inconsistence	تناقض تباین
self contradiction	تناقض گویی
grotesque	تناقض دار
antilogy	تناقض مطالب
inconsistencies	تناقض تباین
contradict	تناقض داشتن با
repugnance	تناقض مخالفت
inconsistency	تناقض تباین
contradicted	تناقض داشتن با
contradicts	تناقض داشتن با
quirk	مزاجی تناقض گویی
voting paradox	تناقض در رای گیری
tergiversation	بی ثباتی تناقض گویی
quirks	مزاجی تناقض گویی
self contradiction	معارضه بانفس تناقض گویی
policy dilemma	تناقض سیاست ها مشکل سیاستی
antinomy	تناقض دو قانون یا دو اصل افهار مخالف
without any reservation	بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
informally	بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
unformed	بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
flattest	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat	ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest	بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently	آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism	روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
Marxists	طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxist	طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
parataxis	مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law	مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous	بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand	بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed	بدون اضطراب بدون کشش
unbranched	بدون انشعاب بدون شعبه
recoilless	جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate	بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
not nearctic	بدون
doubtlessly	بدون شک
undoubtedly	بدون شک
bottomless	بدون ته
goalless	بدون گل
sans	بدون
unstressed	بدون مد
i'll warrant	بدون شک
undoubted	بدون شک
to a certainty	بدون شک
and no mistake	بدون شک
ex	بدون
indubitable	بدون شک
obtrusively	بدون حق
wanting	بدون
acheilous	بدون لب
but	بدون
acheilos	بدون لب
without	بدون
ex-	بدون
holdless	بدون گیره
glabrous	بدون کرک
inoffensive	بدون زنندگی
indistinctively	بدون فرق
indolently	بدون درد
inelastic	بدون کشش
fruitlessly	بدون نتیجه
ingenuously	بدون تزویر
expired	بدون اعتبار
incommunicable	بدون رابطه
vainly	بدون نتیجه
hands down	بدون احتیاط
guilelessly	بدون تزویر
immethodical	بدون اسلوب
immusical	بدون هماهنگی
insecure	بدون ایمنی
blankly	بدون مقصودیامعنی
incognizant	بدون شناسایی
inapproachable	بدون دسترسی
inofficial	بدون اجازه
non delay	بدون تاخیر
continuously	بدون توقف
toothless	بدون دندانه
nonboresafe	بدون ضامن
notwithstanding	بدون توجه
unresponsive	بدون احتیاط
immediately	بدون واسطه
nonstop	بدون توقف
bloodless	بدون خونریزی
no doubt	بدون تردید
confidently	بدون شبهه
inoperculate	بدون دریچه
undue	بدون مداخله
intolerantly	بدون بردباری
inviscid	بدون لزوجت
irreflexive	بدون واکنش
irrespective of	بدون ملاحظه
unequivocal	بدون ابهام
bachelor	بدون عیال
unfurnished	بدون اثاثیه
air dry	بدون رطوبت
endless	بدون پایان
involuntarily	بدون اراده
unattended	بدون متصدی
inaction	بدون فعالیت
acarpous	بدون میوه
asymptomatic	بدون علامت
avirulent	بدون شدت
awless	بدون بیم
anechoic	بدون انعکاس
achlamydeous	بدون پوشش
achromatic	بدون ترخیم
ametabolic	بدون دگردیسی
ametabolous	بدون دگردیسی
bachelors	بدون عیال
humblest	بدون ارتفاع
humble	بدون ارتفاع
acranial	بدون کاسهء سر
acold	بدون احساسات
acid free	بدون اسید
achromic	بدون ترخیم
unselfish	بدون خودخواهی
bloodlessly	بدون خونریزی
by rote	بدون فکر
discontinuously	بدون اتصال
exclusive of	بدون در نظرگرفتن
bareheaded	بدون کلاه
failure free	بدون خرابی
flavorless	بدون مزه
free from backlash	بدون لقی
free from slip	بدون لغزش
free of tax	بدون مالیات
free play	بدون محدودیت
disconnectedly	بدون ارتباط
dimensionless	بدون بعد
diamensionless	بدون بعد
adrift	بدون هدف
unalloyed	بدون الیاژ
cordless	بدون سیم
dealated	بدون بال
degas	بدون گازکردن
indubitable	بدون تردید
unequivocally	بدون ابهام
deice	بدون یخ کردن
diamensionless	بدون اندازه
free trader	بدون گمرک
nonsyllabic	بدون هجایی
without milk	بدون شیر
Nothing down.	بدون بیعانه.
faultless <adj.>	بدون مشکل
impeccable <adj.>	بدون مشکل
sound <adj.>	بدون مشکل
flawless <adj.>	بدون مشکل
immaculate <adj.>	بدون مشکل
free from error <adj.>	بدون مشکل
off hand	بدون آمادگی
barrier-free	بدون حائل
alcohol-free <adj.>	بدون الکل
cordless <adj.>	بدون سیم
wireless <adj.>	بدون سیم
smooth <adj.>	بدون دشواری
trouble-free <adj.>	بدون دردسر
problem-free <adj.>	بدون دردسر
trouble-free <adj.>	بدون زحمت
problem-free <adj.>	بدون زحمت
free from taxes <adj.>	بدون مالیات
taxless <adj.>	بدون مالیات
non-assessable <adj.>	بدون مالیات
non-taxable <adj.>	بدون مالیات
tax-exempt <adj.>	بدون مالیات
tax-free <adj.>	بدون مالیات
zero-rated <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxation [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
exempt from taxes [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
free of tax [only after nouns] <adj.>	بدون مالیات
direct <adj.>	بدون واسطه
on the square	بدون کجی
termless	بدون شرط
terrorless	بدون ترس
toeless	بدون پنجه
unadvised	بدون اطلاع
unaligned	بدون صف ارایی
unblushing	بدون شرم
undeviating	بدون انحراف
undeviating	بدون تردیدرای
unfeigned	بدون تصنع
unfinanced	بدون پشتوانه
unfunded	بدون سرمایه